ماه: اسفند ۱۳۹۶

تخیل، جان مایهٔ درونی هنر

 

عباس-کیارستمی-تخیل

 

مدتی پیش یک مصاحبه از عباس کیارستمی را دیدم که در بخشی از آن دربارهٔ فیلم پنج صحبت می‌کرد. نمی‌دانم این فیلم را دیده‌اید یا نه. این فیلم شامل پنچ اپیزود است که هر کدام تقریباً پانزده الی بیست دقیقه طول می‌کشند. هر بیننده‌ای در برخورد با این فیلم به نکتهٔ جالبی برمی‌خورد؛ در این فیلم هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد. یک نگاه و روایت صامت است.

برای مثال اپیزود اول درباره تکه چوبیست که کنار ساحل افتاده است و بعد از مدتی به دو قسمت تقسیم می‌شود. یا یک اپیزود دیگر رفت و آمد مرغابی‌ها از مقابل دوربین و در امتداد ساحل است. در واقع این فیلم هیچ نکتهٔ خاصی ندارد و شاید به همین دلیل بیننده غافلگیر می‌شود.

من این فیلم را دیده بودم. وقتی اپیزود اول را دیدم و همزمان که منتظر بودم برای این تکه چوب اتفاقی بیافتد و کسی آن را بردارد یا وارد کادر شود، ناخوداگاه به این فکر می‌کردم که چه قدر تکه چوب در برابر امواج کم و بیش خشمگین دریا مقاومت می‌کند. بعد از آن‌که تکه چوب به دو قسمت نامساوی تقسیم شد و قسمت بزرگتر طعمهٔ دریا، تکه چوب بزرگتر را در ذهنم مادری تصور کردم که عمرش به پایان رسیده و حال نوبت تکه چوب کوچکتر و جوان‌تر است که در مقابل روزگار ناعادلانه‌ای که در انتظارش است تاب بیاورد.

در آن مصاحبه کیارستمی با اشاره به این فیلم دربارهٔ اهمیت تخیل صحبت کرد. این که در این روزها صندلی سینماها فرد را از لحاظ ذهنی تنبل می‌کند. قصه آماده و بی‌کم و کاست در اختیارش قرار می‌گیرد و او هیچ سؤالی از خودش نمی‌پرسد چرا که می‌داند تا انتهای فیلم به تمام سؤال‌ها و گره‌های ذهنی‌اش پاسخ داده می‌شود.

او فیلم پنج را دقیقاً با همین هدف ساخته بود. این که مخاطب در حین دیدن فیلم درنگ کند، تخیل کند و برای خودش قصه‌ای بسازد. قصه‌ای که هر بیننده آن را به شیوهٔ خودش و برای خودش تعریف می‌کند. پنج از یک جهت منحصر به فرد است و آن اینکه به مخاطب اجازه تخیل داده، او را محترم شمرده و در دل خودش بی‌شمار قصه جا داده است.

اگر عنصر تخیل را جان‌مایهٔ اصلی هنر درنظر بگیریم، آ‌نگاه راز ماندگاری بسیاری از آثار هنری برایمان آشکار می‌شود. مثال دیگری که چند روز پیش به آن برخوردم داستان‌های کوتاه بیژن نجدی‌ست. بیژن نجدی هم در عباراتی که به کار می‌برد و فضاسازی‌هایش بسیار خلاق و هوشمندانه عمل می‌کند:

«استخر آنقدر دور بود که فقط سیاهی پلی در پنجره، بی هیچ شباهت به پرنده‌ای، از این طرف استخر به آن طرف استخر می‌رفت»

«با انگشتش آب را سوراخ کرده بود»

«هیچ دهکده‌ای از دور نمی‌آمد»

«از چشمهایش صدای شکستن قندیل‌های یخ به گوش می‌رسید»

این عبارات را از کتاب یوزپلنگانی که با من دویده‌اند انتخاب کردم و همان طور که می‌بینید، نجدی به طور مستقیم به فضا اشاره نمی‌کند بلکه تخیل می‌کند و حاصل آن را با خواننده‌اش به اشتراک می‌گذارد. از خواننده می‌خواهد این طور فکر کند که فردی با انگشت آب را سوراخ کرده و نه این که دستش را در آب فرو کرده است. نجدی می‌خواهد خواننده‌اش قوهٔ تخیل‌اش را به کار بگیرد و به آسانی از یک اتفاق ساده رد نشود. می‌خواهد خواننده اش فکر کند.

