برچسب: عباس عطار

آیا یک عکس می‌تواند همه چیز را بگوید؟ (بخش اول)

 

 

Sun Rays, Paula, Berlin- زیرنویس
آفتاب، پائولا، برلین، آلفرد استیگلیتس

 

پیش‌نوشت: این یادداشت از دو بخش تشکیل شده که قسمت دوم آن را به دلیل طولانی بودن در یادداشت دیگری مورد بررسی قرار می‌دهم.

میان عکاسان، نقاشان و تصویرگران جمله معروف و محبوبی هست که می‌گوید یک تصویر به اندازه هزاران کلمه حرف دارد. یا اینکه عکس همه چیز است.

کمی بیشتر فکر کنیم. به دور از آرمان گرایی و هرگونه تعصبی، این جمله چه قدر با واقعیت مطابقت دارد؟ آیا واقعن عکس همه چیز را می‌گوید؟ عکس صامت است، ساکن است، بو ندارد، حرکت نمی‌کند. عکس تنها یک نما و یک لحظه از رویداد را به ما نشان می‌دهد.

من تأثیر فوق‌العاده‌ای که عکاسان با یک عکس روی جهان می‌گذارند را انکار نمی‌کنم. قطع به یقین ‌عکس‌هایی هستند که آن قدر قدرتمند و اثرگذار بودند که باعث شده جنگی تمام شود یا قانونی وضع شود، مانند عکس‌های لوییس هاین از کودکانی که در معادن و کارخانه‌های ریسندگی کار می‌کردند که منجر به قانون منع کار کودکان در سال ۱۹۱۶ شد.

 اما آیا  عکس‌ها به تنهایی می‌توانند مأموریتی که بر عهده دارند را به سرانجام برسانند؟

پاسخ منفی‌ است. در بسیاری از مواقع، به ویژه در شاخه مستند و خبری، عکس‌ها نیاز به کلمات دارند. نوشتن زیرنویس، آن برگ برنده نهایی است که عکاس رو می‌کند.

برای مثال عکس زیر را در نظر بگیرید. اگر این عکس را تا بحال ندیده باشید در نگاه اول، درباره آن چه فکر می‌کنید؟ مرد جوانِ خوش‌سیمایی را می‌بینیم که به دیواری تکیه داده. شاید حتا متوجه دستبند به دست‌هایش نشویم و گمان کنیم که این یک عکس پرتره است از عکاسی که در شاخه‌ی مد و فشن فعالیت می‌کند!

 

لوییس پاین- الکساندر گاردنر- زیرنویس
Lewis Payne by Alexander Gardner

 

حال زیرنویس را می‌‌خوانیم:

لوییس‌ پاین، مجرم محکوم به قتل آبراهام لینکلن، شانزدهمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا، هفت ژوییه ۱۸۶۵

حالا نظرمان تغییر می‌کند. عکس معنی دیگری دارد. ما با دقت بیشتری به چهره مرد جوان نگاه می‌کنیم. کسی را می‌بینیم که چند ساعت پس از  ثبت عکس اعدام شده است.

اگر زیرنویس نبود، عکس ناقص بود. چون مقصود عکاس با برداشت ما از عکس هم‌خوانی نداشت.

در بسیاری از مواقع، زیرنویس درگیری ذهنی بیشتری برای مخاطب ایجاد می‌کند. او را به تأمل وامی‌دارد. اگر زیرنویس نباشد با نگاهی گذرا از عکس رد می‌شویم، حال آنکه وقتی زیرنویس عکسی را می‌خوانیم سعی می‌کنیم تطابق عکس با زیرنویس و آنچه که اتفاق افتاده را متوجه شویم و چه بسا که در رفت‌‌وآمد بین عکس و زیرنویس به فهم کامل‌تری از عکس دست‌یابیم.

البته که قرار نیست برای همه عکس‌ها زیرنویس داشته باشیم، اما برخی از عکس‌ها به شدت نیازمند زیرنویس هستند و بدون آن تلاش عکاس بی‌نتیجه می‌ماند.

