برچسب: گالری گردی

نادیدنی‌های ولیعصر ، یادداشتی بر نمایشگاه «ولیعصر، پوشه اول»

ولیعصر-پوشه-اول-۱۲

پیش‌نوشت: نمایشگاه «ولیعصر، پوشه اول» در دو هفته‌ی اخیر در سه گالری در تهران به نمایش درآمد. پروژه عظیمی که در آن عکاسان و پژوهشگران به خیابان ولیعصر پرداخته‌ بودند و سعی داشتند مهمترین خیابان تهران را مستندسازی کنند و الحق که تلاششان ستودنی بود.

این نمایشگاه در سه گالری آریا، آتبین و Ag برگزار شد که من متاسفانه به خاطر مسافت طولانی و زمان کوتاهی که در تهران بودم، تنها توانستم از گالری آریا بازدید کنم اما عکس‌هایی که یکی از دوستانم از گالری‌های دیگر گرفته بود را دیدم.

در این یادداشت می‌خواهم درباره عکس‌های این نمایشگاه و بیشتر آنهایی که در گالری آریا به نمایش درآمده بودند بنویسم. البته نوشتن درباره این نمایشگاه دانش، وقت و مجال می‌طلبد و من در اینجا تنها به مجموعه‌عکس‌هایی بسنده می‌کنم که توجهم را جلب کردند. بدون تردید آنچه می‌خوانید نگاهِ من با پیشینه‌ی ذهنی و تجربیات گذشته من بوده و قابل ارجاع دادن نیست. ادامه مطلب “نادیدنی‌های ولیعصر ، یادداشتی بر نمایشگاه «ولیعصر، پوشه اول»”

یادداشتی بر نمایشگاه «به من نگاه کن» عباس کیارستمی

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۸

 

پیش‌نوشت: عباس کیارستمی طی چند سال از موزهٔ لوور عکس‌هایی گرفته بود و اکنون برای نخستین بار در موزهٔ ملی ایران تعدادی از این عکس‌ها به نمایش درآمده است. این نمایشگاه تا خرداد ماه ۹۷ ادامه دارد. یادداشت زیر تکمله‌ای بر این نمایشگاه و عکس‌های کیارستمی‌ست.

****

حتی اگر مثل من شیفتهٔ کیارستمی هم نباشید، باز هم می‌توانید هوشمندی او را در انتخاب عنوانی که بر این مجموعه عکس برگزیده، دریابید. «به من نگاه کن» زبان حال توریست‌ها و گردشگران نیست، «به من نگاه کن» زبان حال آدم‌هاییست که چند صد سال قبل در یک نقطه‌ از زمان و مکان متولد شدند و برای همیشه در همان جا ماندگار شدند. زبان حال آدم های درون تابلو‌هایی که به دیوار میخ شده‌اند. آدم‌هایی که هر روزه در گوشه‌ای از دیوار به انتظار نگاه و تحسین بازدیدکنندگان می‌نشینند.

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۶

 

کیارستمی مثل همیشه سراغ آدم‌هایی رفته که در اطراف ما وجود دارند اما کمتر نگاهشان می‌کنیم. مثل آقای بدیعیِ «طعم گیلاس» یا حسینِ «زیر درختان زیتون» یا زنِ فیلمِ «ده» یا استادِ «مثل یک عاشق». آدم‌هایی که می‌توان با نگاه کردن به آنها چیزهای زیادی را فهمید و یا درباره‌شان تأمل کرد.

این بار هم آدم‌هایی که به دیوار میخ شده‌اند انتخاب کیارستمی برای دقیق‌تر نگاه کردن به اطرافمان است. یا شاید برعکس گویی آنها از کیارستمی دعوت کردند تا نگاهی که مردم به آنها می‌اندازند را به تصویر بکشد و نه در قالب فیلم که در قالب یک مجموعه عکس. مجموعه عکس هم از لحاظ داستانی بودن شبیه فیلم است و هم اینکه وقتی خود این آدم‌های توی تابلو ثابت شده‌اند چگونه می‌توانند بازیگر فیلم باشند و حرکت کنند؟بنابراین مجموعه عکس انتخاب هوشمندانه‌تری برای زبان حال آنان است. کیارستمی هم گزینهٔ مناسبیست، چون هم تبحر دارد و هم بواسطهٔ فیلم‌هایش محبوب فرانسوی‌هاست و گویی آنان به او اعتماد دارند.