امروز صبح که می‌خواستم این مطلب را بنویسم به یاد یک عکس از هری کالاهان افتادم. هری کالاهان از عکاسان برجسته و چیره دست دهه ۴۰ و ۵۰ میلادیست که آثار درخشانی دارد.

این عکس او را مشاهده کنید:

 

هری-کالاهان-تخیل

 

در این عکس ما تنها پاهای یک زن را می‌بینیم و فضای غم‌آلود و تیرهٔ اتاق. نمی‌دانیم صورت زن چه حالتی را دارد. تنها از شکل جمع کردن پاهایش می‌توانیم احوالات درونی او را حدس بزنیم. کمی ملول و دل‌خسته شاید. کسی کنار او نیست و ملحفه‌ای هم روی پاهایش کشیده نشده است. شکل جمع شدن پاها را هم که در نظر بگیریم، می توانیم خیال کنیم که او زنی تنهاست. که تنهایی‌اش با توجه به مرکزیت قرار گرفتن او در کادر، به رخ کشیده می‌شود. همین لحظه می‌توانیم در ذهنمان قصه‌ای برای این زن بسازیم.

تخیل ، عنصریست که به اثر هنری جان می‌بخشد. فکر نمی‌کنم اثری که در آن وجه تخیل ، احساس مخاطب را قلقلک ندهد و او را درگیر نکند بتواند در گذر عصرها و روزگاران زنده بماند.

تخیل ، مخاطب را به درون اثر می‌کشد، به او کمک می‌کند تا در زمانی کوتاه فارغ از جهان باشد، در دنیای درونی اثر سیر کند، آن را کشف کند و لذت ببرد و چنان سرخوشی نصیب او می‌کند که تا مدت‌ها آن حس شیرین کشف و شهود در او باقی می‌ماند.

بنابراین فکر می‌کنم در روزگاری که سرعت از هر طرف ما را در آغوش گرفته و سایه‌ای روی آثار هنری امروزی انداخته است، به کار بردن عنصر خیال بتواند اثر ما را از دیگران متمایز کند.

پینوشت یک: فیلم پنج را می‌توانید از این لینک دانلود کنید.

پینوشت دو: عکس اول از عباس کیارستمی‌ست. هنرمندی که نمی‌توان او را شناخت و شیفته‌اش نشد.

برای درک عکس به چه اطلاعاتی نیاز داریم؟

 

برای-درک-عکس-چه-اطلاعاتی-لازم-است

 

پیش‌نوشت:  این نوشته در ادامهٔ مباحثی‌ست که تصمیم گرفته بودم از کتاب نقد عکس تری بَرِت از انتشارات مرکز درمورد فهم عکس بنویسم. قسمت‌های قبلی را می‌توانید از اینجا بخوانید.

احتمالاً برای شما هم بارها پیش‌ آمده که معنای یک عکس را با مشاهدهٔ آن به سادگی متوجه نشوید یا پس از شنیدن توضیحاتی دربارهٔ‌ آن نگاهی کاملاً متفاوت با آنچه که قبلاً داشته‌اید به دست بیاورید.

از آن‌ جایی که عکس، گزینش یک تکه‌ای از مکان و زمان، آن‌ هم به انتخاب عکاس است، بنابراین اگر اطلاعات بیشتری دربارهٔ عکس نداشته باشیم ممکن است در وهلهٔ اول عکس را به گونه‌ای دیگر تفسیر کنیم. اینجاست که کسب اطلاعاتی علاوه بر آنچه که در عکس مشهود است می‌تواند به ما در درک صحیح از آن یاری برساند.