چگونه زیرنویس بنویسیم؟

اکنون که اهمیت زیرنویس را دریافتیم ممکن است این سوال برایمان پیش بیاید که چگونه زیرنویس بنویسیم؟

اصلی‌ترین نکته‌ای که در نوشتن زیرنویس باید آن را رعایت کنیم سادگی و قابل فهم بودن آن است. نباید پیچیده و پرتکلف بنویسیم. معمولن عکاسان برای نوشتن زیرنویس از شیوه‌ی پاسخ به چند سوال استفاده می‌کنند:

۱- چه کسی؟ (who)

۲- چه چیزی؟ (what)

۳- چه زمانی؟ (when)

۴- کجا؟ (where)

۵- چرا؟ (why)

پاسخ به این سوال‌ها ترتیب مشخصی ندارد. ممکن است برخی از این پرسش‌ها در عکس واضح و بدیهی باشد، در این صورت نیاز نیست به آن اشاره کنیم.

به عبارت دیگر باید از توصیف عکس و توضیح واضحات پرهیز کنیم. و تنها آن نکات نادیدنی را ذکر کنیم که به بیننده کمک می‌کنند تا برداشت اولیه‌اش از عکس درست باشد.

برای مثال به این عکس از عباس عطار و زیرنویس آن توجه کنید:

 

عباس عطار- زیرنویس
آزاده اخلاقی (عکاس) از دو زن که به دلیل اختلالات ژنتیکی موهای خود را از دست دادند عکاسی می‌کند. تهران ۱۳۸۴

 

پاسخ سوال‌ها:

چه کسی؟ آزاده اخلاقی و دو زن دیگر

چه زمانی؟ ۱۳۸۴

کجا؟ تهران و البته در عکس مشخص است که مکان استودیو عکاسیست.

چه کاری؟ عکاسی کردن

چرا؟  دو زن به دلیل ژنتیک موهای خود را از دست دادند.

نکته‌ی دیگر آنکه اگر در عکس دستکاری کردیم یا از عکس‌های بایگانی و آرشیوی وام گرفتیم، حتمن آن را به اطلاع بیننده برسانیم.

تا اینجا متوجه شدیم که گاهی عکس‌ها هم به تنهایی کافی نیستند و ما نیاز داریم برای درک بهتر مخاطب از زیرنویس استفاده کنیم. اما گاهی پیش می‌آید که یک عکس با زیرنویس هم نمی‌تواند تمام جنبه‌های یک موضوع را پوشش دهد. در این صورت از روش دیگری باید بهره گرفت. که در مطلب بعدی به آن می‌پردازم.

به عکاسان احترام بگذاریم

 

حقوق- عکاس- نقش اول

 

مدتی است که موضوعی ذهنم را مشغول کرده و آن حقوق اخلاقی عکاس‌هاست که در دنیای انباشته شده از عکس به راحتی نادیده گرفته می‌شود. البته گاهی بسیاری از افراد از آن اطلاع ندارند، به همین دلیل تصمیم گرفتم درباره آن بنویسم.

حق کپی رایت یک عکس

بدون شک اولین و مهمترین حقی که یک هنرمند در قبال اثرش دارد، آن است که نامش به عنوان خالق اثر آورده شود. و چه بسا که در دنیای عکاسی به بهانه‌های مختلف و اغلب غیر قابل قبول، مردم از این کار سر باز می‌زنند. در شبکه‌های اجتماعی یا برخی وبسایت‌های تجاری بسیار شاهد این موضوع هستم که عکسی را بدون عنوان کردن نام عکاس به اشتراک می‌گذارند.

ممکن است یک عکاس برای شرکت خاصی کار کند و در توافق‌نامه‌اش این نکته که استفاده از عکس‌هایش مجاز است، مطرح شده باشد  با این حال یاد کردن نام عکاس، به نوعی احترام گذاشتن به اوست.

آسان بودن فرآیند عکاسی و فشردن دکمه شاتر باعث نمی‌شود که ما ارزش کار عکاس را ناچیز بدانیم. هر چه قدر هم که اهداف عکاس، تجاری، تبلیغاتی یا خبری باشد، باز هم عکاس با نگاه ویژه‌اش است که «عکاس» شناخته می‌شود. همان طور که نام نویسندهٔ یک مطلب پای نوشته‌ها می‌آید، نام عکاس هم شایسته است که پای عکس‌هایش ذکر شود .

