برچسب: اینستاگرام

روشی پیشنهادی برای اینستاگرام گردی

 

اینستاگرام- نقش اول

 

از آنجایی که اینستاگرام یک شبکه اجتماعیست، وجه ارتباطی و شبکه‌ای بودنش بر سایر امکانات دیگری که در اختیار مخاطب قرار می‌دهد، مانند عکس دیدن، سایه می‌اندازد و نسبت به آن ارجحیت دارد. از این رو اغلب مردم به عنوان یک شبکه‌ی اجتماعی و محلی برای ارتباط با دیگران و جذب مخاطب به آن نگاه می‌کنند.

با این حال اینستاگرام در میان دیگر شبکه‌های اجتماعی به مکانی برای به اشتراک‌گذاری عکس شناخته شده است. در واقع اولین ایده‌‌ی آقای سیستروم همین بوده که عکس‌ها را به اشتراک بگذاریم و اوایل که اینستاگرام آمده بود مردم کمتر از متن یا کپشن در پست‌هایشان استفاده می‌کردند.

اینستاگرام در ابتدا برای من شبکه اجتماعی جذابی بود، اما رفته رفته علاقه‌ام به آن کمتر شد. این اتفاق دلایل مختلفی دارد که پیشتر به آن پرداخته‌ام.(+) این روزها وقتی وارد اینستاگرام می‌شوم چند پست پایین می‌آیم و یکی دو استوری می‌بینم، بعد خسته می‌شوم و آن را می‌بندم.

برای من که عکس دیدن از اولویت‌های روزمره‌ام محسوب می‌شود، ترک اینستاگرام راه حل چندان موثری به نظر نمی‌رسد. بیشتر عکاسان (ایرانی یا خارجی) در این شبکه فعال هستند و عکس‌هایی که در طول روز ثبت می‌کنند را اینجا بارگذاری می‌کنند. اگر سری به وب‌سایت عکاسان بزنید، متوجه می‌شوید که آنها تنها مجموعه عکس‌های ویژه و آثار درخشان‌شان را در وب‌سایت خود می‌گذارند.

بنابراین باید راهکاری برای دیدن عکس در اینستاگرام پیدا می‌کردم که حوصله‌ام پس از دیدن چند پست سر نرود و عکس‌های بیشتری ببینم.

راه حل پیشنهادی من احتمالن برای کسانی مناسب است که به قصد ارتباط‌‌های دوستانه در این شبکه فعالیت نمی‌کنند، افراد فعالِ بیشماری را در زمینهٔ تخصصی‌شان دنبال می‌کنند و فرصت چندانی هم برای دیدن پست‌ها ندارند.

و اما راهکار!

هر بار که وارد استریم خود شدید، از قسمت جستجو یک اکانت را انتخاب کرده و برای دیدن عکس/پست‌هایش وقت بگذارید.

برای مثال یکی از افرادی که من دنبال می‌کنم پیتر لیندبرگ، عکاس برجسته‌ایست که از سال ۲۰۱۴ وارد اینستاگرام شد و  تاکنون بی‌وقفه در این شبکه فعالیت می‌کند. پرتره‌های پر حسِ او را نمی‌توان در چند ثانیه دید، آنها آنقدر گیرا هستند که دوست داری ساعت‌ها نگاه‌شان کنی و از دریچه‌ی چشمانشان، عمق احساس‌شان را دریابی.

 

پیتر لیندبرگ- اینستاگرام- نقش اول
پیتر لیندبرگ

 

اکانت دیگری که دنبال می‌کنم، حرفه هنرمند است. حرفه هنرمند منظم به روز می‌شود و اگرچه برخی پست‌هایش آگهی هستند اما مطالعه آن آگهی‌ها برای من که به گالری‌گردی هم علاقه‌مندم مفیدند. بنابراین لازم است که متن آگهی‌ها و پوستر‌هایشان را با حوصله ببینم و بخوانم.

اندر فواید راهکار اینستاگرام‌ گردی من

یک: اولین امتیاز این روش، زمانیست که برای یک تفریح کوتاهِ روزمره صرف می‌کنیم. اینستاگرام‌گردی فعالیت ویژه‌ای محسوب نمی‌شود اما ما با این روش می‌توانیم از لحظات کوتاه‌مان هم بهره‌ی بیشتری ببریم.

