پرکتیشنر بودن، یک نگاه جدید

Another way- Kiarostami

گفتگوی سازنده و تعامل موثر یکی از مهمترین دغدغه‌های زندگی من هست و خواهد بود. از آن زمانی که خودم را شناختم این مساله در ذهنم چرخ می‌خورد. می‌دانستم بسیاری از موقعیت‌هایی که می‌شد بدرخشم، دوست داشته شوم و یا دستاورد مالی یا شغلی داشته باشم را به این دلیل از دست دادم که نتواستم تعامل خوبی ایجاد کنم. تعامل مثل همان هوایی بود که نفس می‌کشیدم.

همین هم شد که وقتی در پادکست انسو درباره عنوان پرکتیشنر شنیدم تصمیم گرفتم در این کلاس که امیر مهرانی مدرسش بود و به همت بچه‌های رهنما کالج برگزار می‌شد ثبت‌نام کنم. 

ادامه مطلب “پرکتیشنر بودن، یک نگاه جدید”

نگاه برنیس ابوت به رسانه‌ی عکاسی

برنیس ابوت- سلف‌پرتره

سلف‌پرتره- برنیس ابوت

هر رسانه‌ای اگر بخواهد رشد کند و در جامعه تاثیرگذار باشد، باید توسط افرادی نقد و بررسی و تحلیل شود. عکاسی نیز از این جهت مورد استثنا نخواهد بود. اگرچه عکاسی با سودای تشکیل تصویر مطابق با واقعیت بیرونی رقم خورد و در زمان کوتاهی توانست به سرعت پیشرفت کند و در دست عمده‌ی مردم قرار بگیرد، اما این پایان راه عکاسی نبود و نیست.

از همان ابتدا و شاید در اوایل قرن بیستم عکاسان در صدد بودند تا به قابلیت‌های ویژه‌ی این رسانه پی ببرند. قابلیت‌هایی که می‌تواند این رسانه را منحصر به فرد کند.

در کتاب عکاسان و عکاسی که مجموعه‌ای از مقالات عکاسان است و توسط وازریک درساهاکیان و بهمن جلالی ترجمه شده، دو مقاله‌ از برنیس ابوت (Berenice Abbott) را مطالعه کردم که برایم بسیار جالب آمد. بیشتر از این جهت که نگاه اندیشه‌پرور به رسانه‌ی عکاسی در میان بسیاری از عکاسان مستند رواج پیدا کرده بود و از همان دوران آنان به نقد این رسانه و سبک‌های متداول و سطحی که عکاسی را تا سطح یک ابزار تکنیکال پایین می‌آورد پرداخته بودند.

ادامه مطلب “نگاه برنیس ابوت به رسانه‌ی عکاسی”

شکستن دیوارهای سکوت!

پرفورمنس- فمینیسم- سوزان لیسی
صحنه‌ای از پرفورمنس فمینیستی که توسط سوزان لیسی در سال ۲۰۱۳ اجرا شد.

 

به لپ‌تاپ خیره شده‌ام. به صفحه‌ی سفیدی که روبه‌رویم قرار گرفته و باید از حرف‌های ناگفته ای پر شود که مدت‌هاست در ذهنم چرخ می‌خورد. حرف‌هایی که گاه هنگام پیاده‌روی‌هایم آنها را با خودم زمزمه می کنم و  گاه با دوستانم مطرح می کنم.

مدت زیادی از زمانی که حرف‌ نزده‌ام می‌گذرد. نمی دانم که چه چیز باعث شده، از گفتن و نوشتن درباره خودم پشیمان شده باشم. آخرین باری که بلند بلند از خودم و زنان صحبت کرده‌ام چندین ماه می‌گذرد. آن زمان با سرکوب شدیدی از سمت خانواده مواجه شدم. سرکوبی که با دوماه سکوت همراه بود.

شاید از همان زمان بود که به این نتیجه رسیدم، پیش رفتن در مسیری که به بهبود وضعیت زنان در جامعه بیانجامد، بیش از آنچه که فکرش را می‌کردم سخت و طاقت‌فرساست. اولین سدی که روبه‌رویت قد علم خواهد کرد، خانواده‌ات خواهند بود که به خاطر دوست‌داشتن زیاد نمی‌خواهند برایت مشکلی پیش بیاید.

ادامه مطلب “شکستن دیوارهای سکوت!”