اما مردم چگونه‌اند؟ آنها چگونه با تابلوهایی که سمبل هنر و تاریخ یک دوره‌اند برخورد می‌کنند؟ برخی از آنان را می‌بینیم که به سرعت از کنار تابلو می‌گذرند و چشم درون تابلو عاجزانه از او می‌خواهد که لحظه‌ای بایستد و تماشایش کند.

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۱۰

 

برخی از مردم مبهوت و متحیر شکوه یک تابلو‌اند و کیارستمی برای آن که بتواند این حس تحسین را نشان بدهد، تنها یک قسمت از بدن بازدید کننده را انتخاب کرده و در گوشهٔ قابش نشانده است و با این کار شکوه تابلو را به رخ ما که تنها بینندهٔ آن اثر هستیم کشیده است.

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۳

 

گروهی دیگر از مردم هستند که پا را فراتر گذاشته‌‌اند و برای مدتی کوتاه از دنیای بیرونی کنده شده‌ و به آن نقطه از مکان و زمانی که اثر ثبت شده سفر کردند. کیارستمی زاویه نگاهش را طوری برگزیده که نمی‌توان تشخیص داد کدام قسمت اثر هنری و کدام قسمت بازدیدکنندگان هستند.

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۴

 

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۱۱

 

و برخی هم که شاید به جهت برانگیختن حس فخرفروشی دوستانشان نسبت به جایی که قرار دارند و البته شاید به هزاران دلیل دیگر با تابلوها سلفی می‌گیرند. مردمی که می‌توان گفت به هنر به عنوان یک کالا می‌نگرند و با ثبت کردن جزیی از اثر و خودشان و به اشتراک‌گذاری آن در وب، آن را به نوعی مصرف می‌کنند.

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۲

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۷

 

می‌دانم که ممکن است با این نظر موافق نباشید اما درست در کنار همین نمایشگاه، در قسمت دیگری بخشی از آثار موزهٔ لوور به نمایش درآمده بود و وقتی رفتار و منش مردم را آنجا دیدم که به سرعت از خودشان در کنار تک تک تابلوها و کتیبه‌ها و مجسمه‌ها و از توضیحاتی که در کنار آنها چسبانده شده بود عکس می‌گرفتند از خودم پرسیدم مردم این همه عکس را برای چه می‌خواهند؟ جز اینکه تنها این احساس را به ما می‌دهد که لحظه‌ای را از قلم نیانداخته‌ایم و خیالمان راحت باشد حالا که آمدیم با ثبت کردن آنها هم می‌توانیم به دیگران نشان بدهیم. دیگران هم مثل ما لحظه‌ای گذرا را به دیدن عکسی که گرفتیم اختصاص می‌دهند و نه بیشتر.

در کمترین زمان ممکن می‌توان یک تصویر تولید کرد، آن را به اشتراک گذاشت، و در نهایت آن را در کمتر از چند ثانیه نگاه کرد. و این سرنوشت یک اثر هنری یا تاریخی‌ست که برای ثبتش مشخص نیست چه اندازه طول کشیده است.

اما نگاه کیارستمی که به نظر می‌رسد مطابق آنچه که گفتم باشد، اینگونه نیست. نگاه کیارستمی نگاه هنر است برای هنر. او از آثار هنری عکس برداشته و یک اثر هنری آفریده است. چیزی که نه تنها جنبه‌های زیبایی شناسانه دارد بلکه از اندیشه و بینش درونی‌اش به هنر نشئت می‌گیرد.

در مستندی با عنوان «پیاده‌روی با کیارستمی»، او (نقل به مضمون) گفته بود که وقتی ناراضی هستیم دست به آفرینش می‌زنیم. احساس نارضایتی یک نوع بی‌قراری با خودش به همراه می‌آورد که نمی‌گذارد دست روی دست بگذاری. هنر در واقع از همین جا زاده می‌شود.

اما کمی هم به ظاهر بپردازیم. چینش و انتخاب رنگ قاب‌ها که توسط دو تن از دوستان و شاگردان او انجام شده، نشان می‌دهد که آنها نگاه کیارستمی را خوب می‌شناختند چون به نظرم همان کاری را کردند که اگر کیارستمی بود، یقیناً انجام می‌داد.