دو: اصلی‌ترین مزیت آن، اجتناب از پراکنده دیدن و پراکنده خواندن است.  وقتی وارد استریم خود می‌شوید، پست‌های متفاوتی را از دوستانتان می‌بینید. میزان پراکندگی پست‌ها به افرادی که شما دنبال می‌کنید بستگی دارد. استریم شما می‌تواند پست هایی در یک راستا داشته باشد یا متنوع باشد.

با اینکه ترجیح من دنبال کردن عکاسان است، اما برخی از اکانت‌ها را تنها به خاطر جذابیتی که برایم دارند دنبال می‌کنم.

وقتی در استریم‌ ملغمه‌ای از پست‌های مختلف را داشته باشید، ذهنتان مدام از این سو به آن سو می‌پرد و در نتیجه خستگی ذهنی بیشتری را تجربه می‌کنید و لذت کمتری را می‌برید. یکی اعتراض می‌کند، یکی عکس شخصی‌اش می‌گذارد، یکی شما را از زندگی در کشورتان ناامید می‌کند، دیگری به شما انگیزه می‌دهد و به چالش دعوت می‌کند.

اما اگر در هر بار سر زدن به اینستاگرام، یک اکانت را دنبال کنیم و فرصت کوتاهی برای دیدن پست‌های جدید یا قدیمی او بگذاریم می‌توانیم نگاه او را در طول زمان دقیق‌تر بشناسیم و چنانکه اکانت مورد نظرمان در یک موضوع کار می‌کند، با فعالیت‌هایش آشنا شویم.

این کار شبیه دیدن مجموعه عکس می‌ماند. شما با نگاه یک شخص و طرز فکر او آشنا می‌شوید. یا اینکه در مورد یک موضوع موارد متعدد و متنوعی را بررسی می کنید و این کار باعث می‌شود انسجام ذهنی بیشتری را تجربه کنید.

در واقع اصلی‌ترین دلیل من برای به کارگیری این روش همین بود. فرض کنید شما اکانت عباس کیارستمی را دنبال می‌کنید. با سر زدن به آن، می‌توانید از رویدادهای مرتبط با او، شعر هایی که گفته بود، پشت صحنه‌ی فیلم‌هایش، مصاحبه‌هایش و موارد بیشماری دیگری را درباره‌ی ایشان بدانید. و همه‌ی این‌ها را نه در بازه‌های زمانی متفاوت، بلکه به طور پیوسته در یک پارت زمانی ببینید.  این کار باعث می‌شود کارهای عباس کیارستمی بیشتر در ذهنتان بماند و او را بهتر بشناسید.

سه: همان‌طور که اشاره کردم نه تنها با این روش زمان شما مدیریت شده و هدفمند می‌شود، بلکه از رویکرد اینستاگرام که سرعت را بر همه چیز برتر می‌داند دوری کرده و تأمل در دیدن و خواندن را هم تمرین می‌کنید.

ابعاد عکس چه تأثیری در دیدن عکس‌ها دارد؟

 

ابعاد عکس- نقش اول

 

تا به حال شده فکر کنید زمانی که برای دیدن یک عکس در صفحه اول نشریه یا کتابی صرف می‌کنید بیشتر است یا زمانی که برای دیدن همان عکس در صفحه اینستاگرام؟ جزییات عکس در دسکتاپ وضوح بهتری دارد یا در موبایل؟ به طور متوسط زمانی که برای دیدن یک عکس در نمایشگاه می‌گذارید چه قدر است؟

بدیهیست که مرور عکس‌های اینستاگرام، میان خستگی‌های یک روز پرمشغله، وقت کمتری نسبت به دیدن عکس در نشریه یا کتاب می‌برد. (منظور من یک عکس است) ما در اینستاگرام سریع اسکرول می‌کنیم و وقت چندانی برای دیدن نمی‌گذاریم.( گو اینکه انگار همین را هم اینستاگرام طلب می‌کند. برای مثال به زمان تعیین شده برای استوری‌ها دقت کنید، اگر تک عکس باشد، چند ثانیه بیشتر نیست.)

همین مقایسه را می‌توان در مورد نشریه یا کتاب و گالری انجام داد. ما کتابِ عکس را ورق میزنیم و عکس‌هایش را میبینیم و بیشتر به یادداشتی که پای آن آمده توجه می کنیم تا عکس. اما در گالری یا موزه فرصت بیشتری برای دیدن عکس‌ها داریم.

