برچسب: نگاه عکاسان

نگاه برنیس ابوت به رسانه‌ی عکاسی

برنیس ابوت- سلف‌پرتره

سلف‌پرتره- برنیس ابوت

هر رسانه‌ای اگر بخواهد رشد کند و در جامعه تاثیرگذار باشد، باید توسط افرادی نقد و بررسی و تحلیل شود. عکاسی نیز از این جهت مورد استثنا نخواهد بود. اگرچه عکاسی با سودای تشکیل تصویر مطابق با واقعیت بیرونی رقم خورد و در زمان کوتاهی توانست به سرعت پیشرفت کند و در دست عمده‌ی مردم قرار بگیرد، اما این پایان راه عکاسی نبود و نیست.

از همان ابتدا و شاید در اوایل قرن بیستم عکاسان در صدد بودند تا به قابلیت‌های ویژه‌ی این رسانه پی ببرند. قابلیت‌هایی که می‌تواند این رسانه را منحصر به فرد کند.

در کتاب عکاسان و عکاسی که مجموعه‌ای از مقالات عکاسان است و توسط وازریک درساهاکیان و بهمن جلالی ترجمه شده، دو مقاله‌ از برنیس ابوت (Berenice Abbott) را مطالعه کردم که برایم بسیار جالب آمد. بیشتر از این جهت که نگاه اندیشه‌پرور به رسانه‌ی عکاسی در میان بسیاری از عکاسان مستند رواج پیدا کرده بود و از همان دوران آنان به نقد این رسانه و سبک‌های متداول و سطحی که عکاسی را تا سطح یک ابزار تکنیکال پایین می‌آورد پرداخته بودند.

ادامه مطلب “نگاه برنیس ابوت به رسانه‌ی عکاسی”

پرتره‌های هنری نادار، گامی رو به جلو برای عکاسی پرتره

سلف پرتره- عکاسی پرتره- نادار
گاسپار فلیکس تورناشُن- نادار (Gaspard-Félix Tournachon-Nadar)

همان طور که پیش‌تر اشاره کردیم، در میانه‌ی قرن ۱۹ صنعت عکاسی پرتره میان مردم فراگیر شد و در آن دوره هر خانواده‌ای از هر قشری می‌توانست برای خودش پرتره‌ی خانوادگی داشته باشد. (+) با این حال، در آن زمان عکاسی پرتره بیش از آن که بخواهد یک فعالیت هنری شمرده شود، یک صنعت تجاری بود.  پرتره‌های خانوادگی و کارت ویزیت‌های میانه‌ی قرن ۱۹ چندان از ارزش زیبایی‌شناختی بهره نبرده بودند. کمترین تلاشی برای زیبا حالت داده شدن سوژه‌ها صورت نمی‌گرفت و وقت چندانی برای پردازش آن صرف نمی‌شد.

در آن زمان عکاسی به نام گاسپار فلیکس تورناشُن مشهور به نادار به طور اتفاقی وارد این حرفه شد و توانست عکاسی پرتره را از یک ثبت مکانیکی سریع ارتقا دهد و حالات و ویژگی‌های سوژه را در عکس‌ها بازبنمایاند.

ادامه مطلب “پرتره‌های هنری نادار، گامی رو به جلو برای عکاسی پرتره”

مهدی مقیم نژاد «امر واقعی» را تصویر می‌کند

 

مهدی مقیم نژاد

 

مهدی مقیم نژاد هنرمند-عکاس و پژوهشگر برجسته در زمینه‌ی هنر و عکاسیست که آثار درخشانی در کارنامه‌ی خود دارد. علاوه بر مجموعه‌عکس‌های مستندش که همه‌شان پیش‌زمینه‌ی ذهنی و فکری دارند، آثار تألیفی‌اش نیز قابل تأمل‌اند.

از او کتاب‌های متعددی در زمینه‌ی عکاسی و هنر به چاپ رسیده که می‌توان به عکاسی و نظریه، در ستایش امر واقعی، ترجمه‌ی نشانه شناسی در عکاسی و … اشاره کرد.

علاوه بر عکاسی مهارت او در شعر هم کم‌نظیر است. کتاب باران شغال مجموعه ای از اشعار کوتاه اوست که توسط انتشارات حرفه هنرمند به چاپ رسیده و در سال ۱۳۹۵  هم نامزد جایزه شعر شاملو شده است.

به گمانِ من آنچه که مهدی مقیم نژاد در مجموعه عکس «واقع‌نمایی‌ها» (که چندین فصل دارد و در ادامه به آن می‌پردازیم) تصویر کرده، همانست که پیشتر در باران شغال به کلام آمده است. به بیان دیگر‌ معتقدم اندیشه‌ای که در پس شعرهایش نهفته است را بعدتر در واقع‌نمایی‌ها به نمایش می‌گذارد. البته این حرف برآمده از دانش من نیست، (که من در شعر دانشی ندارم) بلکه تنها حس و درک شهودی من از خوانش شعرهای اوست.

او از سال ۱۳۸۰ مجموعه‌ عکس‌های متعددی کار کرده که مهم‌ترین و شناخته‌شده ترینشان «واقع‌نمایی‌ها»ست.

«واقع‌نمایی‌ها» چندین فصل دارد: فصل اول رویاهای یک روز پراکنده، فصل دوم در میانه‌ی باد‌های شرقی، فصل سوم مرز رویش سروها، فصل چهارم تاریخ یافت شده و فصل پنجم مداخله‌ی الهی.