همچنین تناسب رنگ و فرمی که در انتخاب سوژه‌ها با تابلوها وجود دارد، بی‌نظیر است. رنگ کیف و گوشواره های قرمز و هماهنگی آن با علامت صلیب در تصویر دختری که به دو زن راهبه نگاه می‌کند، یکی از شاهدان این مدعاست. به راحتی می‌توان این هماهنگی را در عکس‌های دیگر هم مشاهده کرد. به عنوان مثالی دیگر تلاقی نگاه چشمان فرد درون تابلوی هنری با سوژه‌ها حکایت از همین داستان دارد.

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۱

 

به-من-نگاه-کن-کیارستمی-۱۲

 از یکی از دوستان کیارستمی که مسئولیت انتخاب تصاویر را برعهده داشت شنیدم که این کارها تنها یک سوم مجموعه کامل موزهٔ لوور است. نمی‌دانم چرا این اتفاق نیافتاده و عکس‌های بیشتری نشان داده نشده اما فکر می‌کنم اختصاص یک سالن بزرگتر برای نمایش تعداد بیشتری از آثار این هنرمند فقید که قطعاً سهم به سزایی در فیلمسازی و عکاسی ایران داشته، توقعی بیجا نباشد. هنوز بسیاری از عکس‌های او (مانند همین مجموعه و مجموعهٔ «مونه و من») به صورت عمومی به نمایش درنیامده و قطعاً افراد زیادی شبیه من علاقه‌مند به دیدن و یادگرفتن و تأمل کردن در نگاه او هستند.

 

 

تجربه حضور در نهمین نمایشگاه عکس برتر سال دوربین‌نت

دوربین‌نت اولین آژانس عکس خبری ایران است که فعالیت خود را از سال ۱۳۸۴ به صورت رسمی آغاز کرده است. این آژانس عکس از سال ۸۷ با هدف ایجاد بستری برای معرفی عکاسان جوان اقدام به برگزاری نمایشگاه‌ها و جشنواره‌های مختلف کرد. یکی از این نمایشگاه‌ها که توسط دوربین‌نت برگزار می‌شود، نمایشگاه عکس برتر سال است و هرساله تعداد بسیاری از عکاسان در آن شرکت می‌کنند. ادامه مطلب “تجربه حضور در نهمین نمایشگاه عکس برتر سال دوربین‌نت”

معیار عکس خوب چیست؟

اخیرا نمایشگاهی با عنوان «مزامیر سکوت» در گالری هپتا برپاست. در این نمایشگاه ۳۸ عکس از ۱۳ عکاس به کوشش کیانا فرهودی برگزیده شده اند. ایده اصلی این عکس‌ها سکوت و حضور است.

به گفته کیانا فرهودی: «عکس‌های این نمایشگاه بیش از آنچه درباره‌ سکوت باشند درباره‌ حضور‌اند، درباره‌ ردی که از هر فرد باقی می‌ماند، درباره‌ اتفاقاتی که پیش از لحظه‌ گرفته شدن عکس در کادر عکاس رخ داده‌ و حالا تنها اثری از آن اتفاق باقی مانده است. لیوانی که رها شده، کمدهای قدیمی، زمین‌های بازی و کلاس‌های درس و به طور کلی اثری شبح‌وار از حضوری انسانی که می‌تواند اتاق را برای لحظه‌ای یا حتی برای همیشه ترک کرده باشد.»

هفته پیش بعد از کلاس فتوشاپ تصمیم گرفتم سری به این نمایشگاه بزنم و حداقل چند عکس خوب ببینم. صریح بگویم صرف نظر از اینکه چه قدر عکس ها خوب است یا نه، آن ها را دوست نداشتم. به نظرم به جز پنج یا شش عکس باقی عکس ها اصلا متناسب با موضوع نمایشگاه نبودند. گویا کالکشنی بودند که برچسب سکوت و حضور را به اجبار به آنها چسبانده اند.

عکس‌ها ساده بودند، پیچیده نبودند اما سادگی‌شان زیبا نبود. به عبارت دیگر برای مخاطب گیرا نبود و من را به ایستادن و دقیق نگاه کردن دعوت نمی‌کرد. بلکه برعکس هر چه بیشتر می خواستم بایستم احساس می‌کردم وقتم تلف می‌شود و سریع از آنها می گذشتم.

علاوه بر این قطع هایی که برای چاپ برخی عکس ها به کار گرفته شده بود، توی ذوق می زد. در یک قاب تقریبا ۳۰ در ۲۰ یک عکس حدودا ۵ در ۳ آن وسط خودنمایی می کرد که به نظر من چشم نواز نبود.

