پیشنوشت: یکی از تمرینهایی که برای خودم در زمینه نویسندگی در عکاسی ترتیب دادهام. نوشتن دربارهی عکسهاست. اینها را قبلن با عنوان داستان عکسها در ویرگول مینوشتم. (اولین لینک در ستون سمت راست) اما اکنون ویرگول در زمینه نمایش عکسها در وبسایتش دچار مشکل شده و چون بدون عکس یادداشت من عقیم میماند، تصمیم گرفتم این بار آن را اینجا منتشر کنم. در آینده ویلیام کلاین (William Klein) را در این وبلاگ به طور کاملتری معرفی خواهم کرد.
این عکس ویلیام کلاین شاید در زمانه ی خودش عجیب بود و به قول سردمداران آمریکایی به جز سیاهنمایی چیز دیگری را منعکس نمیکرد. اما امروز، دیگر ما از دیدن پسرکی که تفنگ اسباببازی را با خشونت به سمت ما نگاه بدارد حیرت نمیکنیم! در عصری که رسانهها اخبار جنگ و ناامنی را بر سر ما و کودکان ما آوار میکنند آیا انتظار دیگری هم باید داشت؟
ویلیام کلاین عکاس خیابانی نود سالهایست که در سالهای دهه پنجاه وجههی دیگری از نیویورک را نشان داد و همگان را به خشم آورد. تا جایی که کتابش چاپ نمیشد و ناشران به او پرخاش میکردند که اینها عکس نیستند، آشغالن!
بله البته، برای آنها که دوست داشتند «رویای آمریکایی شدن» در اذهان مردم باقی بماند این عکسها جز تهدیدی بیش نبود. اما کلاین عکسهایش را گرفت و پافشاری کرد و بعدها شد یکی از مهمترین عکاسان خیابانی قرن بیستم.
عکاسی خیابانی، عکاسی لحظه است. ترکیببندی در لحظه، آن هم در خیابانهای شلوغ نیویورک کار بسیار مشکلیست. اما کلاین آن را خوب انجام میداد. ترکیببندی قدرتمند این عکس را ببینید. چشمان ما از روی خطوط لیاس پسرک سمت راست سر میخورد و پایین میآید و بعد در انتهای عکس شکسته میشود و بالا میرود و بر میخورد به چیزی مهیب که محو شده و صورتی که از خشم در حال انفجار است.
کلاین اسلحه را محو و صورت پسرک را فوکوس کرده و با این کار عکس تأثیرگذارتری ساخته است. چرا که اگر چنین اتفاقی برعکس میافتاد، یعنی پسرک محو میشد و اسلحه فوکوس بود شاید عکس به این اندازه ما را به وحشت نمیانداخت. اسلحه به خودی خود ابزاریست ترسناک، اما ترسناکتر از اسلحه فردیست که آن را در اختیار دارد. و آیا یک پسر نوجوان شایسته داشتن این ابزار ولو پلاستیکی هست؟
در عکسهای کلاین خشونت و کودک توامان با هم همراهند. او با عکسهایش از آیندهای میگفت که توسط این کودکان قرار است ساخته بشود. کودکانی که از ابتدای دوران نوجوانیشان میتوانند در لحظهای این چنین خشمگین شوند.
گفتم در لحظه چون عکسهای پیش و پس از این عکس نشان میدهد که آنها با اسلحه در حال بازی بودند و کلاین از پسرک برای لحظهای میخواهد به دوربینش بنگرد و اسلحه را به طرف او نشانه بگیرد.
به همین دلیل او در مستندی میگفت این عکس گویی سلفپرترهای از خودش است، چون آنها به دوربین او نگاه میکردند و او خودش را هم در نگاه خشمگین آن پسرک میدید و هم در نگاه فرشتهوار پسرک سمت راستی که از دوستش میخواهد اسلحه را کنار بگذارد.
وقتی که این حرف را از او شنیدم داشتم فکر میکردم که حالا موضوع عکس دیگر کودک خشمگین نیست بلکه انسان است که در آنی میتواند فرشته باشد و در آنی شیطان. انگار که حالا مخاطب این عکسها ما هستیم و شاید این دو کودک تمثالی از دو نفس کاملن متضاد درون ما باشند.
پینوشت: مستند زندگیهای بسیار ویلیام کلاین را از این جا ببینید.