مهدی مقیم نژاد در «واقع‌نمایی‌ها» از تکنیک فتومونتاژ برای بیان تأملات ذهنی‌اش بهره می‌گیرد. در این تکنیک عکاس چند عکس را ترکیب کرده و در نهایت یک تک عکس می‌سازد.

اما نکته آنجاست که وقتی عکس‌های هر فصل از این مجموعه را می‌بینیم، در نگاه اول به هیچ وجه متوجه نمی‌شویم که این عکس غیر واقعی و ساختگیست  یا به عبارت دیگر با مداخله‌ی عکاس آفریده شده است.

به همین جهت عبارت «واقع‌نمایی‌ها» اشاره به آن دارد که ما با مکان و لحظه‌ی واقعی روبه‌رو نیستیم، بلکه عکاس به شکل ماهرانه و زیرکانه‌ای واقعیتی که می‌توانست باشد و در ذهنِ او بوده را برایمان به تصویر درآورده است.

مهدی مقیم‌ نژاد با ارائه مجموعه‌ عکس «واقع‌نمایی‌ها» تبحرش در عکاسی را به رخ ما می‌کشد. نقد‌هایی که بر مجموعه عکس‌ او نوشته شدند گواهی می‌دهند که او روی مرز رئالیسم و سورئالیسم قدم برداشته، بی آنکه به ورطه‌ی هر کدام سقوط کند. (+)

عکس‌های فصل «تاریخ یافت شده‌» او برای من تأمل برانگیز و کمی هولناک بودند.

مهدی مقیم نژاد درباره این فصل می‌گوید: «این عکس​ها تاریخِ یافت شده است. تاریخ یافت شده تاریخ بازیافته نیست. خیلی با خودم فکر کردم که آیا این موتیف​ها تازه از دل خاک بیرون آمده‌​اند یا برعکس، دارند از بین می​روند. گویی دو طرف یک سکه هستند.»

چند عکس از «واقع‌نمایی‌ها»

در ادامه برای آشنایی برخی عکس‌های او را با هم می‌بینیم. آنها را به صورت پراکنده و به ترتیب از فصل های مختلف مجموعه واقع‌نمایی‌ها انتخاب کردم.

 البته پیشنهاد می‌کنم حتمن مجموعه‌ی کامل را در وب‌سایت شخصی‌اش ببینید. در وبسایتش برای هر کدام از فصل‌ها متن کوتاهی  نوشته شده که می‌تواند فضای ذهنی عکاس را به شما بیشتر بشناساند.

 

مهدی مقیم نژاد- ۱
فصل اول- خاطرات پراکنده‌ یک روز بلند

 

مهدی مقیم نژاد- ۲
فصل اول- خاطرات پراکنده یک روز بلند

 

مهدی مقیم نژاد- ۳
فصل اول- خاطرات پراکنده یک روز بلند

 

مهدی مقیم نژاد- ۴
فصل دوم- درمیانه بادهای شرقی

 

مهدی مقیم نژاد- ۵
فصل دوم- درمیانه بادهای شرقی

 

مهدی مقیم نژاد- ۶
فصل دوم- در میانه بادهای شرقی

 

 

مهدی مقیم نژاد- ۷
فصل سوم- مرز رویش سروها

 

مهدی مقیم نژاد- ۸
فصل سوم- مرز رویش سروها

 

مهدی مقیم نژاد- ۹
فصل چهارم- تاریخ یافت شده

 

مهدی مقیم نژاد- ۱۰
فصل چهارم- تاریخ یافت شده

 

مهدی مقیم نژاد- ۱۱
فصل پنجم- مداخله‌ی الهی

 

بخشی از کتاب باران شغال 

شبی،

بی‌پرده‌ی ستارگان

چراغ راه باد خواهم بود

و پس‌مانده‌ی نگاهت را

از آب‌هایی که برهنه بر خاک می‌خَزَند،

 

خواهم نوشید

 

هنگام که تیغه‌ی آفتاب

بر گلوگاه کوه می‌نشیند

و در سراسر این سرزمین ناهموار

 

مرا نامی نیست

 

پی‌نوشت: از ایشان اجازه گرفتم و در مطلبی دیگر بخشی از نقدی که محمد پرویزی بر روی چند عکس از او نوشته و در دوهفته‌نامه‌ی تندیس چاپ شده را با شما به اشتراک می‌گذارم.

سری مطالب نگاه عکاسان

عکس‌های کمتر دیده شده‌ای از عباس عطار

 

عباس عطار

 

احتمالا تا کنون خبر فوت عباس عطار را از خبرگزاری‌های مختلف شنیده‌اید. او از جمله فتوژورنالیست‌های حرفه‌ای و صاحب‌نام نه تنها ایران بلکه جهان بود. عباس عطار از سال ۱۹۸۱ عضو آژانس مگنوم بود و رویدادهای مختلفی در بسیاری از کشورها از جمله مکزیک، ویتنام، نیجریه، لبنان و… ثبت کرد. برخی از عکس‌های او از شخصیت‌های سیاسی ایران بسیار مشهور هستند و این روزها در شبکه‌های مجازی بار دیگر دست به دست می‌شوند.