برای مثال عکس زیر از نیوشا توکلیان را در نگاه اول یک جمع دوستانه و دخترانه را نمایش می‌دهد که برخی از آنها یونیفرم جنگ بر تن دارند و دست یکی از آنها شکسته است. خنده‌های دختران گویا نشان از سرخوشی آنها دارد. این عکس به تنهایی حرف زیادی برای گفتن ندارد. اما وقتی بدانیم که نیوشا توکلیان یک عکاس خبری و مستندنگار است و این عکس‌ها را از جنگ کوبانی گرفته و اگر عکس های دیگر او را ببینیم که در آن‌ها دختران در حال تمرین های رزمی و آمادگی برای جنگ هستند، احتمالاً نظر دیگری دربارهٔ این عکس خواهیم داشت.

حالا این عکس‌ برای ما حرف‌های بیشتری دارد، شاید از دیدن آن غمگین شویم. چون می دانیم دخترانی هستند که به جای پرداختن به کار، تحصیل و زندگی روزانهٔ خود باید در میدان جنگ حاضر شوند و از کشورشان دفاع کنند. آن لحظه‌ای که عکاس انتخاب کرده و سرخوشی چند دختر را در جمعی نشان داده همیشگی نیست و تنها لمحه‌ای کوتاه بوده میان هزاران لحظهٔ سخت و تلخ که سرنوشت دختران آن سرزمین را به چنگ آورده است.

 

نیوشا-توکلیان-درک-عکس

 

دانستن اطلاعاتی در مورد عکاس، سبک کاری او، مفروضات تاریخی در مورد دوره‌ای که در آن می‌زیسته، فرهنگ جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، نوع دوربینی که از آن استفاده می‌کند، اطلاعات مربوط به صحنه در زمانی که عکس گرفته شده و … می‌تواند درک ما را از عکس غنا ببخشد.

البته واضح است کسی که با هنر و تاریخ هنر آشنایی چندانی ندارد نمی‌تواند چنین اطلاعات منسجمی دربارهٔ عکس‌ها داشته باشد، بنابراین کسب و شرح آنها وظیفهٔ شخصی‌ست که با هنر زندگی می‌کند و نه تنها با عکاسان بلکه با هنرمندان در زمینه‌های هنری دیگر آشناست. شخصی که او را منتقد هنری می‌نامند.

نکتهٔ قابل ذکر دیگر آنست که یک منتقد هنری از آنجا که با هنر زندگی می‌کند می‌تواند آثار هنرمندان را با یکدیگر مقایسه کند و تداعی‌هایی که یک هنرمند در خلق اثرش از آن‌ها بهره گرفته را آشکار کند. آشنایی با آثار هنری به منتقد کمک می‌کند که نقش روشن‌گرانه‌تری ایفا کند و بر بینش مخاطب بیافزاید. به هر حال «خلاقیت عکاسان از نظر اجتماعی و زیبایی شناختی در فضای تهی تحقق نمی‌یابد»، آنان از سایر هنرمندان، مردم، فرهنگ، تاریخ و زمانه‌ای که در ٖآن زندگی می‌کنند نیز تأثیر می‌پذیرند. در نتیجه یک منتقد نگاه جامع‌تری به عکس دارد و می‌تواند آن را به مخاطب انتقال دهد.

عکس‌ها در کجا و چگونه به نمایش گذاشته می‌شوند؟

شاید طرح این مسأله بی‌اهمیت به نظر برسد اما برخلاف ظاهر، بسیار مهم و حیاتی است. محل ارائه عکس می‌تواند معنای آن را تأویل کند. این که عکسی در یک کتاب چاپ شود باشد یا در دیوار نمایشگاهی آویخته شده باشد، در موزه هنری به نمایش گذاشته شود یا در یک نشریه ماهانه یا در مترو در معرض دید عموم قرار بگیرد یا نه اصلاً در وبسایت عکاس یا در اینستاگرام او بارگذاری شود تعبیر بیننده از عکس را می‌تواند تغییر دهد.