البته که عوامل متفاوتی در وقتی که صرف می‌کنیم موثرند، از جذابیت و گیراییِ جهان درونی عکس گرفته تا حوصله و حال جسمی ما. اما می‌خواهم یکی از این آنها را بررسی کنم.

نسبت عکس‌ها در صفحه موبایل، دسکتاپ، کتاب و نمایشگاه تغییر نمی‌کند. اما اندازهٔ طول و عرض عکس به محل ارائه آن بستگی دارد. عکس‌ها در صفحه موبایل (بسته به ویژگی‌هایش) در ابعاد کوچک‌تر به نمایش در می‌آیند و از اشباع بیشتری برخوردارند.

قطع کتاب‌های عکس معمولاً خشتی (۲۲*۲۲) است و اندازهٔ عکس‌های چاپ شده در گالری‌ها به عنوان مثال ۵۰ در ۷۰ . وقتی ابعادی که عکس در آن چاپ می‌شود بزرگتر باشد، جزییات هم به همان نسبت بزرگتر به نمایش در می‌آیند و در نتیجه توجه مخاطب را جلب می‌کنند.

این است که وقتی یک عکس را در اینستاگرام می‌بینید شاید چندان جزییات شما را درگیر نکنند و اصلن آشکار نباشند، اما اگر همان را بر روی دیوار گالری ببینید، نظرتان ممکن است عوض شود. عکس‌ همان است اما اینجا شما آن را بهتر می‌بینید و درک می‌کنید. همچنین شتاب‌زدگی که در اینستاگرام برای دیدن عکس بعدی وجود دارد در گالری کمتر احساس می‌شود و در نتیجه آرامش بیشتری دارید.

طول و عرض قاب عکس برای نمایش در گالری تا حدودی استانداردهایی را با خود به همراه دارد (به فضای گالری بستگی دارد). با این حال برخی از عکاسان با توجه به موضوع و سلیقه‌شان و اثری که می‌خواهند در بیننده بربیانگیزند، ممکن است اندازه ‌های رایج را انتخاب نکنند. یا عکس‌هایشان را با همدیگر ترکیب کنند و یک عکس با سایز بزرگ بسازند.

برای مثال آندریاس گرسکی، عکاس آلمانی از این نمونه کارها فراوان دارد. عکس سمت راست که مرور  (۲۰۱۵) نام دارد و در گالری هیوارد به نمایش درآمده از ترکیب چهار عکس ساخته شده. سمت راست عکس نخست وزیر فعلی آلمان آنگلا مرکل و سه نفر بعدی، نخست وزیرهای قبلی آلمان هستند که هر کدام در دوره متفاوتی رهبری این کشور را از سال ۱۹۷۴ به عهده داشتند. عکس از پشت سر آنها و از میان پنجره ثبت شده، در حالیکه  آنها به یک نقاشی انتزاعی خیره شده‌اند.

 

مرور- آندریاس گرسکی- ابعاد عکس
آثار گرسکی در گالری هیوارد، از چپ: «فرانکفورت» (۲۰۱۷)، «بیجینگ» (۲۰۱۰) و «مرور» (۲۰۱۵)، عکس از مارک بلور

 

آندریاس گرسکی- مرور-ابعاد عکس
مرور- آندریاس گرسکی (۲۰۱۵)

 

یا مثلا عکسی که همین عکاس از انبار آریزونای یکی از فروشگاه‌های آمازون گرفته است:

 

آندریاس گرسکی- آمازون- ابعاد عکس
آمازون- آندریاس گرسکی (۲۰۱۶)

 

یکی از مهمترین انتخاب‌های عکاس، سایز نمایش عکس‌هایش است. بدون شک چنین گزینشی باید بر مبنای سوژه‌ و سبک کاری او باشد. کارهای آندریاس گرسکی کوچک بودن انسان در برابر طبیعت، صنعت، اقتصاد و جامعه مصرف گرا را به تصویر می‌کشد.

سایز عکس‌ها عامل موثری در برانگیختن توجه مخاطب، درگیر کردن او با عکس و جزییات آن و در نتیجه لذت بردن اوست. من وقتی در وب عکس‌های عکاسان را جست و جو می‌کنم سعی می‌کنم آنها را فول اسکرین ببینم. چون به تجربه برایم ثابت شده دیدن همین عکس‌ها در صفحه اینستاگرام‌شان لذتی به اندازهٔ دیدن آنها در دسکتاپم ندارد.