معیار خوب بودن یک عکس چیست؟

این سوال مدتیست ذهنم را درگیر کرده است. آیا اینکه یک عکس را پربیننده بدانیم، صرف نظر از اینکه عکاس تا چه اندازه به قواعد و اصول توجه کرده است، یعنی آن عکس خوب است؟ یا اینکه عکسی خوب است که قواعد و معیارهای هنرشناسانه در آن رعایت شده باشد؟ در طول تاریخ برای هر دو این‌ها مثال هست.

در بسیاری از کلاس‌ها بر روی قواعد ترکیب بندی تاکید فراوان می‌کنند. اینکه نگاه شما باید تربیت شود. باید قواعد آنچنان ملکه ذهنتان بشود که ناخودآگاه آنها را رعایت کنید. اما چه بسیار عکس‌هایی که از این قواعد پیروی نکرده‌اند و در طول تاریخ محبوب بوده‌اند. آیا پربیننده بودن دلیلی بر خوب بودن یک عکس است؟ نظر شما چیست؟ از نظر شما چه عکسی خوب است؟ چه چیزی در عکس وجود دارد که وقتی آن را می‌بینید به نظرتان عکس خوبی می‌آید و تحسینش می کنید؟ ممنون می‌شوم نظراتتان را در کامنت برایم بنویسید.

 

نمایشگاه یک تکه زندگی

نمایشگاه یک تکه زندگی به کوشش پرهام دیده‌ور در گالری ایوان برگزار شد. در این نمایشگاه که به مناسبت تولد ۷۷ سالگی استاد عباس کیارستمی تدارک دیده شده بود، ۷۷ هنرمند ۷۷ تکه از زندگی را خلق کردند.

کاوه گلستان، هنگامه گلستان، صابر ابر، حمید جانی‌پور، پرهام دیده‌ور، کیارنگ علایی، اسماعیل عباسی، حسن غفاری، رضا کیانیان و دیگر هنرمندان از جمله کسانی بودند که در این نمایشگاه آثارشان به نمایش درآمد.

وقتی وارد نمایشگاه شدم چهره عباس کیارستمی اولین نگاهی بود که مرا در آستانه ورود میخکوب کرد.

در ادامه به نوشته های پرهام دیده‌ور، ابراهیم حقیقی و دیگران برخوردم که از عباس کیارستمی و نگاهش به دنیا و حسرتشان برای بودن با او در جشن تولد هفتادوهفت سالگی اش گفته بودند. این نمایشگاه ادای دِینی بود به او در سالروز تولدش.

ابراهیم حقیقی در جایی از عباس کیارستمی چنین نقل کرده بود:

«آنقدر راه بروید که خسته زانوهایتان را بچسبید و به شمارش نفس‌هاتان گوش دهید. بعد، کتاب شعری دست بگیرید. به زندگی فکر کنید، به جایگاهتان در این دنیا. به درماندگی‌هاتان بیاندیشید.»

«تنهایی از همیشه برایم مهم‌تر شده است. خودم را در موقعیت‌هایی می‌یابم که با ضرورت‌های شهر کنار نمی یابد. برای همین، طبیعت بدون انسان برایم یار پرقدرتی شده است. جانم به سوی فضاهای باز کشیده می شود. وقتی که به راستی متوجه می شوی که چقدر در مقابل طبیعت ناچیزی، که حق محفوظی نداری، انتظاراتت فروکش می کند.دیدگاه انسان دگرگون می شود. میل به نوع خاصی از پیشرفت ناپدید می شود.»

در ادامه می رفتم و به این حرف ها فکر می کردم. چنین به نظرم رسید که بی تکلفی و سادگیِ نگاه‌های خلق شده، همان چیزی را القا کرده که مخاطب برای اولین بار در برخورد با عنوان این نمایشگاه آن را طلب می کند. این نگاه‌ها دنباله‌رو نگاهی بودند که ارزش یک تکه زندگی را برایمان آشکار کرده است.

راهش پررهرو باد.

در ادامه عکس هایی از این نمایشگاه میگذارم:

این نمایشگاه تا ۳۰ تیر در گالری ایوان به آدرس الهیه، خیابان مهدیه، خیابان جبهه، خیابان لسانی، بن بست حمید، پلاک ۱ دایر است. همچنین درآمد حاصل از فروش آثار برای حمایت از بنیاد کودک درنظر گرفته شده است.

پینوشت: تصویر ابتدایی اثر عباس کیارستمی است.