«مفهوم هر عکس به میزان قابل ملاحظه‌ای به زمینه و مکانی که در آن عرضه می‌شود بستگی دارد.»

اگر عکس در یک موزهٔ هنری به نمایش در بیاید، تلقی زیبایی‌شناختی از آن می‌شود، در حالی که اگر همان عکس را در یک نشریه یا هفته‌نامه چاپ کنیم ممکن است به مفهوم و محتوای عکس بیشتر توجه کنیم.

عکسی که در اینستاگرام در قطع کوچک بارگذاری می‌شود و فرصت دیدن آن تنها به اندازهٔ چند ثانیه است (عادت به اسکرول و لایک سبب می‌شود مخاطب در عکس به اندازه‌ای که شایسته است دقت نکند) با همان عکس در قطع کامل در دیوار یک نمایشگاه عکس کاملاً متفاوت است. شاید هر دو یک عکس باشند اما نگاه مخاطب به آن فرق می‌کند و البته که در مورد دوم می‌توان بهتر و موشکافانه‌تر با عکس برخورد کرد.

بسیاری از  عکس‌های ژورنالیستی به دلیل نمایش در یک فضای هنری، خاستگاه اصلی‌شان را از دست می‌دهند و مردم به جای توجه به رنج و محنت هم‌نوع خود به زیبایی و تماشایی بودن اثر توجه می‌کنند.

زمینه‌ای که اثر در آن ارائه می‌شود می‌تواند معنای عکس را تغییر دهد. بنابراین یک هنرمند باید نسبت به محل ارائه آثارش توجه ویژه‌ای داشته باشد و آن را به شکلی انتخاب کند که با هدفش از ثبت عکس همسو باشد.

همچنین این موضوع باید توسط منتقد بررسی شود، چرا که محل نمایش یک اثر هنری به عنوان یک نوع دادهٔ اطلاعاتی می‌تواند در درک و فهم اثر مؤثر باشد.

به طور خلاصه برای تفسیر یک عکس، تنها آنچه که در عکس نشان داده می‌شود کافی نیست. برای تعبیر یک عکس به اطلاعات بیشتری نیاز داریم که از طریق پیشینهٔ عکاس و ارجاعات تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و محل ارائه عکس قابل دسترسی است.

پینوشت: عباراتی که در گیومه آمده‌اند از متن کتاب هستند.

روایتِ یک عکاسِ ناتمام

ویویان-مایر-نقش-اول

 

آن زمان که جان مالوف یک جعبه ۳۰ هزارتایی نگاتیو را در یک مزایده برنده شد، شاید هیچ گاه فکرش را نمی‌کرد که این نگاتیو‌ها او را به دنیای ناشناخته زنی تودار راهنمایی کنند که روزی آثار درخشان‌اش در عکاسی مایهٔ شگفتی بسیاری از عکاسان زمان حاضر بشود.

جان مالوف که برای پروژه کتاب در دست انتشارش نیاز به عکس‌های تاریخی داشت بدون آن که بداند پایش را در کفش چه عکاس بی‌نظیری کرده، صاحب یک جعبه نگاتیو شد و پس از آن که دریافت آن نگاتیو‌ها مربوط به عکس‌های خیابانی‌اند، آن‌ها را به کناری انداخت. دوسال نگاتیوها در گوشه‌‌ٔ کمد خانه‌اش خاک خوردند و پس از آن‌که به عکاسی علاقه‌ٔ بیشتری پیدا کرد، سرانجام  تصمیم گرفت نگاهی به آن‌ها بیاندازد. او آن‌ها را در یک وبلاگ منتشر کرد و با بازخوردی باورنکردنی از سوی مخاطبان مواجه شد.