من از ایشان چند عکس دیده بودم اما هیچ وقت فرصت آن نشد که مجموعه عکس‌هایش در سایت مگنوم را ببینم. نگاه عباس عطار به مسائل پیرامونش تأمل برانگیز است. عکس‌هایش را که ببینید متوجه می‌شوید او به عنوان یک عکاس خبری تنها قصد ثبت یک واقعه را نداشته است بلکه در عکس چیزی هست که ما را به تفکر وا می‌دارد. و علاوه بر این، تفکر او با یک «زیبایی‌شناسی کارتیه برسونی» (به گفتهٔ زانیار بلوری) همراه است که سبب می‌شود عکس‌هایش بی‌نظیر باشند.

او در یک مصاحبه که بخش‌هایی از آن در وبسایتش قرار داده شده درباره عکاسی می‌گوید:

«من همیشه می‌دانم از چی می‌خواهم عکاسی کنم، هیچ چیز تصادفی نیست. منظورم اینه که وقتی جلوی چشمتان اتفاقی می‌افتد، البته که می‌خواهید ماجرا را دنبال کنید ولی اگر این فریم را به جای این فریم یا این یکی فریم انتخاب کنید، این اتفاقی و تصادفی نیست. دلیلش این است که به طور شهودی نه به عمد یا قصد، این فریمی‌ست که با تحصیلات، پیش‌زمینه، با جروبحثی که شب قبل با دوست‌ دخترتان داشتید، با احساساتتان در آن لحظه،با همه این‌ها تغذیه شده، همه این‌ها روی فریمتان اثر می‌گذارد.

به عنوان عکاس هیچ وقت معصوم نیستید، هیچ وقت. ممکن است به اتفاقات مختلف باز و راحت باشید اما نگاهتان هیچ وقت پاک و معصوم نیست. منظور من هم همین است، همه عکس‌های من عمدی و آگاهانه هستند. بعضی از عکس‌ها نمادین یا آیکونیک می‌شوند چون برخی از آنها خوششان می‌آید. بعضی وقت‌ها چیزی می‌گیرید که حتا از آن آگاه نیستید. این همان چیزی است که داشتم می‌گفتم، شما رسانه می‌شوید. رسانه که شدید یعنی به سمت اتفاق می‌روید و چیز مهمی را ثبت می‌کنید.

ولی وقتی عکس گرفته شد و نمایش داده شد، فقط آن وقت است که آیکونیک می‌شود، نه آن وقتی که عکس را گرفته‌اید.

به عکس آیکونیک فکر نکنید، به عکس خوب فکر کنید.»

تصمیم گرفتم چند عکس از عکس‌های کمتر دیده شدهٔ او اینجا قرار دهم. عکس‌های او از انقلاب، پیش و پس از آن را می‌توانید در وبسایتش و عکس‌های او از نقاط دیگر غیر از ایران را می‌توانید در پروفایل مگنومش ببینید.

لینک وبسایت

لینک پروفایل مگنوم

 

دروازه غار از محله‌های فقیرنشین تهران که خانه هایش با گل و خشت ساخته شده است۱۳۵۸- عباس عطار
دروازه غار از محله‌های فقیرنشین تهران که خانه هایش با گل و خشت ساخته شده است تابستان ۱۳۵۸
زنی در حال حمل یک آنت تلویزیون در دروازه غارتابستان ۵۸- عباس عطار
زنی در حال حمل یک آنتن تلویزیون در دروازه غارتابستان ۱۳۵۸

 

مصر آزمایشگاه ۱۹۸۷- عباس عطار
مصر، آزمایشگاه۱۹۸۷

 

سجده به چاه‌های نفت اهواز ۱۳۵۸ - عباس عطار
سجده به چاه‌های نفت اهواز ۱۳۵۸

 

بنگلادش ۲۰۰۲- عباس عطار
بنگلادش ۲۰۰۲

 

مکزیک ۱۹۸۴- عباس عطار
مکزیک ۱۹۸۴

 

صدام حسین بغداد ۲۰۰۳- عباس عطار
صدام حسین بغداد ۲۰۰۳

 

بیروت ۱۹۷۷- عباس عطار
بیروت ۱۹۷۷

 

 

الیوت ارویت عکاس شوخ‌طبعِ آژانس مگنوم

 

«من با قصد خاصی شروع به کار نمی‌کنم، عکس‌هایم را می‌گیرم و بعد آن‌ها را نگاه می‌کنم و می‌بینم چطور از کار درآمده‌اند»

شاید بتوان گفت در روزگار ما بسیاری از عکاسان روش کارشان شبیه الیوت ارویت ۹۰ ساله (Elliott Erwitt) است. اما وقتی برخی عکس‌های الیوت ارویت را با عکس‌های عکاسان امروز مقایسه می‌کنیم متوجه می‌شویم که تنها فشردن مداوم دکمهٔ شاتر کاری نبوده که او انجام ‌داده است.

عکاسی بیش از هر چیز بر شهود مبتنی است. یعنی نه تنها باید در مکان و زمان مناسب قرار بگیری بلکه باید زاویه‌ٔ دوربین را هم به شکل هوشمندانه‌ای انتخاب کنی. تقریباً تمام این موارد در یک لحظه چندان سریع اتفاق می‌افتند که تحلیل و بررسی آن‌ها غیر ممکن است. به همین دلیل وقتی به یک عکاس همچون الیوت ارویت می‌گویند چطور عکس می‌گیری و منظورشان این است که چگونه سوژه‌ها را به این خوبی ثبت می‌کنی جوابی جز همانی که داده نمی‌ماند.