اگرچه گیرایی موضوع، ترکیب‌بندی جذاب و نگاه تیزبینانه اهمیت فراوانی در عکاسی دارد اما برای اینکه یک عکس تأثیرگذار باشد باید به نحوهٔ ارائه‌ و نمایشش هم دقت شود.

 

پینوشت: عکس های آندریاس گرسکی و توضیحات مربوط به آن از سایت عکاسی گرفته شده‌اند. (+) برای دیدن کارهای بیشتر از او به وب‌سایت شخصی‌اش سر بزنید. (+)

 

وجهِ دوست‌نداشتنی عکاسی؛ تسخیر پایان‌ناپذیر جهان با دوربین

 

وجه دوست‌نداشتنی عکاسی؛ تسخیر پایان‌ناپذیر جهان با دوربین- نقش اول

 

مدتیست که عکس نمی‌گیرم یا اگر عکس بگیرم آن را به اشتراک نمی‌گذارم. این اتفاق دلایل زیادی دارد اما یکی از مهمترین‌شان این است که عکس گرفتن و فشردن شاتر راضی‌ام نمی‌کند. درواقع انتظارم از خودم بیشتر از آن چیزی است که این روزها در خودم می‌بینم.

شاید این پرسش که عکاسی واقعا یک هنر است یا نه امروز دیگر جایگاهی نداشته باشد. همه می‌دانیم که عکاسی یکی از شاخه‌های هنری است اما مشکل آن جاست که بسیاری از افرادی که خودآموز و یا با رفتن به کارگاه‌های عکاسی و خریدن تجهیزات وارد این شاخه از هنر می‌شوند به عکاسی به عنوان یک هنر نگاه نمی‌کنند.

در بسیاری از کلاس‌ها، کارگاه‌ها، کورس‌های عکاسی که در وب به وفور یافت می‌شود، چیزی از جنس تکنیک و قاعده به شخص می‌آموزند، حال آن‌که اگر به عکاسی بخواهیم به عنوان یک شاخهٔ هنری نگاه کنیم اولین شرط دید و نگاه هنرمندانه است.

در سخنرانی‌ای که از سوزان سونتاگ در شمارهٔ چهلم مجلهٔ حرفه هنرمند خواندم، آمده بود: مسئله‌ای که الان پیش روست این نیست که عکاسی هنر است یا نه، بلکه پرسش واقعی این است که اگر عکاسی هنر است و از نظر اجتماعی و جامعه شناختی پذیرفته شده است، آیا هنری شبیه سایر هنر‌هاست؟

به نظرم پرسش جالبی را سونتاگ مطرح کرده، این مشکل اساساً در ذات عکاسی نهفته است. دوربین در ابتدا به عنوان ابزاری برای ثبت واقعیات در نظر گرفته می‌شد و بعدها عکاسی وجه هنری خودش را بازیافت. فکر می‌کنم چنین سِیری برای هر کسی که تصمیم می‌گیرد به طور حرفه‌ای وارد عکاسی شود پیش می‌آید. در ابتدا شخص علاقه مند به ثبت روزمره است، حال با قرار دادن سوژه‌ها و موضوع در خطوط تقارن و یا ایجاد پرسپکتیو تصویری که نهایتاً ثبت می‌کند را رنگ و لعابی می‌بخشد، اما آیا هنر به چنین قواعدی محدود می‌شود؟ بدون شک خیر.

در تعریفی که برای هنر به طور عام می‌آید، گفته می شود هنرمند کسی است که آن چیزی که در درونش جریان دارد و به جز خودش کسی از آن آگاه نیست را به منصهٔ ظهور می‌رساند. حال آن‌که قطعاً چند قاعده و تکنیک در چنین ظرف بزرگی با نامِ هنر گم می‌شود.

عکاسی عمیقاَ با تکنولوژی گره خورده است و همین است که سبب بروز چنین تناقض‌هایی می‌شود. برای سایر هنرها اینگونه نیست یا به این شدت نیست.