گذشته از این مورد، عنوان کردن نام عکاس اثر بسیار مهمی دارد: برای من بارها پیش آمده که با دیدن یک عکس، شیفتهٔ نگاهِ عکاسش شدم و بعد از آن با جست و جوی نام او عکس‌های دیگرش را هم دنبال کردم. و بسیار پیش آمده که به خاطر آنکه اسمی از عکاس برده نشده بود من نتوانستم صاحب عکس را پیدا کنم و افسوس خوردم. شاید بگویید مخاطبان ما عکاسان نیستند و به این اندازه هم به عکس علاقه‌مند نیستند، پس اجازه بدهید یک مثال بزنم.

فرض کنید در جایی نقل قولی را خوانده‌اید که شما را به فکر فرو برده و از آن خوش‌تان آمده است اما نام نویسنده‌اش تا به حال به گوشتان نخورده. احتمالاً چون به ادبیات علاقهٔ زیادی ندارید، از آن عبور می‌کنید. چند هفته بعد در یک جای دیگر مطلب دیگری از همان نویسنده می‌خوانید، این بار نام نویسنده‌اش برای شما آشنا خواهد بود. در این صورت کم کم کنجکاو می‌شوید که نامش را جست و جو کنید و چه بسا به کتابی، مقاله‌ای یا جستاری از او برسید. و بعد شاید مخاطب او بشوید.

این اتفاق در مورد عکس هم می‌افتد. شاید مخاطب شما برای اولین بار توجه چندانی به نام عکاس نکند، اما اگر در چند جای دیگر نام او را ببیند، ممکن است به عکس‌هایش علاقه مند شود و آثارش را پیگیری کند. حال اگر نام عکاس ذکر نشود ، این اتفاق هم رخ نمی‌دهد. و البته پیدا کردن نام عکاس تنها با در دست داشتن عکس او، برخلاف متن و نویسنده‌اش، به آسانی در گوگل امکان‌پذیر نخواهد بود و وقت و حوصله زیادی می‌طلبد.

حقوق کپی‌ رایت عکس‌های گوگل

با این حال، بسیاری از ما، برای خوش رنگ و لعاب کردن نوشته‌هایمان از عکس‌های موجود در قسمت Image گوگل استفاده می‌کنیم. آیا این عکس‌ها هم حقوق کپی رایت دارند؟

بله دارند. هنگامی که شما عکسی را در گوگل پیدا می‌کنید، می توانید سایتی که این عکس را به اشتراک گذاشته هم ببینید. از اینجا می‌شود فهمید که آیا این عکس متعلق به شخص خاصیست یا نه. بسیاری از این عکس‌ها مربوط به سرویس‌دهنده‌هایی هستند که عکاسان عکس‌هایشان را در آنجا به اشتراک می‌‌گذارند.

اصولاً یکی از راه‌های کسب درآمد در عکاسی این است که افراد عکس‌هایشان را در آژانس‌های عکس به اشتراک می‌گذارند و بابت آن مبلغی دریافت می‌کنند. یکی از شناخته ‌شده‌ترین آنها EyeEm است که از قانون کپی رایت Royalty Free استفاده می کنند. یعنی استفاده کننده از عکس، یک بار مبلغی را بابت آن عکس می‌پردازد و بعد به دفعات از آن استفاده می‌کند. معمولاً سرویس‌دهنده‌های پولی از این دسته‌اند.

من به عنوان مصرف کننده بیشتر از سرویس Pexels استفاده می کنم. (+) حقوقی که این سرویس دهنده از آن استفاده می‌کند: Creative Commons Zero (CC0) است. در قسمت License توضیح داده شده که عکس هایی که از این سایت استفاده می‌شود برای هرگونه مقاصد شخصی و تجاری رایگان است ونیازی به اجازه، لینک یا ارجاع نیست.