همین امر سبب شد او به نگاتیوها جدی‌تر فکر کند و به دنبال عکاس‌ آن‌ها بگردد. در بررسی دوباره او توانست نشانی از عکاس پیدا کند اما دیگر دیر شده بود چون زمانی که نام و نشانش را در گوگل جست‌وجو کرد متوجه شد عکاس آن عکس‌ها سه روز پیش فوت کرده است؛ ویویان مایر عکاس گمنامی بود که با شهرت تنها سه روز فاصله داشت.

کنجکاوی جان مالوف بیش از آن بود که بخواهد به یک نام و تعدادی نگاتیو بسنده کند. او می‌خواست از عکاسی که آثارش همگان را به وجد آورده بود بیشتر بداند، و مهمترین سؤالش این بود: ویویان مایر چه کسی بود و چرا با وجود چنین عکس‌های درخشانی تا امروز ناشناخته مانده است؟

پاسخ  به این سؤال یک مستند شصت دقیقه‌ای شد با عنوان: «در جست وجوی‌ ویویان مایر» (این مستند را می‌توانید از این لینک دانلود کنید.)

جان مالوف در این مستند به زندگی زنی می‌پردازد که برای پرداختن به عکاسی خیابانی تصمیم گرفته بود پرستار بچه شود تا از این طریق هم نگران خوراک و مسکن‌اش نباشد و هم بتواند حین گردش‌های روزانه برای بچه‌ها فرصتی برای عکاسی داشته باشد.

زنی که درون‌گرایی و انزوایش مانع از این می شد که دیگران بتوانند عکس‌هایش را ببینند یا آن‌ها را بخرند. البته فقر و تنگدستی‌ او هم عامل دیگری بود که سبب می‌شد نتواند عکس‌هایش را چاپ کند. به گمان بسیاری از افرادی که او را می‌شناختند یا کسانی که او در کودکی از آن‌ها مراقبت کرده است، ویویان مایر برای حریم شخصی‌اش ارزش بسیاری قائل بوده و هیچ کس نمی‌توانسته به آن راه پیدا کند. او هیچ‌گاه ازدواج نکرد و هیچ‌گاه عاشق نشد. برخی از آن‌ها می‌گویند او نسبت به مردان نگاه بدبینانه‌ای داشت و البته می‌توان این نگاه را تا حدی در عکس‌های او مشاهده کرد.

در عکس‌های ویویان مایر انسان‌ها نقش محوری دارند. او از دوربین رولی فلکس برای عکاسی استفاده می‌کرد و به همین دلیل می‌توانست به راحتی به انسان‌ها نزدیک شود و از آن‌ها عکس بگیرد بدون آن‌که آن‌ها متوجه شوند. چراکه برای عکاسی با این دوربین لازم است که عکاس از بالا به منظره‌یاب نگاه کند و نیازی نیست که دوربین را مقابل چشمان خود بگیرد. در بسیاری از عکس‌های او افراد به دوربین نگاه نمی‌کنند و زاویه دید عکس‌ها از پایین به بالا است. بسیاری از منتقدان بر این باورند که در برخی عکس‌های او یک احساس طنز نهفته است.

با وجود آن که جان مالوف هم‌اکنون بیش از صد هزار نگاتیو از ویویان مایر در اختیار دارد و نمایشگا‌های متعددی از عکس‌های او در کشور‌های مختلف برگزار شده و دو کتاب عکس از او منتشر کرده باز هم رازهای زیادی از زندگی ویویان مایر و آثارش بر ما پوشیده مانده است. برای مثال ویویان مایر چگونه عکاسی را آموخت؟ چگونه کسی که در این زمینه هیچ آموزش رسمی ندیده است می‌تواند چنین کارهای فوق‌العاده‌ای در عکاسی خیابانی بیافریند؟ آیا نگاه تیزبین او صرفاً از غریزه و شهود ذاتی‌اش نشئت می‌گیرد؟

به گمانم اگر اکنون ویویان مایر زنده بود، حرف‌های بسیار زیادی در زمینهٔ عکاسی خیابانی برای گفتن داشت اما تنها او نیست که دچار چنین سرنوشتی می‌شود. ون گوگِ نقاش را هم می‌توان جزء چنین هنرمندانی به شمار آورد. هنرمندانی که کارشان ناتمام مانده و آوازه‌شان پس از مرگ در شهر پیچیده و تنها ردپایی از زندگی پر فراز و نشیب‌شان برایمان باقی مانده است.

