بهداد لاهوتی در تازهترین تجربهاش در گالری هدایت، چیدمانی از واقعیتی انکار ناشدنی را برای ما به نمایش گذاشته که در پس تکرار بیامان تصاویر کمرنگ شده است.(۱) واقعیتی که در روز بارها در اخبار تلویزیون و رسانههای اجتماعی با آن مواجه میشویم، اما کمتر زمانی هست که بخواهیم در آن تأمل داشته باشیم. آن طور که لاهوتی در استیتمنتش بیان میکند، برای انسان امروزی صدای جنگ نه از میان جلدهای طلاکوب کتابهای تاریخی بلکه از اتاق نشیمنش به گوش میرسد. در حالی که فرشی زیر پای او گسترده شده، او روی مبل راحتیاش نشسته و تصاویر بیشماری از مصایب جنگ را که اخبار برای او به ارمغان میآورند، مشاهده و گاه تأیید میکند.
لاهوتی در نقد به وضعیتی که امروزه تصاویر مکرر خشونت در رسانهها برای ما ایجاد کردهاند، فرشی از ۱۳۹۷ قطعهی دست و پای تکهتکه شدهی سفید رنگ، پهن میکند که به صورت معلق در ارتفاع ۶۰ سانتیمتری از زمین در فضای گالری قرار گرفته است. او هر کدام از این قطعهها را از دست و پای زنان قالبگیری کرده و سپس با استفاده از تکنولوژی پرینت سه بعدی آنها را ساخته است. اگرچه این نمایشگاه چیدمان بوده و لاهوتی هنرمندیست که از بیست سالگی مجسمهسازی را پیشه خود ساخته است، اما میتوان ردپای مجسمه را در ظرافتی که او در ساخت این قطعهها، هرچند با تکنولوژی نوین به کار برده، دریافت و تحسین کرد.
تجربهی ۲۴ سالهی لاهوتی در این حرفه، سابقهی فعالیتهای اجراییاش در انجمنها و دوسالانهها و همچنین حضور در نمایشگاههای متعدد، او را در امر تکنیک بسیار توانمند کرده است. اگر دقت کنیم میبینیم قطعات تکهتکه شده با نخهای نامرئی در یک افق یکسان قرار گرفتهاند به طوری که هر کدام از پایین با یک تکه سرب کوچک رگلاژ شدهاند. از این رو همانطور که خودش میگوید، انتخاب این روش برای آنکه چیدمان تمیز، بینقص و یکدست باشد را میتوان به تجربهی او نسبت داد. شاید همین سابقه هم دلیل آن باشد که این نمایشگاه در گالریای برپا شود که نگاه تجاری به آثار هنرمندانش ندارد. و به آنها اجازه میدهد فارغ از مسائل مالی، دغدغهی هنرمندانهشان را به نمایش بگذارند.
از آنجا که رسانههای جمعی به صورت هدفمند و با سیاست خاصی عادیسازی تصاویر جنگ و خشونت را برای انسان امروزی به ارمغان آوردهاند، از همین رو هنرمند عنوان نمایشگاهاش را دستگاه برگزیده و معادل لاتین آن را آپاراتوس (Apparatus) در نظر گرفته که به همین اندیشه نیز اشاره دارد.
بهداد لاهوتی باور دارد که زنان قربانیان اصلی جنگ هستند چرا که کودکان در آن سن مشغول سرگرمی کودکانهشان بوده و چندان به مسائلی که جنگ پیش میآورد فکر نمیکنند و از طرفی مردان هم درگیر جنگ هستند. در این میان تنها زناناند که باید درد و رنج زخمیشدن یا مرگ همسرانشان را به دوش بکشند و از کودکان خود محافظت کنند و بدین ترتیب بار اصلی جنگ از نظر این هنرمند مجسمهساز به دوش زنان است.
محل قرارگیری استیتمنت برخلاف مکانی که گالری برای نمایشگاههایش تعبیه کرده، در نظر گرفته شده است. وقتی مخاطب وارد گالری میشود، در ابتدا چیدمانی چشمگیر او را جذب کرده و سپس فضای خالی در سمت چپ توجه او را جلب میکند. مخاطب برای خوانش استیتمنت باید به اثر پشت کند و تازه آنجاست که او صدایی که در پسزمینه وجود دارد را میشنود. قطعهای از شیمبورسکا (۲) که در پایان استیمنت آورده شده به همراه صداهای جیغمانندی که به گوش میرسد، حس شکنجه که در متن اشاره شده را تقویت میکند. اگرچه این صداها، به گفتهی هنرمند همان صدای به هم خوردن قطعهها هنگام نصب و صدای ماشین بافندگی است اما حسی قوی از تجربهی خشونتآمیز جنگ برای مخاطب به همراه میآورد. مخاطبی که اکنون میتواند آنچه که پیشتر تصاویر اخبار و رسانهها برای او عادی کرده بود را لمس کند. حال زمانی که بار دیگر در مواجهه با اثر قرار میگیرد، درک او از تلخیِ آنچه پیش رویش است افزایش یافته و او قطعههای تکه تکه شده را به شکلی دیگر تجربه میکند.
