از من پرسیده بودند که چه کتابهایی را برای مطالعه در حوزه عکاسی خواندهام و پیشنهاد میکنم. در روزهای نزدیک نمایشگاه کتاب تصمیم گرفتم کتابهایی که تاکنون مطالعه کردهام و به نظرم برای عکاسان میتواند سودمند باشد را در یک لیست گردآوری کنم. امیدوارم برای کسانی که به عکاسی علاقهمندند این فهرست سودمند باشد. در ادامه چند نشر خوب را هم معرفی میکنم. چون رویکرد اصلی من نقد و نوشتن در زمینه مباحث نظری عکاسی است، بیشتر کتابها از این دسته هستند، اگر شما کتاب دیگری میشناسید، ممنون میشوم آن را در بخش نظرات معرفی کنید.
ماه: فروردین ۱۳۹۸
سونتاگ شدن یا نشدن؟ مسأله این است!
علاقهی وافر من به سوزان سونتاگ را هر کسی میتواند با کمی صحبت درباره عکس و عکاسی دریابد. به همین دلیل برخی از دوستانم که مرا از مریدان و سینهسوختگان او میدانند، از همان ابتدا مرا با نام او در گروه دوستانهمان خطاب کردند. صادقانه بخواهم اعتراف کنم، نه تنها ناراحت نشدم بلکه قند هم در دلم آب شد وقتی اسم سونتاگ را در کنار نام خودم شنیدم.
اما چند وقت پیش سوالی ذهنم را درگیر کرد. اگرچه من تلاشم بر این است که ماهیت عکس و عکاسی را در دنیای معاصر بفهمم و بتوانم آنها را تحلیل کنم و آنچه درمییابم را برای دیگران بازگو کنم، و اگرچه که سوزان سونتاگ به عنوان کسی که دراین مسیر گام برداشته و مقالههای درخشانی منتشر کرده، به نوعی چراغ راهنمای من است، اما سوال اصلی اینجاست که چرا سوزان سونتاگ؟
پرترههای هنری نادار، گامی رو به جلو برای عکاسی پرتره
همان طور که پیشتر اشاره کردیم، در میانهی قرن ۱۹ صنعت عکاسی پرتره میان مردم فراگیر شد و در آن دوره هر خانوادهای از هر قشری میتوانست برای خودش پرترهی خانوادگی داشته باشد. (+) با این حال، در آن زمان عکاسی پرتره بیش از آن که بخواهد یک فعالیت هنری شمرده شود، یک صنعت تجاری بود. پرترههای خانوادگی و کارت ویزیتهای میانهی قرن ۱۹ چندان از ارزش زیباییشناختی بهره نبرده بودند. کمترین تلاشی برای زیبا حالت داده شدن سوژهها صورت نمیگرفت و وقت چندانی برای پردازش آن صرف نمیشد.
در آن زمان عکاسی به نام گاسپار فلیکس تورناشُن مشهور به نادار به طور اتفاقی وارد این حرفه شد و توانست عکاسی پرتره را از یک ثبت مکانیکی سریع ارتقا دهد و حالات و ویژگیهای سوژه را در عکسها بازبنمایاند.
ادامه مطلب “پرترههای هنری نادار، گامی رو به جلو برای عکاسی پرتره”
به مناسبت روز نوشتن
چند وقت پیش داشتم فکر میکردم چرا روز نوشتن نداریم؟ روز قلم داریم اما روز نوشتن نداریم. روز نوشتن روزیست که همهی آدمها نوشتن را در آن روز تجربه میکنند. روزی که چندین صفحه بنویسند. فقط همین بنویسند. قدرت نوشتن را نمیتوان با خواندن جملاتی که میگویند نوشتن خوب است باور کرد. تا زمانی که ننویسیم چطور میتوانیم قدرت نوشتن را درک کنیم؟
تجربهی هراسناک خشونت در دستگاه بهداد لاهوتی
بهداد لاهوتی در تازهترین تجربهاش در گالری هدایت، چیدمانی از واقعیتی انکار ناشدنی را برای ما به نمایش گذاشته که در پس تکرار بیامان تصاویر کمرنگ شده است.(۱) واقعیتی که در روز بارها در اخبار تلویزیون و رسانههای اجتماعی با آن مواجه میشویم، اما کمتر زمانی هست که بخواهیم در آن تأمل داشته باشیم. آن طور که لاهوتی در استیتمنتش بیان میکند، برای انسان امروزی صدای جنگ نه از میان جلدهای طلاکوب کتابهای تاریخی بلکه از اتاق نشیمنش به گوش میرسد. در حالی که فرشی زیر پای او گسترده شده، او روی مبل راحتیاش نشسته و تصاویر بیشماری از مصایب جنگ را که اخبار برای او به ارمغان میآورند، مشاهده و گاه تأیید میکند.