در قرن نوزدهم حضور یک عکاس زن در بریتانیا که فعالانه به کار عکاسی بپردازد به اندازه کافی عجیب مینمود، چه برسد به آن که آن عکاس در آثارش نگاهی فراتر از مسائل تکنیکی و کاربردی به رسانهی عکاسی داشته باشد. با این وجود باید اظهار کرد که در کنار عکاسی چون نادار، کسی مثل جولیا مارگارت کمرون (Julia Margaret Cameron) هم بود که در سن ۴۸ سالگی به عکاسی روی آورد و آن را تا اواخر عمرش به طور جدی پیگیری کرد.
جولیا مارگارت کمرون در سال ۱۸۱۵ در هندوستان به دنیا آمد و در همان سرزمین بزرگ شد و بعدها در سن ۲۳ سالگی با مرد ثروتمندی که کارمند عالیرتبهی دولت در انگلیس بود ازدواج کرد.(+)
او در سال ۱۸۶۳ از دخترش یک دوربین عکاسی هدیه گرفت و همین امر سبب شد که بعد از آن بیشتر اوقات روزانهاش را به عکاسی و یادگرفتن تکنیکهای چاپ و ظهور عکس مشغول باشد. در آن زمان استفاده از روش صفحه تر متداول بود و از همین رو جولیا کمرون مانند پل نادار از این روش برای عکاسی استفاده میکرد.
در این روش عکاس باید شیشه را به ماده کلودیون آغشته و سپس آن را در دوربین قرار دهد و نوردهی کند. مهمترین مشکل این روش آن است که عکاس باید تا پیش از خشک شدن شیشه فرآیند عکسبرداری، چاپ و ظهور را انجام دهد.
جولیا کمرون در اوایل کارش اشتباهات بسیاری داشت، از محو بودن چهرهی شخصیتهایش تا استفاده نادرست از مواد شیمیایی که درنهایت منجر به ایجاد لکه روی عکس یا پاک شدن عکس میشد. لنزی که او استفاده میکرد فاصله کانونی کوتاهی داشت و به همین دلیل ثبت چهرههایی با وضوح کامل را دشوار میکرد.
اما او از این اشتباه تکنیکی بهره برد و آن را در راستای اهداف هنر والا به کار گرفت. او در کارهای بعدیاش آگاهانه عکسهایش را محو ثبت میکرد و با این کار در صدد آن بود تا آثارش را به نقاشی و شعر شبیه کند. در آن دوران این امر از طرف منتقدان به شدت مورد نقد قرار گرفت اما جولیا کمرون به باور خود ایمان داشت. او در نامهای به دوست سرشناسش سر جان هرشل (Sir John Herschel) مینویسد:
« امیدوارم هنرم به جایگاهی فراتر از عکاسی توپوگرافی دست یابد که به عنوان «بدون وضوح» خوانده و محکوم میشود. وضوح چیست و چه کسی حق دارد بگوید چه وضوحی، وضوح مشروع است؟ الهامات من برای بخشیدن شرافت به عکاسی است و حفظ شخصیت برای آن؛ و هنر والا را با استفاده از ترکیب واقعیت و ایدهآل و قربانی نکردن هیچ بخشی از حقیقت با استفاده از وقف کردن هر چیز ممکن از شعر و زیبایی به کار میگیرم. »
جولیا مارگارت کمرون به خاطر جایگاه همسرش داشت توانست با بسیاری از افراد مهم و مشهور دورهی خود همنشین شود و از آنها عکاسی کند. چارلز داروین (Charles Darwin)، سرجان هرشل و آلفرد تنیسون (Alfred Tennyson) از این دست افراد بودند.
کمرون در عکاسی از پرترههایش تلاش میکرد تا شخصیتهای آنان را در تصویری که میآفریند به نمایش بگذارد. برای مثال در عکاسی از دوستش سرجان هرشل از او درخواست میکند تا موهایش را بشوید و آنها را شانه نکند تا بتواند به کمک حالت ژولیدهی موهایش نبوغ و خلاقیت و روح بزرگ او را به تصویر درآورد.
او در زندگینامهی خود با نام سالنامههای خانهی شیشهای من (Annals of My Glass House) مینویسد:
«از آنجا که چنین انسانهایی را در مقابل دوربینم داشتهام، روح من تمام سعی خود را کرده است تا وظیفهاش را نسبت به آنها در ثبت وفادارانهی عظمت درونی و همینطور ویژگیهای انسان بیرونی، ادا کند. عکسی که این چنین گرفته میشود تقریبا تجسم یک عبادت است.»
جولیا کمرون در بسیاری از پرترههایش، از نحوهی نورپردازی گرفته تا حالات سوژهها و صحنهپردازیهایی که میکند، از سنت نقاشی دوران پیشرافائلی وام گرفته است. گاه او یک لحظه از داستانهای کتاب مقدس، افسانههای یونانی و … را به تصویر میکشد. برای مثال شباهتهای بسیاری میتوان میان پرترههای او و نقاشیهای دانته گابریل رزتی (Dante Gabriel Rossetti) پیدا کرد.
همانند آنچه که انتظار میرود، اکثر مدلهای جولیا کمرون زنان بودند. او از زنان زیبای اطرافش، خدمتکاران جوان تا افراد خانواده و سرشناس عصر خود، دعوت میکرد تا از آنها عکاسی کند و به نقل از جان سارکوفسکی آنها را به «هیئت زنان قهرمان کتاب مقدس، فرشتگان نقاشیهای دوران رنسانس و دوشیزگان زمان آرتور شاه» درآورد. همچنین او با وجود نقدهای بسیار در تلاش بود تا آثارش را نشان دهد و آنها را بفروشد. این کار برای یک زن در آن دوران چندان پذیرفته شده و معمول نبود.
با این حال جولیا مارگارت کمرون را میتوان از جسورترین زنان عصر نوزدهم دانست. در دورانی که عکاسی تنها ابزاری برای ثبت چهرهها و بایگانیکردن آنها در ادارهها و آلبومهای خانوادگی بود (+) و برای دانشمندان کاربردی جز ثبت و بررسی مسائل ناشناخته و … نداشت، او توانست به این رسانه نگاهی فراتر از یک ابزار داشته باشد (+) و با وام گرفتن از نقاشی آن را به هنر نزدیکتر کند و کارکردی داستانی به آن ببخشد.
بیتردید تلاشهای او در مسیر کسب یک جایگاه هنری برای عکاسی، موفقیتآمیز و با اهمیت بوده است.
پینوشت: سایت فرادید درباره جولیا مارگارت کمرون مطلبی را منتشر کرده و من برخی از عکسها را از این سایت برداشتهام. اگر علاقهمندید درباره جولیا مارگارت کمرون بیشتر بدانید مطالعهی این مطلب را به شما پیشنهاد میکنم. (لینک)
برای مطالعه بیشتر در زمینه تاریخ عکاسی میتوانید به یادداشتهای زیر مراجعه کنید:
پرترههای هنری نادار، گامی رو به جلو برای عکاسی هنری
چگونه ژست متفکرانه به پرترهنگاری راه پیدا کرد؟
مطلب جالبی بود خیلی ممنون