معمولاً آژانس‌های عکس قسمتی با عنوان License دارند که خوب است هنگام دانلود عکس یا مراجعه به آنها به این موضوع هم توجه کنیم.

 

از نظر من حقوق اخلاقی یک عکاس تنها به ذکر کردن نام او به عنوان پدیدآورندهٔ اثر محدود نمی‌شود. موارد دیگری هم وجود دارد که رعایت کردن آنها نشانهٔ احترام ما به هنرمندان و عکاسان است. در ادامه به معرفی آنها می‌پردازم.

 

بریدن قسمتی از عکس

متأسفانه این قضیه هم‌چنان رواج دارد که مردم به دلخواه خودشان، عکسِ یک عکاس را به راحتی می‌بُرند یا به اصطلاح کات می‌کنند. وقتی یک عکاس قابی را می‌بندد، باید برای نگاهی که او برگزیده ارزش قائل شویم. این حرف که آن قسمتِ بریده شده فضای خالی بوده، دلیل قانع کننده‌ای نیست. چه بسا از نظر آن عکاس آن فضای خالی تاثیرگذار باشد. می‌دانم شاید سخت‌گیری و یا وسواس به نظر برسد اما رعایت کردن این موضوع از نظر من، به شدت مهم است. افراد حرفه‌ای در کسب و کارهای مختلف، در مطبوعات یا جای دیگر اگر قسمتی از عکس را با اجازه صاحب اثر کات کنند، زیر عکس اشاره می‌کنند که جزیی از اثر یا بخشی از آن انتخاب شده است.

بنابراین حداقل اگر قسمتی از عکس را کات می‌کنید، به بیننده این موضوع را اطلاع بدهید که جزئی از اثر را انتخاب کردید.

ترتیب عکس‌ها

این مورد احتمالاً برای نشریات یا کسانی که در زمینهٔ عکاسی به طور خاص فعالیت می‌کنند اهمیت دارد. وقتی از یک مجموعه عکس استفاده می‌کنیم، نباید ترتیب عکس‌ها را به دلخواه تغییر دهیم. در مجموعه عکس، ترتیب عکس‌ها، به اندازه عکاسی کردن و ویرایش تصویر زمان می‌برد و اثرگذار است.

عباس عطار می‌گوید: «اگر عکس‌های مشابهی را در ترتیبی متفاوت قرار دهید، معنای کار می‌تواند یک سره تغییر کند. برای همین وقتی با ناشری کار می‌کنم، تاکید می‌کنم در انتخاب عنوان و جلد کتاب و اینها، ناشر حرف آخر را بزند، اما در مورد ترتیب عکس‌ها این من هستم که تصمیم نهایی را می‌گیرم.»

بنابراین شایسته است که هنگام به اشتراک گذاری کارهای یک عکاس به ترتیب آثار او در مجموعه عکس‌هایش دقت کنیم.

شاید نکاتی که من به آنها اشاره کردم در دنیایی که هر ثانیه هزاران عکس تولید می‌شود سخت‌گیرانه به نظر برسد. اما این ما هستیم که با احترام گذاشتن به عکاسان و آثارشان، به ارتقا و توسعهٔ فرهنگ عکاسی در کنار پیشرفت تکنولوژیک آن کمک می‌کنیم.

 

عکس‌های کمتر دیده شده‌ای از عباس عطار

 

عباس عطار

 

احتمالا تا کنون خبر فوت عباس عطار را از خبرگزاری‌های مختلف شنیده‌اید. او از جمله فتوژورنالیست‌های حرفه‌ای و صاحب‌نام نه تنها ایران بلکه جهان بود. عباس عطار از سال ۱۹۸۱ عضو آژانس مگنوم بود و رویدادهای مختلفی در بسیاری از کشورها از جمله مکزیک، ویتنام، نیجریه، لبنان و… ثبت کرد. برخی از عکس‌های او از شخصیت‌های سیاسی ایران بسیار مشهور هستند و این روزها در شبکه‌های مجازی بار دیگر دست به دست می‌شوند.