البته که چنین سبک کاری در عکاسی مستند و خیابانی که علاقهٔ شخصی الیوت ارویت بوده، اهمیت بیشتری می‌یابد. در واقع در این شاخه از عکاسی فرصت فکر کردن و صحنه‌پردازی و آرایش سوژه‌ها نیست. هدف ثبت مستندگونهٔ لحظه و رویدادهای جاریست که باید در آنی ثبت شود.

الیوت ارویت علاوه بر عکاسی مستند که همه جا اعلام کرده علاقهٔ شخصی و اولویتش است، به عکاسی تبلیغاتی و پرتره‌های افراد مشهور هم رو آورده و درآمدش را از این راه تأمین می‌کند. عکس‌هایی از مرلین مونرو، فیدل کاسترو و چه گوارا از این دسته‌اند. البته شهرت اصلی‌اش زمانی شروع شد که عکسی از جر و بحث ریچارد نیکسون آمریکایی و خروشچوف روسی را خارج از فضای دیپلماتیک در نمایشگاه ملی آمریکا در روسیه در ماکت نصفه و نیمه یک آشپزخانه گرفت و نامش را «بگو مگو در آشپزخانه» گذاشت. از همین نام‌گذاری هم می‌توان شوخ‌طبعی او را به مسائل پیرامونش دریافت.

 

 

اگرچه که الیوت ارویت در مستند نگاری چیره‌دست بوده و در اوایل ورود حرفه‌ای به عکاسی توسط دوستش رابرت کاپا به عضویت آژانس مگنوم (بزرگترین آژانس عکس خبری جهان) درآمده و در سال هایی ریاست این آژانس را هم بر عهده داشته، با این حال نمی‌توان طنازی او را در برخورد با اتفاقات پیرامونش نادیده گرفت.

یکی از سفارش‌هایی که او برای تبلیغات کار کرد، عکاسی از کفش زنان برای نیویورک‌تایمز بود که به مجموعه عکس مشهور و شناخته شده‌ٔ او با عنوان «سگ‌ها» انجامید. الیوت ارویت دربارهٔ این پروژه می‌گوید: «می‌خواستم عکس‌ها را از دید یک سگ بگیرم، چون سگ‌ها بیشتر از هر انسانی کفش می‌بینند». البته بعدها این مجموعه عکس شکل مستقل‌تری به خودش گرفت و او به طور ویژه به سگ‌ها پرداخت.

 

 

 

همچنین وقتی عکس‌های الیوت ارویت را می‌بینیم متوجه نگاه کنایه‌آمیز او به رخدادها می‌شویم. عکسی که از آبخوری سیاه‌پوستان و عکسی که از نمایشگاه نقاشی گرفته نگاهِ کنایی او را به ما نشان می‌دهد.

 

 

 

الیوت ارویت نه تنها محتوای عکس‌هایش بی‌نظیر است بلکه در فرم و ترکیب‌بندی عکس‌هایش هم مهارت دارد. بسیاری از عکس‌های او از این نظر برجسته‌اند.

عکس زیر یک نمونه از عکس‌های اوست. در ویرگول مطلبی دربارهٔ این عکس نوشته‌ام که می‌توانید آن را اینجا بخوانید.

 

 

الیوت ارویت می‌گوید همیشه دو دوربین به همراه دارد. عکس های تبلیغاتی‌اش را با دوربین دیجیتال می‌گیرد و عکس‌های مستند را با دوربین آنالوگ. او به عکاسی دیجیتال نقد وارد می‌کند و معتقد است دوربین‌های دیجیتال کار را بسیار راحت کرده‌اند و به همین جهت مردم دیگر عکاسی را جدی نمی‌گیرند. او بر این باور است که متداول شدن دوربین‌های دیجیتال، تفکر عکاسی را با خود به همراه نیاورده‌است و با شوخ‌طبعی خاص خودش می‌گوید: «حالا یک شامپازه هم می‌تواند عکاسی کند، البته با حداقل زیبایی‌های تصویری» (+)

عکس‌های دیگر او را در ادامه می‌بینیم:

 

 

 

 

پینوشت: می‌خواهم یک کانال تلگرام  را هم به شما معرفی کنم. کانال کتاب‌های حرفه هنرمند. هر هفته در این کانال به بررسی آثار یک هنرمند پرداخته می‌شود، که از نظرم بسیار اتفاق خوبیست. برخی از مطالب و نقل قول‌ها را از این کانال برداشته‌ام.

پینوشت دو: اگر علاقه‌مند بودید می‌توانید عکس‌های دیگر او را در پروفایل مگنومش ببینید.

 

روایتِ یک عکاسِ ناتمام

ویویان-مایر-نقش-اول

 

آن زمان که جان مالوف یک جعبه ۳۰ هزارتایی نگاتیو را در یک مزایده برنده شد، شاید هیچ گاه فکرش را نمی‌کرد که این نگاتیو‌ها او را به دنیای ناشناخته زنی تودار راهنمایی کنند که روزی آثار درخشان‌اش در عکاسی مایهٔ شگفتی بسیاری از عکاسان زمان حاضر بشود.

جان مالوف که برای پروژه کتاب در دست انتشارش نیاز به عکس‌های تاریخی داشت بدون آن که بداند پایش را در کفش چه عکاس بی‌نظیری کرده، صاحب یک جعبه نگاتیو شد و پس از آن که دریافت آن نگاتیو‌ها مربوط به عکس‌های خیابانی‌اند، آن‌ها را به کناری انداخت. دوسال نگاتیوها در گوشه‌‌ٔ کمد خانه‌اش خاک خوردند و پس از آن‌که به عکاسی علاقه‌ٔ بیشتری پیدا کرد، سرانجام  تصمیم گرفت نگاهی به آن‌ها بیاندازد. او آن‌ها را در یک وبلاگ منتشر کرد و با بازخوردی باورنکردنی از سوی مخاطبان مواجه شد.