برای مثال تعداد عکس‌هایی که یک شخص می‌تواند در یک روز ثبت کند بی‌شمار است، در حالی‌که در مورد نقاشی این‌گونه نیست. نقاش برای خلق یک اثر باید به درونی‌ترین و عمیق‌ترین قسمت وجودش سرک بکشد و خلق کند. اصولا خلق و آفرینش از درون فرد می جوشد اما برای عکاسی شما می‌توانید به راحتی با آن چیزی که بیرون و در جهان جریان دارد و دیده می‌شود یک عکس بسازید.

درواقع مسئله‌ای که این روزها مرا درگیر خودش کرده است همین وجه دوست‌نداشتنی عکاسی است. وجه‌ای که به فرد اجازه می‌دهد بدون مرز جهان را با یک دوربین به تسخیر خویش در بیاورد. وجه‌ای که امروزه اینستاگرام گواهِ آن است. در چند ثانیه عکس بگیر و به اشتراک بگذار. عکس تبدیل به کالایی می‌شود که اطلاعاتی از یک بخش از زمان و مکان در اختیار دیگران قرار می‌دهد و در واقع عکس‌ها بیشتر به یک منبع اطلاعاتی و یک منبع مصرفی تبدیل شده‌‌اند. یک نوع مصرف گرایی که از تکنولوژی و سرعت نشئت گرفته و مسیری است که پیش می‌رود.

نمی‌خواهم بحثی در مورد بد بودن یا خوب بودن تکنولوژی داشته باشم، به قول سونتاگ «عکاسی فرم هنری‌ای است که با تکنولوژی گره خورده» و انتظار چنین اتفاقی را هم می‌شد داشت.

در همین شماره از حرفه هنرمند و در همین سخنرانی و مصاحبه‌ای که در ادامه‌ آمده است، سوزان سونتاگ اشاره می‌کند که هنری کارتیه برسون در اواخر عمرش تصمیم گرفته بود بیشتر به نقاشی روی بیاورد و دلیلش را این گونه عنوان کرده که در طول زندگی اش با عکاسی «سریع دیدن» را پرورش داده و حال می‌خواهد آهسته دیدن را تجربه کند.

شاید اکنون این‌گونه فکر کنیم که برای آن‌که به عنوان یک هنر به عکاسی نگاه کنیم، لازم است وارد شاخه های سورئالیستی و فاین‌آرت شویم اما هنرمندانه دیدن محدود به یک شاخه خاص در عکاسی نمی‌شود. اصلِ اول عکاسی به عنوان یک هنر بصری، هنرمندانه دیدن است. و یک عکاس در جایگاه یک هنرمند در ابتدا باید هنرمندانه دیدن را یاد بگیرد.

البته من با سواد ناچیزی که دارم فکر می‌کنم که هنر چیزی نیست که بخواهیم به دیگری یاد بدهیم، چراکه هنر از درون هنرمند می‌جوشد و در واقع تجربه منحصر به فرد هنرمند است، اما قطعاَ کتاب‌ها و مطالعات افراد می‌تواند اثربخش باشد.

این روزها باید بیشتر درگیر مطالعه باشم و سواد بصری‌ام را افزایش دهم.

پینوشت: عکسی که در ابتدا می‌بینید را ادوارد واتسون از یک فلفل دلمه گرفته است.

 

مطلب مرتبط:  چرا اینستاگرام را دوست ندارم؟

چرا اینستاگرام را دوست ندارم؟

پیش‌نوشت: من مدت زیادیست که کاربر اینستاگرام هستم. تقریبا از همان زمان قاب‌های مربعی. هرچند یک مدت غیر فعال بودم و دوباره به آن بازگشتم. تنها معیارم برای استفاده از آن اینست که یک بستر آسان و قابل دسترس برای آرشیو کردن عکس‌هاست. و می‌توان عکس‌های زیادی را هم در آن دید. اکانت‌هایی که دنبال می کنم اکانت‌هایی هستند که عکس می‌گذارند و مربوط به تبلیغات یا یک کسب و کار اعم از کافه یا شهر کتاب و… نیستند. همانطور هم که می‌دانید من یک تازه وارد در دنیای هنر عکاسی هستم و این نوشته تنها نظر شخصی من و تجربه این روزهای من است که دوست داشتم آن را مکتوب کنم.

من معتقدم کسی که می‌خواهد در دنیای عکاسی پیش برود، باید عکس زیاد ببیند. همین شده که این روزها بیش از پیش عکس می‌بینم. در این بالاو پایین کردن ها و اسکرول‌ها متوجه یک سیر مشابه و خاص در عکس‌ها شدم.