من از ایشان چند عکس دیده بودم اما هیچ وقت فرصت آن نشد که مجموعه عکس‌هایش در سایت مگنوم را ببینم. نگاه عباس عطار به مسائل پیرامونش تأمل برانگیز است. عکس‌هایش را که ببینید متوجه می‌شوید او به عنوان یک عکاس خبری تنها قصد ثبت یک واقعه را نداشته است بلکه در عکس چیزی هست که ما را به تفکر وا می‌دارد. و علاوه بر این، تفکر او با یک «زیبایی‌شناسی کارتیه برسونی» (به گفتهٔ زانیار بلوری) همراه است که سبب می‌شود عکس‌هایش بی‌نظیر باشند.

او در یک مصاحبه که بخش‌هایی از آن در وبسایتش قرار داده شده درباره عکاسی می‌گوید:

«من همیشه می‌دانم از چی می‌خواهم عکاسی کنم، هیچ چیز تصادفی نیست. منظورم اینه که وقتی جلوی چشمتان اتفاقی می‌افتد، البته که می‌خواهید ماجرا را دنبال کنید ولی اگر این فریم را به جای این فریم یا این یکی فریم انتخاب کنید، این اتفاقی و تصادفی نیست. دلیلش این است که به طور شهودی نه به عمد یا قصد، این فریمی‌ست که با تحصیلات، پیش‌زمینه، با جروبحثی که شب قبل با دوست‌ دخترتان داشتید، با احساساتتان در آن لحظه،با همه این‌ها تغذیه شده، همه این‌ها روی فریمتان اثر می‌گذارد.

به عنوان عکاس هیچ وقت معصوم نیستید، هیچ وقت. ممکن است به اتفاقات مختلف باز و راحت باشید اما نگاهتان هیچ وقت پاک و معصوم نیست. منظور من هم همین است، همه عکس‌های من عمدی و آگاهانه هستند. بعضی از عکس‌ها نمادین یا آیکونیک می‌شوند چون برخی از آنها خوششان می‌آید. بعضی وقت‌ها چیزی می‌گیرید که حتا از آن آگاه نیستید. این همان چیزی است که داشتم می‌گفتم، شما رسانه می‌شوید. رسانه که شدید یعنی به سمت اتفاق می‌روید و چیز مهمی را ثبت می‌کنید.

ولی وقتی عکس گرفته شد و نمایش داده شد، فقط آن وقت است که آیکونیک می‌شود، نه آن وقتی که عکس را گرفته‌اید.

به عکس آیکونیک فکر نکنید، به عکس خوب فکر کنید.»

تصمیم گرفتم چند عکس از عکس‌های کمتر دیده شدهٔ او اینجا قرار دهم. عکس‌های او از انقلاب، پیش و پس از آن را می‌توانید در وبسایتش و عکس‌های او از نقاط دیگر غیر از ایران را می‌توانید در پروفایل مگنومش ببینید.

لینک وبسایت

لینک پروفایل مگنوم

 

دروازه غار از محله‌های فقیرنشین تهران که خانه هایش با گل و خشت ساخته شده است۱۳۵۸- عباس عطار
دروازه غار از محله‌های فقیرنشین تهران که خانه هایش با گل و خشت ساخته شده است تابستان ۱۳۵۸
زنی در حال حمل یک آنت تلویزیون در دروازه غارتابستان ۵۸- عباس عطار
زنی در حال حمل یک آنتن تلویزیون در دروازه غارتابستان ۱۳۵۸

 

مصر آزمایشگاه ۱۹۸۷- عباس عطار
مصر، آزمایشگاه۱۹۸۷

 

سجده به چاه‌های نفت اهواز ۱۳۵۸ - عباس عطار
سجده به چاه‌های نفت اهواز ۱۳۵۸

 

بنگلادش ۲۰۰۲- عباس عطار
بنگلادش ۲۰۰۲

 

مکزیک ۱۹۸۴- عباس عطار
مکزیک ۱۹۸۴

 

صدام حسین بغداد ۲۰۰۳- عباس عطار
صدام حسین بغداد ۲۰۰۳

 

بیروت ۱۹۷۷- عباس عطار
بیروت ۱۹۷۷