پیشنوشت: مدتیست که دوست دارم این صفحه را به روز کنم اما نمی دانم دقیقا در این قسمت چه چیزی باید بنویسم. راستش علاقهای به نوشتن از رزومه شخصی خودم ندارم. چون فکر میکنم آنها چیزهایی نیستند که مرا توصیف کنند و به خوانندهی اینجا بشناسانند.
دوست دارم در این صفحه از ارزشها ودغدغههایم بنویسم. لذا پیوسته این صفحه در حال به روز شدن است:
– آموختن و یادگرفتن همیشه دغدغه زندگی من بوده و هست. یکی از دلایل ارتباطم با آدمها را یادگرفتن از آنها میدانم.دوست دارم شیوه نگرش آدمها به دنیا و زندگی را بشناسم.
– خودم را نقش اول زندگی میدانم. باور دارم که اگر کسی بخواهد زندگی مرا تغییر دهد، آن شخص تنها خودم هستم. تقریبا در اکثر اتفاقاتی که میافتد ابتدا نقش خودم را بررسی میکنم.
– میخندم. معتقدم وظیفه ما شاد زیستن است.
– اشک را نشانه ظاهری زنده بودن روح و تلاش برای تغییر میدانم نه نشانه ضعف.
– فیزیک میخواندم چون کنجکاویام را ارضا میکرد، چون به من میشناساند که جهان چگونه کار میکند، چون وقتی در آن غرق میشدم زمان برایم متوقف میشد. اما اکنون از آن جدا شدم؛ چون دغدغههای ذهنیام بیشتر شده بود و ظرفِ فیزیک کوچکتر از آن بود که بتواند مرا به آن پایبند کند. با این حال علاقهام به آن همیشه باقیست.
– عکاسی میکنم چون عکاسی ابزاریست که دنیا را با آن میتوانم دقیقتر ببینم و بشناسم. میتوانم به عمقِ نگاهِ آدمها نفوذ کنم. و دوست دارم صحنههایی را که میبینم به دیگران نشان دهم، چون معتقدم هر کس متفاوت و منحصر به فرد میبیند.
– عکس خوب از نظر من یعنی عکسی که خارج از فرمهای تکراری باشد و نگاه عکاس را به من بشناساند. نه عکسی که صرفا تقلیدی از نگاه دیگران است.