همین امر سبب شد او به نگاتیوها جدی‌تر فکر کند و به دنبال عکاس‌ آن‌ها بگردد. در بررسی دوباره او توانست نشانی از عکاس پیدا کند اما دیگر دیر شده بود چون زمانی که نام و نشانش را در گوگل جست‌وجو کرد متوجه شد عکاس آن عکس‌ها سه روز پیش فوت کرده است؛ ویویان مایر عکاس گمنامی بود که با شهرت تنها سه روز فاصله داشت.

کنجکاوی جان مالوف بیش از آن بود که بخواهد به یک نام و تعدادی نگاتیو بسنده کند. او می‌خواست از عکاسی که آثارش همگان را به وجد آورده بود بیشتر بداند، و مهمترین سؤالش این بود: ویویان مایر چه کسی بود و چرا با وجود چنین عکس‌های درخشانی تا امروز ناشناخته مانده است؟

پاسخ  به این سؤال یک مستند شصت دقیقه‌ای شد با عنوان: «در جست وجوی‌ ویویان مایر» (این مستند را می‌توانید از این لینک دانلود کنید.)

جان مالوف در این مستند به زندگی زنی می‌پردازد که برای پرداختن به عکاسی خیابانی تصمیم گرفته بود پرستار بچه شود تا از این طریق هم نگران خوراک و مسکن‌اش نباشد و هم بتواند حین گردش‌های روزانه برای بچه‌ها فرصتی برای عکاسی داشته باشد.

زنی که درون‌گرایی و انزوایش مانع از این می شد که دیگران بتوانند عکس‌هایش را ببینند یا آن‌ها را بخرند. البته فقر و تنگدستی‌ او هم عامل دیگری بود که سبب می‌شد نتواند عکس‌هایش را چاپ کند. به گمان بسیاری از افرادی که او را می‌شناختند یا کسانی که او در کودکی از آن‌ها مراقبت کرده است، ویویان مایر برای حریم شخصی‌اش ارزش بسیاری قائل بوده و هیچ کس نمی‌توانسته به آن راه پیدا کند. او هیچ‌گاه ازدواج نکرد و هیچ‌گاه عاشق نشد. برخی از آن‌ها می‌گویند او نسبت به مردان نگاه بدبینانه‌ای داشت و البته می‌توان این نگاه را تا حدی در عکس‌های او مشاهده کرد.

در عکس‌های ویویان مایر انسان‌ها نقش محوری دارند. او از دوربین رولی فلکس برای عکاسی استفاده می‌کرد و به همین دلیل می‌توانست به راحتی به انسان‌ها نزدیک شود و از آن‌ها عکس بگیرد بدون آن‌که آن‌ها متوجه شوند. چراکه برای عکاسی با این دوربین لازم است که عکاس از بالا به منظره‌یاب نگاه کند و نیازی نیست که دوربین را مقابل چشمان خود بگیرد. در بسیاری از عکس‌های او افراد به دوربین نگاه نمی‌کنند و زاویه دید عکس‌ها از پایین به بالا است. بسیاری از منتقدان بر این باورند که در برخی عکس‌های او یک احساس طنز نهفته است.

با وجود آن که جان مالوف هم‌اکنون بیش از صد هزار نگاتیو از ویویان مایر در اختیار دارد و نمایشگا‌های متعددی از عکس‌های او در کشور‌های مختلف برگزار شده و دو کتاب عکس از او منتشر کرده باز هم رازهای زیادی از زندگی ویویان مایر و آثارش بر ما پوشیده مانده است. برای مثال ویویان مایر چگونه عکاسی را آموخت؟ چگونه کسی که در این زمینه هیچ آموزش رسمی ندیده است می‌تواند چنین کارهای فوق‌العاده‌ای در عکاسی خیابانی بیافریند؟ آیا نگاه تیزبین او صرفاً از غریزه و شهود ذاتی‌اش نشئت می‌گیرد؟

به گمانم اگر اکنون ویویان مایر زنده بود، حرف‌های بسیار زیادی در زمینهٔ عکاسی خیابانی برای گفتن داشت اما تنها او نیست که دچار چنین سرنوشتی می‌شود. ون گوگِ نقاش را هم می‌توان جزء چنین هنرمندانی به شمار آورد. هنرمندانی که کارشان ناتمام مانده و آوازه‌شان پس از مرگ در شهر پیچیده و تنها ردپایی از زندگی پر فراز و نشیب‌شان برایمان باقی مانده است.

 

پینوشت: آدرس وب‌سایت ویویان مایر که جان مالوف آن را راه‌اندازی کرده است: لینک

برخی از عکس‌های ویویان مایر را باهم می‌بینیم:

 

ویویان-مایر-۱

 

ویویان-مایر-۲

 

ویویان-مایر-۳

 

ویویان-مایر-۴

 

ویویان-مایر-۵

 

ویویان-مایر-۶

 

ویویان-مایر-۷

 

ویویان-مایر-۸

 

ویویان-مایر-۹

 

ویویان-مایر-۱۱

 

ویویان-مایر-۱۲

 

 

در پیچ و خم عکس‌های ادوارد وستون

 

ادوارد-وستون-نقش-اول

 

عکاسی شاید از معدود هنرهایی باشد که هر شخص به فراخور سلیقه و دغدغه‌ و نگاهی که به زندگی‌ دارد از آن بهره می‌گیرد. فتوژورنالیست‌هایی که عکس را ابزاری برای به تصویر درآوردن وقایع جهان می‌دانند تا عکاسان مستند که با عکس داستان می‌سرایند و عکاسانی نظیر ادوارد وستون که عکس را به مثابهٔ یک هنر متعالی در نظر دارند.