 

پینوشت: آدرس وب‌سایت ویویان مایر که جان مالوف آن را راه‌اندازی کرده است: لینک

برخی از عکس‌های ویویان مایر را باهم می‌بینیم:

 

ویویان-مایر-۱

 

ویویان-مایر-۲

 

ویویان-مایر-۳

 

ویویان-مایر-۴

 

ویویان-مایر-۵

 

ویویان-مایر-۶

 

ویویان-مایر-۷

 

ویویان-مایر-۸

 

ویویان-مایر-۹

 

ویویان-مایر-۱۱

 

ویویان-مایر-۱۲

 

 

اهمیت بازنویسی

اهمیت-بازنویسی-آیت-دولتشاه

 

چندی پیش یادداشتی از آیت دولتشاه در وبلاگش: «نیمهٔ سوخته» در باب اهمیت بازنویسی خواندم که برایم بسیار قابل تأمل بود. تصمیم گرفتم آن را اینجا هم قرار دهم. استعاره‌ای که او برای تفهیم اهمیت بازنویسی به کار برده، به اندازه‌ای گیرا و هوشمندانه است که به نظرم ذکر هر مطلب دیگری در پای آن، توضیح واضحات می‌نماید. بنابراین بدون آنکه مطلبی اضافه کنم شما را به خواندن و تفکر در آن دعوت می‌کنم.

«بازنویسی اثر به مانند حرکت از (مبهم متراکم) به سوی (نظم چیزها) و طبیعتأ شعور و درک انسانی است. لحظه اولیه خلق، لحظه ی بینگ بنگ است و بیشتر به بسته شدن نطفه در زهدان می ماند تا تولد اثر اما لحظه ی بازنویسی به چیدن و هدفمند کردن اجزای متراکم و گنگ و لازمان و لا مکان در رشته ای از قیدها و اندیشه و محدودیت های انسانی شبیه است. لحظه ی بیگ بنگ کوتاه و حیات بخش و عظیم است اما رشد و تکامل امری تدریجی زمانبر است. هر اثری که تیغ ویرایش در زمان را نچشیده باشد هر چقدر هم عظیم و اثر گذار باشد، عاری از رشد و شعور و فهم انسانی است و هنوز هم متولد نشده است.»

 

آیت دولتشاه نویسنده و مدیر مسئول موسسه فرهنگی هنری هفت اقلیم و مدیر جایزهٔ ادبی هفت اقلیم است. وبلاگ او بسیار خواندنی است و آن را پیشنهاد می‌کنم.

نگاه انتقادی نیوشا توکلیان در تعطیلات شمال

 

نیوشا توکلیان

 

عموماً زن و نوع تعامل او با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، یکی از دغدغه‌های اصلی عکاسان زن است. بسیاری از عکاسان خانم با مستندنگاری های خود به بررسی زندگی اجتماعی هم‌جنس‌های خود می‌پردازند؛ گاهی آرمان‌های خود را در عکس‌هایشان به تصویر در می‌آورند و گاهی هم لنزشان را به سمت مشکلات و نابسامانی‌هایی می‌برند که در جامعه برای هم‌جنس‌هایشان وجود دارد و با نگاهی انتقادی وضعیت موجود را نقد می‌کنند.

