اگرچه فرآیند کالوتیپ و داگرئوتیپ، کار بسیار سخت و زمانبری بود، اما این مشکل مانع از ورود عکاسی به عرصههای جدید نشد. در قرن نوزدهم میلادی با فراگیر شدن حکاکی، چاپ سنگی و گراورها، فرصتی برای عکاسی فراهم شد تا قدم به دنیای روزنامهنگاری بگذارد و از این طریق رشد کند. جنگهایی که صورت میگرفت، خود تغییری در ژورنالیسم ایجاد کرد که درنهایت به پیشرفت عکاسی نیز انجامید.
اولین جنگی که عکاسی در آن حضور داشت، جنگ آمریکا و مکزیک بود که در دههی چهل قرن نوزدهم صورت گرفت. در این جنگ، خبرنگاران از طرف روزنامههای آمریکایی همچون امیرکن پیپر (American Paper) برای عکاسی از جنگ اعزام شدند.
در تصویر زیر داگرئوتویپی از این جنگ را میبینیم که در آن دکتر، پای سرباز آسیبدیده را جراحی میکند. این عکس در سال ۱۸۴۷ گرفته شده و عکاس آن ناشناس است.
در جنگ کریمه(Crimean War) که میان امپراطوری روس از یک سو و امپراطوری بریتانیا، فرانسه و عثمانی در شبه جزیره کریمه، در دهه ۵۰ قرن نوزده شکل گرفت، سربازان وضعیت بسیار بدی داشتند. آنها از لحاظ پوشاک و غذا در مضیقه بودند. این وضعیت آن چنان اسفناک بود که در سال ۱۸۵۵ کارتونی از آن در یک روزنامه انگلیسی کشیده شد.
در زیرنویس این کارتون آمده که فرمانده به سربازی با لباسهای ژنده میگوید: «ما برای تو یک خبر خوب داریم، میخواهیم به تو مدال بدهیم» و سرباز میگوید: «خیلی سخاوتمندانه است، اما آیا میشود به آن مدال یک کت را هم اضافه کنید؟»
آشکار شدن این وضعیت برای مردم ممکن بود تبعات فراوانی برای بریتانیا به همراه داشته باشد. چرا که مردم دیگر حاضر به شرکت در جنگ نبودند. از همین رو اداره جنگ تصمیم گرفت در مقابله با این اقدام، عکاسانی را برای عکاسی از صحنههای جنگ به مناطق جنگی بفرستد.
راجر فنتون (Roger Fenton)، عکاس ماهر انگلیسی که از ملکه ویکتوریا و خانوادهی سلطنتی عکس گرفته بود، مأموریت عکاسی از صحنههای جنگ کریمه را به عهده گرفت. او برای عکاسی از فرآیند کلودیون تر استفاده میکرد. فرآیندی که شبیه کالوتیپ بود و به جای کاغذ از شیشه در آن استفاده میشد. از همین رو او با خود یک واگن برد که به صورت تاریکخانه درآورده شده بود.
مشکلات عکاسی از جمله مدت زمان نوردهی و تجهیزات غولپیکر (مانند تاریک خانه) اجازه نمیداد که او از اتفاقات لحظهای جنگ عکاسی کند، به همین دلیل او در عکسهایش اغلب به فاجعه جنگ اشاره نمیکرد یا کمبودهایی که باعث شده بود سربازان به خانههای غیر نظامی حمله کنند را به تصویر در نمیآورد. او بیشتر از صحنههای جنگ و سربازان و فرماندهان به صورت انفرادی یا گروهی عکاسی میکرد. از طرفی دیگر، این شیوهی عکاسی مورد دلخواه اداره جنگ نیز بود.
متیو برادی (Mathew Brady) و همکارانش، الکساندر گاردنر (Alexander Gardner)، تیموئی اچ سالیوان (Timothy H O’Sullivan) و جرج ان بارنارد (George N Barnard)، از عکاسان دیگری بودند که در سال ۱۸۶۱ برای عکاسی از جنگهای داخلی آمریکا به مناطق جنگی سفر کردند. متیو برادی از جمله عکاسان حرفهای بود که در سال ۱۸۴۴ استودیو داگرئوتیپش را در نیویورک باز کرده بود. او در سراسر دههی پنجاه پرترههایی از افراد مشهور در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، هنری ثبت کرد و در استودیو عکاسیاش به نمایش گذاشت. در آن سالها او بیش از ده هزار عکس از افراد مشهور جمعآوری کرد که اغلب آنها آمریکایی بودند. پرترههای او از آبراهام لینکلن (Abraham Linkoln) شهرت بسیار دارد.
متیو بردی در جنگ داخلی به همراه همراهانش از صحنههای جنگ، سربازان مرده که پس از نبرد روی زمین رها شدهاند عکاسی کرده است.
اگرچه تصاویر جنگ بسیار تأثیرگذار هستند، اما برای مردم آن دوره که به نقاشیهای تاریخی و وطنپرستانه خو کرده بودند چندان برانگیزاننده نبودند. سوزان سونتاگ در کتاب درباره عکاسی در مورد عکس بالا میگوید:
«عکسی از یک منطقهی فلاکتزده و بینام و نشان، بدون وجود بستری مناسب برای بروز نگرش و احساسات، نمیتواند ضربهای به وجدان عمومی وارد کند. عکسهایی که متیو بردی و همکارانش از فجایع جنگ تهیه کردند، اندکی از تمایل مردم به ادامه جنگ داخلی کم نکرد.»
بدین ترتیب شاید بتوان گفت اگرچه ورود عکاسی به عرصه روزنامهنگاری و جنگ باعث شد اطلاعات بیشتر و واقعیتری از مناطق دور از دسترس در اختیار مردمان محلی قرار بگیرد، اما برای تأثیرگذاری عوامل دیگری نیز موثر هستند که توسط نیروها و قدرتهای سیاسی میتوانند کنترل شوند.
نکتهی مهم: در مورد عکسهای جنگ داخلی آمریکا، اغلب عکاسِ عکس نامشخص است. برای مثال عکس آخر توسط سالیوان گرفته شده و در کتاب طراحی عکاسانه گاردنر (Photographic Sketchbook) به چاپ رسیده است (+)، از همین رو ممکن است بر اساس بیدقتی، عکاس آن اشتباه پنداشته شود. (چنان که در کتاب درباره عکاسی سوزان سونتاگ، نشر حرفه نویسنده این اشتباه را انجام داده و عکاس این عکس را متیو بردی معرفی کرده است.)
علاوه بر این، بیومنت نیوهال در کتاب تاریخ عکاسی اشاره میکند: «متیو بردی به عکاسانی که همراهش بود اجازه نمیداد نگاتیو عکسهایی که در وقت آزاد خود میگرفتند را نزد خود نگه دارند.» به همین دلیل بحث کپی رایت در این عکسها اهمیت دارد. درنهایت همین امر هم باعث شد که گاردنر، سالیوان و بارنارد پس از مدتی از متیو بردی جدا شده و به صورت مستقل عکاسی کنند.
این یادداشت بخشی از سلسله مطالبیست که درباره تاریخ عکاسی مینویسم. اگر به مطالعه بیشتر درباره تاریخ عکاسی هستید، مطالب زیر را پیشنهاد میکنم:
چرا دانستن تاریخ عکاسی مهم است؟
تلاشهای آغازین برای اختراع عکاسی
اختراع عکاسی یا کشف فرآیند عکاسی؟
همچنین این مطالب به صورت یک جا در برگهی تاریخ عکاسی گردآوری میشود.