ادوارد وستون که در سال ۱۸۸۶ در شیکاگو زاده شد، در ۴۵ سالگی‌اش توانست به عنوان یک عکاس سرشناس و برجسته در دنیای عکاسی اسم و رسمی بر هم زند. هنرمندی که با نور و فرم آن‌چه را که در ذهن داشت خلق می‌کرد. او اجسامی که در اطرافمان قرار دارد و  به راحتی از کنارشان رد می‌شویم را به گونه‌ای سحرآمیز به ما نشان می‌دهد. جادو گری که با جادوی نور یک فلفل را همچون یک مجسمهٔ‌ زیبا می نمایاند. کمتر کسی است که عکس فلفل ادوارد وستون را در وهلهٔ اول یک پیکرهٔ ظریف نداند و بعد از اینکه متوجه شود این پیکره تنها یک فلفل است انگشت به دهان نمانده باشد و خالقش را تحسین نکرده باشد.

ادوارد وستون با قاب‌بندی‌های بی‌نظیر، پس‌زمینه‌ٔ سیاه و با دانشی که در نورپردازی دارد و صد البته چشمان تیزبینش مدام در جست‌وجوی اجسام و اشیایی است که بتواند با دوربینش روح را در آن‌ها بدمد. زاویه دیدی که از یک تنهٔ درخت برمی‌گزیند همچون اندام یک زن زیبارو توجه بیننده را به خود جلب می‌کند. عکس صدف او نیز همین‌‌گونه است. در مقابل عکس‌هایی که از پیچ و تاب اندام ظریف یک زن در پس زمینهٔ جنگل و درختان برمی‌گزیند این فکر را در ذهنمان می‌آورد که گویی رابطه‌ای نامرئی بین این دو سوژه وجود دارد. وستون از طبیعت به زن و از زن به طبیعت نقب می‌زند و با این کار در پی نشان دادن نوع نگاهش و اندیشه‌اش نسبت به این دو مقوله است.

با توجه به مطلبی که دربارهٔ انواع عکس نوشته بودم، عکس‌های ادوارد وستون را می‌توان از لحاظ زیبایی‌شناسی ارزیابی کرد. چراکه ادوارد وستون در عکس‌هایش زیبایی را می‌سنجد و عیار آن را نزد چشمان بیننده بالا می‌برد. البته این نوع نگاه در زمان خود با انتقاد نیز همراه بوده است، چنان‌که هنری کارتیه برسون فتوژورنالیست چیره‌دست اذعان داشته که: «دنیا دارد از هم می‌پاشد آن وقت وستون از صخره عکس می‌گیرد.»(+) چنین نگاه هایی از دیرباز در جامعهٔ عکاسی وجود داشته و هم‌چنان نیز وجود دارد (دربارهٔ عباس کیارستمی هم چنین حرف‌هایی زده می‌شد) و شاید این سؤال را در ذهن ما بیاورد که به واقع رسالت عکاسی چیست. شاید در این مورد بعدها بیشتر بنویسم. مهم آن است که ادوارد وستون چنان با دوربینش تردستی می‌کند که نمی‌توان او را در دنیای عکاسی نادیده انگاشت.

در ادامه چند عکس از عکس‌های او می‌گذارم. اگر علاقه‌مند بودید عکس‌هایی که او از زن گرفته بیشتر ببینید به سایت artnet مراجعه کنید.

 

ادوارد-وستون-۱

 

ادوارد-وستون-۲

 

ادوارد-وستون۳

 

ادوارد-وستون-۵

 

ادوارد-وستون-۶

 

چرا باید مجموعه عکس ببینیم؟

 

بسیاری از عکاسان سال‌های متمادی را برای ایجاد یک مجموعه عکس وقت صرف می‌کنند و در نهایت بهترین آن‌ها را انتخاب می‌کنند. همین امر می‌تواند گواه محکمی باشد برای اینکه دیدن مجموعه عکس‌ها را مهم قلمداد کنیم.

اما در این نوشته می‌خواهم دلایل دیگری را برای دیدن مجموعه عکس ارائه کنم.

با سیر داستانی عکس ها آشنا می‌شویم

گاهی عکاسان یک موضوع را مطرح می‌کنند و در قالب یک مجموعه عکس سعی می کنند یک سیرِ داستانی از آن درست کنند. به همین دلیل دیدن و دنبال کردن آن‌ها می‌تواند به ما یاد دهد که چگونه با عکس‌ها قصه گویی کنیم.

نگاه شخصی عکاس را می‌شناسیم

در قالب مجموعه عکس‌ها می‌توان نگاه شخصی عکاس را شناخت. نوع ترکیب‌بندی، زوایا و نورسنجی که به کار می‌برد و همچنین نگاه عکاس به موضوع مورد نظر و چگونگی به تصویر آوردنِ آن، از مواردی است که در مجموعه عکس‌ها به وضوح قابل مشاهده است.