زمانی که مخاطب وارد فرش شود، لایهای دیگر از کار برای او آشکار شده و او خودش را میان تکههای دست و پای انسانهایی میبیند که پیشتر در رسانهها با نگاهی معمولی و گاه تأسفبار از کنارشان به سادگی عبور کرده بود. اما حال این تجربه سبب شده او با واقعیت جنگ آشنا شود و حس نفرت او از خشونت و بیعدالتی که در سراسر جهان آکنده است، افزایش یابد. همچنین سایهای که نورپردازی گالری از اثر روی زمین ایجاد کرده هراسناک بودن این وضعیت را تشدید میکند و مخاطب را به فکر وا میدارد که چه اندازه دربرابر این حجم از خشونتی که در جهان اطرافش وجود دارد ناتوان است و چه بسا تصاویر انبوه با عادی جلوه دادن این خشونت، احساس نفرت و خشم را از او ربودهاند و او را به انسانی بیتفاوت به جهان اطرافش تبدیل کردهاند.
در بخش دیگر گالری، آثاری از مجموعههای پیشین هنرمند از جمله نیستان و بامیه نیز به نمایش درآمده است. بهداد لاهوتی در مجموعهی بامیه که در سال ۱۳۸۹ کار کرده به دنبال توجه به چیزهای کوچک بوده است. او زیبایی را در یک دانه شاهبلوط میجوید و میخواهد با بزرگنمایی آن توجه مخاطبش را از حوادث سیاسی روز که چیزی جز سرخوردگی و ناراحتی در پی نداشته به زیباییهای کوچکِ مورد غفلت قرارگرفته جلب کند. اگرچه لاهوتی در پاییز است ایدهی بامیه را تکرار میکند اما میتوان میان این دو مجموعه و چیدمان دستگاه ارتباطی یافت. لاهوتی به دنبال مورد توجه قرار دادن چیزهای تکراری است که گاه از فرط تکراری بودن، بیاهمیت و پیش پا افتاده به نظر میرسند اما به واقع توجه به ویژه به آنها میتواند درک ما را از جهان اطرافمان افزایش دهد.
بهداد لاهوتی میگوید ایدهی مجموعههایش از زندگیاش سرچشمه میگیرد. لاهوتی در آثاری که خلق میکند، مدام در حال پرسش و واکاوی افکار خویش و وقایع اجتماعی روز است. اگر در مجموعهی بامیه و پاییز است او در واکنش به مسائل سیاسی روز به زیبایی طبیعت پناه میآورد و از مخاطبانش این پرسش را دارد: که آیا اینها زیبا نیستند؟! او در دستگاه هم از مخاطبینش میپرسد: آیا این قطعههای تکه تکه شده دست و پا که ممکن است روزانه در تصاویر بیشماری با آنها برخورد داشته باشیم، عادی و کماهمیت هستند؟
سوزان سونتاگ در درباره عکاسی میگوید: «تصاویر بیشمار از بدبختی و بیعدالتی در سراسر جهان، همگان را با شقاوت و ظلم آشنا کرده، چیزهای وحشتناک را به چیزهایی عادی تبدیل کرده- به چیزهایی آشنا، دور از ما و اجتنابناپذیر». حال به نظر میرسد که بهداد لاهوتی با آوردن فرشی از قطعههای دست و پای تکه تکه شده، خواسته آن تجربهی “دور از ما” را نزدیک بیاورد. شاید به همین دلیل هم باشد که از عنصر فرش بهره برده است، عنصری ایرانی که برای همه ما آشناست اما حال به گونهای دیگر به نمایش گذاشته شده است.
(۱) سوزان سونتاگ در درباره عکاسی میگوید: «تکرار بیامان تصاویر، حس واقعی بودن آنها را کمرنگ میکند.»
(۲) شکنجه/ شیمبورسکا
چیزی تغییر نکرده
جسم دردپذیر است
باید بخورد بخوابد نفس بکشد
پوست نازکی دارد و زیر آن خون
تعداد زیادی دندان و ناخن دارد
استخوانهایش شکستنی و مفصلهایش جداشدنیست
همه اینها را هنگام شکنجه درنظر میگیرند
بسیار عالی پریسای عزیزم. خوش ریتم و بی تکلف. موفق باشی
ممنونم سیما جان. بینهایت خوشحالم کردی که وبسایتم آمدی و برای خواندن نوشتهام وقت گذاشتی. من متاسفانه آن روز یادم رفت و بعد هم حالم خوش نبود. این شد که اصلن فرصت نشد یادداشتم را برای بچهها بفرستم.
متشکرم بابت لطفی که به من داشتهای سیما جانم.
عالی بود پریسا جان ، واقعا باعث افتخاری ، تبریک میگم بخاطر اینهمه رشد و پیشرفت
ممنونم از توجهت و زمانی که بابت مطالعه این یادداشت گذاشتی یاسمن عزیزم.
خوشحالم که دوستی چون تو دارم و از حمایتهایت سپاسگزارم.