گویی رسالت عکاسی برای عکاسان زن، رنگ و بوی دیگری دارد. چه اینکه از همان اوایل تاریخ عکاسی جهان، محدودیت های اعمال شده در عکاسی کردن و دوربین به دست گرفتن برای خانم‌ها وجود داشته است. گواهش را می‌توان در عکس‌هایی یافت که گردا تارو در سال ۱۹۳۶ ثبت کرد، اما به دلیل شرایط عکاسی آن زمان، آن‌ها را به نام دوست پسرش ، رابرت کاپا، در نشریه‌های اروپایی منتشر کرد. (+)

بنابراین بی‌ربط نیست چنین مشکلاتی که اغلب با شدت و حدت بیشتر یا کمتر در هر جامعه‌ای یافت می‌شود، سوژه چشمان تیزبین عکاسان زن باشد.

نیوشا توکلیان هم از جمله عکاسان خبره و برجسته‌ایست که در این زمینه فعال ظاهر شده است. اگر چه او به گفتهٔ خودش سعی دارد از قضاوت‌ها دوری کند و داستان‌گو باشد (+) اما می‌توان نگاه نقدگرایانهٔ او نسبت به مقولهٔ زن را در بسیاری از مجموعه‌هایش مشاهده کرد.

او از سن ۱۶ سالگی وارد دنیای عکاسی شد و هم اکنون به عنوان عکاس خبری و مستند فعالیت می‌کند. بارها جوایز متعددی را کسب کرده و گالری‌هایش در بسیاری از کشورها برپا شده است. نکتهٔ قابل توجه آن‌که او هم‌اکنون به عنوان یکی از اعضای آژانس عکس مگنوم  (بزرگترین آژانس عکس خبری جهان) فعالیت می‌کند.

به واسطهٔ یکی از عکس‌های مجموعهٔ تعطیلات شمال (Caspian Holiday) که در صفحه اینستاگرام نشنال جئوگرافیک منتشر شده بود با کارهای او آشنا شدم و نگاه زیبا و در عین حال تیز و برنده‌اش مرا میخکوب کرد.

تصمیم گرفتم چند عکس از این مجموعه را برای شما به اشتراک بگذارم. نیوشا توکلیان با آن‌که یک عکاس خبری است اما نگاه زیبایی‌شناسانه‌اش و توجه ویژه‌اش به رنگ‌ها و المان‌های بصری و حالات سوژه‌ها سبب می‌شود که در همان وهلهٔ اول عکس به دل مخاطب بنشیند. بعد از آن کمی که دقت می‌کنیم می‌توانیم در ‌آن‌ها نوعی سرخوشی و لذت را در چهرهٔ افراد ببینیم که احتمالاً همه‌مان آن‌ را تجربه کردیم، با این وجود نگاه اعتراض‌آمیز نیوشا توکلیان به پوشش بانوان در یک تعطیلات تابستانی در این عکس‌ها کاملاً مشهود است. به همین علت نه تنها نگاه صمیمانهٔ افراد ما را به سوژه‌ها نزدیک می‌کند و لبخند را بر چهره‌مان می‌نشاند بلکه می‌توان نوعی دغدغه و درد مشترک را هم‌زمان دریافت کرد و همین امر بر احساس همدلی مخاطب با سوژه می‌افزاید.

مجموعه عکس تعطیلات شمال ۳۱ عکس دارد که من برخی از آن‌ها را انتخاب کردم، برای مشاهدهٔ کامل عکس‌ها در سایز اصلی به  سایت مگنوم مراجعه کنید.

 

نیوشا توکلیان- تعطیلات شمال ۱

 

نیوشا توکلیان-تعطیلات شمال ۲

 

نیوشا توکلیان - تعطیلات شمال ۴

 

نیوشا توکلیان - تعطیلات شمال ۶

 

نیوشا توکلیان - تعطیلات شمال ۳

 

نیوشا توکلیان - تعطیلات شمال ۷

 

نیوشا توکلیان - تعطیلات شمال ۸

 

نیوشا توکلیان - تعطیلات شمال ۹

 

نیوشا توکلیان - تعطیلات شمال ۱۰

 

نیوشا توکلیان - تعطیلات شمال ۱۱