شناختِ مصداق‌ها و مثال‌ها

با دیدن مجموعه عکس‌ها می‌توانیم مصداق‌هایی که عکاس برای نشان دادن موضوع یا اندیشه یا مفاهیمی که برگزیده است را بشناسیم. با توجه به موضوعی که عکاس انتخاب کرده است، برخی از این موضوعات در دنیای بیرونی ظاهر شده اند و عکاس آن‌ها را یافته و ثبت کرده است. در مواردی هم ممکن است عکاس از مثال‌هایی که در ذهنش شکل گرفته استفاده کند و با صحنه پردازی‌های خلاقانه مصداق‌های متفاوتی برای عکس‌ برگزیند. شادی قدیریان یکی از عکاسانی است که در مورد دوم مجموعه عکس های خوبی ایجاد کرده است. می‌توانید مطلبی که درباره او نوشته‌ام را اینجا بخوانید.

تغییر نگاه و دیدن عکاسانه

دیدن مجموعه عکس‌ها و دنبال کردن آن‌ها همانطور که اشاره کردم مصداق های متفاوتی را در نظر ما می‌آورد. همین امر موجب می شود که ما هم در دنیای بیرون یا دنیای ذهنی مان در جست و جوی مصادیق متفاوتی برای موضوع یا مفهومی باشیم و در نتیجه شیوه نگاه خود را بشناسیم و یا آن را تغییر دهیم و از زوایای دیگری به موضوع نگاه کنیم.

 

معمولا در نمایشگاه ها و گالری‌ها مجموعه عکس‌ های متفاوتی از عکاسان به نمایش درمی آید. بنابراین سر زدن به گالری ها می‌تواند قدم مناسبی برای شروع در این زمینه باشد.

پینوشتِ یک: اگر اینستاگرام مرا دنبال کنید در جریان هستید که من هر شب در استوری یک عکس خوب قرار می‌دهم. هفته پیش یک مجموعه عکس از Alex Timmermans را قرار دادم. سعی می‌کنم در کنار تک عکس‌های خوب، مجموعه عکس‌های جالبی که دنبال می‌کنم را آنجا بگذارم.

پینوشتِ دو: اگر استوری‌ها را از دست دادید، اشکالی ندارد:)

مجموعه عکسِ Storytelling از Alex Timmermans را برای آرشیو اینجا قرار می‌دهم.

 

 

 

 

 

 

 

سری مطالب نگاه عکاسان

نگاه عکاسان: تجربهٔ زندگی در قاب کیارستمی

 

عباس کیارستمی را عموما به عنوان یک فیلمسازِ چیره‌دست می‌شناسند، اما او علاوه بر فیلمسازی تجربه‌های عکاسی بی‌نظیری را در کارنامه‌ی خودش ثبت کرده‌ است. مجموعه عکس دیوار، سفید برفی، پنجره رو به حیات، کلاغ ‌ها و درخت‌ها از کارهای او هستند که مجموعه عکس دیوار او در پاریس نیز به نمایش درآمده است.(+)

کیارستمی معتقد است یک عکس، یک فیلم کوتاه است که دردسر‌های فیلم ساختن را ندارد. به آن معنی که عکاسی، کاری فردی است و عکاس دغدغه‌ای برای داشتن روایت و یک قصه از سوی مردم و تهیه کننده احساس نمی‌کند و از این رو جرأت و جسارت بیشتری در عکاسی دارد.(+)

کیارستمی در مصاحبه‌ای با محسن آزرم که در مقدمه کتاب «فیلم کوتاهی درباره دیگران» آمده است، می‌گوید فیلم‌هایش تصاویری هستند که او از زندگی می‌سازد، به عبارت دیگر او براساس تجربیات و مشاهداتش از زندگی فیلم می‌سازد. می‌توان نگاه تجربه‌گرای کیارستمی را به وضوح در فیلم‌هایش دید؛ از حسین سبزیان فیلم کلوزآپ تا دخترِ جوانِ فیلم مثل یک عاشق.

همین نگاه در عکاسی نیز به چشم می خورد؛ چنانکه در مصاحبه‌ای با خبرنگار صدای آمریکا(+) در زمان برپایی نمایشگاهش در پاریس گفته بود: اولین بار این سوژه است که عکاس را انتخاب می‌کند، او را وادار می‌کند که بایستد و عکس بگیرد و بعد از آن در جست‌وجوی عکس‌های دیگر با این موضوع باشد.

شاید بتوان نتیجه‌گیری کرد فیلمسازانی که علاوه بر فیلمسازی، عکاسی هم می‌کنند، قاب‌های فیلم‌هایشان را هم با دقت و ظرافت و بر اساس نگاه خود انتخاب می‌کنند. این در مورد کیارستمی کاملا گویاست، و مخاطب می‌تواند به راحتی در قاب کیارستمی، چه فیلم و چه عکس، تجربه و نگاه او به زندگی را درک کند.

در ادامه چند نمونه از عکس‌های عباس کیارستمی را برایتان انتخاب کردم:

 

 

 

 

 

 

 

سری مطالب نگاه عکاسان

کارآفرینی در عکاسی از نگاه اریک کیم

اریک کیم (Eric Kim) از عکاسان خیابانی شناخته ‌شده ایست که آوازه تکنیک‌ها و ترفندهای حرفه‌ای‌ اش در همه جای جهان پیچیده است. شاید بدین علت که می‌توان عکاسی خیابانی را جز دشوارترین ژانرهای عکاسی دانست  و هر نکته و سخنی می‌تواند شبیه یک چراغ، راهنمای این مسیر سخت باشد.