همانطور که شما هم می‌دانید و اعداد و ارقام هم می‌گویند اینستاگرام یکی از پرکاربردترین رسانه‌های اجتماعیست. استفاده روز افزون از آن سبب شده که در دورانی زندگی کنیم که تولید انبوه تصاویر بیداد می‌کند. و مشکل آن جاست که در میان این همه عکسی که توسط افراد تولید می‌شود، بسیاری از آن ها از یک قالب و فرم و محتوا پیروی می‌کنند.

اینطور به نظر می‌رسد که یک قالب مشخص برای عکس‌ها وجود دارد که اگر از آن پیروی کنی به سرعت می‌توانی به یک جایگاه در اینستاگرام دست پیدا کنی و به عنوان یک عکاس پردرآمد شناخته شوی. منظورم اکانت‌های فیک یا استفاده از ربات‌ها نیست. منظورم دقیقا خود عکس‌ها هستند. عکس‌هایی که توسط افراد واقعی گرفته می‌شوند.

پیدا کردن یک مدل زیبارو و گرفتن عکس از زاویه‌های خاص از او، چیدمان و دیزاین میز محل کار، سفرهایی که افراد می‌روند و عکس‌هایی که در آنجا گرفته می‌شوند، عکس‌هایی که از عروس‌ها و دامادها و مراسم آنها گرفته می‌شود، عکس‌هایی که از کودکان گرفته می‌شود، عکس‌هایی که از بناها گرفته می‌شوند همه و همه یک قالب و فرم خاص دارند.

حتی ویرایش عکس‌ها هم چنین است. استفاده از تم آبی زنگاری و نارنجی، ویرایش افراطی پوست و تخریب و از بین بردن حالت طبیعی آن، ویرایش چشم‌ها. و این موضوع تنها در اکانت‌های افراد ایرانی دیده نمی‌شوند، حتی اکانت‌های خارجی هم از یک قالب و فرم استفاده می‌کنند. عکس‌های منظره و رنگ مصنوعی آبی آسمان و حالت مصنوعی ابرها و انعکاس‌ها و بازتاب‌های بیش از اندازه مصنوعی که اگرچه عکس را زیبا کرده اما طبیعی نیست. و مهمتر از آن یک قالب تکراریست.

جایی به نقل از راس ویلسون می‌خواندم که اصلی‌ترین خصوصیت هنر، خودانگیختگیِ اثر هنریست. سوزان سونتاگ هم در کتاب درباره عکاسی که این روزها مشغول مطالعه آن هستم حرف جالبی می‌زند:

«اکثر مردم عکاسی را همانند هر فرم توده‌ای هنر، به عنوان یک هنر به کار نمی‌گیرند. عکاسی برایشان یک رسم اجتماعی، روش مقابله با اضطراب و ابزار قدرت شده است»

به نظر من اینستاگرام این روزها دیدگاه افراد را از هنر عکاسی به صنعت عکاسی تقلیل داده است. چند روز پیش زمانی که با یک کارمند که در یک دفتر آموزش عکاسی کار می کرد صحبت می‌کردم میگفت: من قبل از اینکه وارد این دفتر بشوم و عکس‌ها را ببینم نظرم این بود که عکاسی اصلا هنر نیست. یک دوربین داری و عکس می گیری. اما از زمانی که اینجا آمدم و بیشتر مطالعه کردم و عکس‌های برتر از عکاسان مشهور را دیدم متوجه شدم هر شخص یک نگاه خاص دارد و این نگاه خاص است که آن عکس‌ها را منحصر به فرد و ماندگار کرده است.

در نتیجه اینکه از اینستاگرام دلزده شدم و شاید در طول روز فقط چند عکس باشد که توجه من را جلب کند و باعث شود روی آن تامل کنم. مشکل اینجاست که بسیاری از اشخاصی که در هنر عکاسی استاد هستند اکانت اینستاگرام ندارند یا اگر هم داشته باشند معمولا عکس‌هایشان را در اینستاگرام نمی گذارند. گمنام بودن و دزدیده شدن بعضی از عکس‌ها هم مشکلی ست که گویا همه با آن کنار آمدند. حتی بسیاری از آن‌ها در وب‌سایت‌هایشان یک آلبوم کوچک از آثار شناخته شده‌شان دارند و عکس‌ها و کارهای جدیشان را در وبسایت آپلود نمی‌کنند.

به هرحال این دستپخت تکنولوژیست. و حداقل من که راهکاری به  ذهنم نمی‌رسد.

 

درباره بهرام، یک عکاس خلاق ایرانی

بهرام حبیبی را خیلی وقت است که می شناسم. صفحه ی او را از همان ابتدا که وارد اینستاگرام شدم دنبال می کردم. تقریبا  سه سال پیش که ایسنتاگرام اجازه قاب غیر مربعی را به کاربرانش نمی داد. بهرام از جمله عکاسانیست که همیشه در حال حرکت هست، همیشه در حال بهتر شدن. همیشه نکته های کوچک زندگی اش را با تیزبینی می یابد و آن ها را در عکس هایش به تصویر می کشد.

دوست دارم داستان یکی از عکس هایش که در ذهنم ماندگار شده را برایتان بگویم.

یک روز بارانی که پادشاه فصل ها رنگ را به درختان چنار تهران پاشیده بود، هنگام قدم زدن در پارک پیرمردی را می بیند، چندثانیه نگاهش می کند و سپس از او عکس می گیرد. به پیش او می رود و با او هم صحبت می شود و می گوید ازش  عکس گرفته، پیرمرد خوشحال میشود و تشکر می کند و می رود. بعد از چند دقیقه پیش بهرام باز می گردد و می گوید پسرم امروز به من تلفن کرد و  تولدم را به من تبریک گفت. اصلا یادم نبود. امروز تولدم هست و شما از من عکس گرفتی.

به این احساس فکر می کنم که چه قدر آدم باید آن لحظه ذوق زده باشد، چه اتفاق خوبی که به قول بهرام می توانست نیافتد. می توانست عکسی نباشد و صحبتی نباشد. به قول بهرام: “اتفاقات خوب مثل دومینو می مونه، یک مهره رو اگر تکون بدی باعث اتفاقات خوبی میشی که زنجیروار حرکت می کنه و یقینا دوباره خیلی هاش می افته جلوی پای خودت.

دوست داشتم این داستان را در ابتدا بگویم، چراکه به نظر من شناخت آدمها از این اتفاقات کوچک حاصل میشود. با این حال برای کامل شدن این مطلب اشاره کنم که بهرام مهندس عمران است و سبک و علاقه اصلی اش نمادهای شهریست. یک نگاه گذرا هم به عکس های صفحه اش بیاندازید متوجه میشوید او یک عکاس خلاق و تواناست. برای او ابزار مهم نیست چه با گوشی موبایل و چه با یک دوربین دیجیتال، عکس هایش در هر حالت آدم را چند دقیقه میخکوب می کند.

علاوه بر اینستاگرام یک کانال تلگرام هم دارد به نام Share The Joy ، که در آن موزیک های آرامش بخش و ناب را به اشتراک می گذارد. یک پوشه در لپ تاپم دارم و نامش را گذاشته ام: “به وقتِ‌آرامشِ‌اکنون” و بیشتر موزیک های کانالش را آنجا ذخیره می کنم. بسیاری از موزیک هایی که گهگاهی برای دوستانم می فرستم، از کانال بهرام انتخاب کردم.

امروز یک اتفاق خوب افتاد که بهانه نوشتن این مطلب شد. بهرام یک وبسایت ساخته است و اکنون آن جا هم می نویسد، از این اتفاق خیلی خوشحال شدم و همین شد که خواستم در باره عکاسی که قطعا در این مسیر از او یادگرفتم و لحظات آرامش‌بخشی را با عکس هایش و موزیک های بی نظیرش گذرانده ام، بنویسم. اکنون این لحظات خوب بیشتر شده و می توانم نوشته هایش را هم بخوانم.

علاوه بر این بهرام قصد دارد فروشگاهی هم برای پرینت عکس هایش در نظر بگیرد و این مرا بسیار شگفت زده کرده است. اگر نگویم اولین اما قطعا جزو اولین خریداران قاب برج میلادش خواهم بود. به باور من پرینت و چاپ یک عکس می تواند آن احساس نابی که با دیدن عکس داشته ایم، را همیشگی کند.

اینستاگرام بهرام حبیبی

کانال تلگرام Share The Joy

وبسایت بهرام

داستان دو عکس(+),(+)