بسیاری از عکاسان بر این باور هستند که ۸۰ درصد عکاسی خیابانی جرأت و ۲۰ درصد آن تکنیک و ترفند است. اریک دو کتاب شناخته شده دارد که توسط نشر تیسا به چاپ رسیده است: عکاسی خیابانی با اریک کیم و ذن در هنر عکاسی خیابانی. کتاب اول او به بررسی تکنیک ‌ها و ترفند‌ها می‌گذرد و کتاب دوم او که هم اکنون آن را در دست مطالعه دارم، عکاسی خیابانی را از جهت نگرش ذهنی و درونی و مباحث فلسفی به بیانی ساده و روان  بررسی می‌کند.

مدتیست با وبسایت او آشنا شدم و مطالبش را مطالعه می‌کنم. هفته پیش یک مقاله انگلیسی از او درباره راهنمای کارآفرینی در عکاسی دیدم که ۴۱ صفحه بود. با اینکه ترجیح من خواندنِ متونِ انگلیسی بلند نیست اما همان لحظه شروع به خواندن کردم و هرچه بیشتر پیش می‌رفتم اشتیاقم بیشتر می‌شد. نثر وی بسیارساده و روان است و علاوه بر این یک مزیت طلایی دارد. نوشته‌های او چه در کتاب و چه در وبسایت معمولا از نوت‌های کوچکی تشکیل شده که همین امر کار خواندن را آسان‌تر می‌کند. در ابتدای کتاب ذن در هنرعکاسی خیابانی می‌گوید نیازی نیست که این مطالب را پشت سرهم بخوانید، می‌توانید از هرجای کتاب شروع کنید و هر قسمتی را که دوست داشتید مطالعه کنید.

در مقاله‌ی او نیز همین روند طی شده، یعنی مقاله از چند فصل تشکیل شده و هر فصل به زیرفصل‌های کوچکتری تقسیم می‌شود. اگرچه که در نوشته‌هایش بسیار صریح صحبت می‌کند اما این صراحت و آزادی بیان دوطرفه بوده و نه تنها آزاردهنده نیست بلکه توجه خواننده را بیشتر جلب می‌نماید.

در این مقاله که او به طور تخصصی‌تر به راهکارهایی برای کارآفرینی می‌پردازد در همان ابتدای امر تاکید می‌کند که این شرایط و مشکلات چیزهاییست که من در پیش روی خودم می‌بینم و بنابراین راه‌ حل‌ها و راهکارهای ارائه شده مختص من هستند و ممکن است برای شما هم بتواند مفید باشد. در واقع او اهمیت این مساله را در جای جای نوشته‌اش تکرار می‌کند و به عبارت عامیانه تر آب پاکی را همان ابتدا روی دست مخاطبش می‌ریزد.

در مقدمه‌ی مقاله راهنمای کارآفرینی، اریک کیم مروری بر روندهایی که پیش روی خودش می‌بیند دارد و پس از آن به شرح نیازهای خودش می‌پردازد و در نهایت ترجیحاتش برای انتخاب دوربین عکاسی و راهکارهایی که برایش در زمینه کارآفرینی مفید هستند را بیان می‌کند. و در ادامه مقاله به صورت گام به گام تجربیات خودش را ارائه می‌کند.

اریک کیم منتقد جدی شبکه‌های اجتماعیست و در مقاله‌اش به نکات جالبی در این زمینه اشاره می‌کند. از جمله اینکه شبکه های اجتماعی آزادی را از شما می‌گیرند. و شما برده لذت لحظه‌ای لایک‌ها و کامنت‌ها خواهید بود یا اینکه در ترتیب مطالبی که برای شما نشان داده می‌شود یا تبلیغاتی که برایتان به نمایش گذاشته می‌شود دخالتی ندارید. شاید بتوان گفت مهمترین مساله‌ای که اریک کیم را به کارآفرینی سوق داده است، عدمِ آزادی در انتخاب آن چیزی است که خودش می‌خواهد. به همین علت او ترجیح می‌دهد وبسایت داشته باشد و عکاسان را به داشتن یک وبسایت شخصی و کسب و کار آنلاین تشویق می‌کند.

اگرچه که او منتقد شبکه‌های اجتماعیست اما استفاده از آن‌ها را برای توسعه کسب و کارش مفید می‌داند. همچنین اریک معتقد است شما باید رسانه خودتان را بسازید. تاکید وی بر ساخت وبسایت ‌هم از همین جهت است. اریک کیم در وبسایتش علاوه بر قسمتی که در آن مقاله‌هایش را منتشر می‌کند، بخش دیگری را به تجربیات خودش و همچنین فروش محصولات و کتاب‌ها و دفترچه‌های کوچکِ مخصوصِ عکاسی خیابانی که با کمک همسر و خواهرانش طراحی کرده اختصاص داده است.

در پایان فکر می کنم اریک کیم را می‌توان از عکاسان حرفه ای در شاخه خودش به شمار آورد که آینده نگری تحسین برانگیزی دارد. شاید این نقل قول از او که در همین مقاله بعد از انتقاد صریحش از شبکه‌های اجتماعی  بیان می‌کند به عنوان حسن ختام ایده خوبی باشد:

 

“There is no real enemy. The only enemy is ourselves”

 

 

سری مطالب نگاه عکاسان