علیه تفسیر ، نگاهی تازه به هنر

سوزان سونتاگ- علیه تفسیر

 

با آن که ارادتی بیش از اندازه به سوزان سونتاگ دارم، اما هنگامی که مقاله‌ی علیه تفسیر او را مطالعه کردم، گیج و مبهوت شدم. سوزان سونتاگ منتقد محبوب من، بیش از آنکه در اثر هنری به محتوا توجه داشته باشد، فرم را ارجح‌ می‌داند. تا آنجا که یادم می‌آید کتاب درباره عکاسی بیشتر به مسائل و مشکلات زمینه‌ای و تاریخی رسانه‌ی عکاسی اشاره می‌کرد و همین امر باعث شد، تعجبم دوچندان شود. درنتیجه با کنجکاوی بیشتر بر آن شدم تا کتاب علیه تفسیر را بخوانم.

ادامه مطلب “علیه تفسیر ، نگاهی تازه به هنر”

رد پای یک عکاس مستند در سینما

پازکی- عکاس مستند- ۹

 

اگرچه اصلی‌ترین ویژگی سینما، زمان‌مند بودن آن است اما همچنان که رولان بارت می‌گوید عکاسی از صحنه‌های یک فیلم می‌تواند درک غنی تری از صحنه را برای مخاطب به ارمغان بیاورد. چرا که در ایستا بودن عکاسی فضیلتی نهفته و آن تآمل در قاب و لحظه‌ایست که در سینما به صورت آنی از جلوی چشمان ما می‌گذرد.(۱)

از همین رو می‌توان آثار فاطمه پازکی، عکاس جوان مستندی که بخشی از فعالیتش را به عکاسی فیلم اختصاص داده بررسی کرد. عکس‌های او از تئاترها و فیلم‌های کوتاهی که در طی سال‌های ۹۴ تا ۹۷ عکاسی شده‌اند، در بهار و تابستان ۹۸ بر دیوارهای انجمن سینمای جوان به نمایش درآمده‌اند.

ادامه مطلب “رد پای یک عکاس مستند در سینما”

بازیابی گذشته در زیست معلمانه‌ی حبیب فرشباف

فرشباف- نقش اول

 

هزاران سال هم که از تولد عکاسی بگذرد، همچنان بنیادی‌ترین ویژگی‌ آن یعنی به خاطر سپردن دقیق یک لحظه، آن را ستودنی و منحصر به فرد می‌کند. از همان ابتدای تاریخ، عکاسی را یک آیینه‌ی دارای حافظه می‌نامیدند و به گمان من این ویژگی ذات اصلی این رسانه است.(۱)

حبیب فرشباف در دهه‌ی چهل شمسی با شناخت این وجه از رسانه‌ی عکاسی تصمیم می‌گیرد تا از آن بهره جسته و یکی از بهترین دوره‌های زندگی‌اش یعنی معلمی در یکی از روستاهای آذربایجان را ثبت کند. او این کار را نه تنها برای دل خودش، بلکه برای معرفی و شناساندن یک خطه از کشورش انجام می‌دهد. حالا پس از سال‌ها او تصمیم گرفته که این عکس‌ها را به همت گالری دنا و کیوریتوری پیمان هوشمندزاده در نمایشگاهی با عنوان «از کرانه‌های ارس» در معرض دید عموم قرار دهد.

ادامه مطلب “بازیابی گذشته در زیست معلمانه‌ی حبیب فرشباف”

عکاسی به دنیای ستارگان قدم می‌گذارد

جیمز ناسمیت- ماه- ۱۸۶۴- ستارگان- نقش اول
عکاسی از مدل ساخته‌شده ماه بر اساس طراحی‌های مشاهده شده از تلسکوپ- جیمز ناسمیت- ۱۸۶۴

 

شاید اشتباه نباشد که عکاسی را رسانه‌ای جاه‌طلب بدانیم! مگر چند رسانه‌ی دیگر هستند که  پس از دو دهه از تولدشان تصمیم بگیرند فراتر از زمین و آدمیانش قدم برداشته و جهان را در همه ابعادش کشف کنند. پیشرفتِ تکنولوژیکِ عکاسی تنها وامدار تلاش های صنعتگران نیست. دانشمندان نیز سهم به خصوصی در این امر داشته اند. چه بسا که عکاسی برای آنها فرصتی را فراهم می‌کرد تا بتوانند آنچه که به آن دسترسی ندارند را ثبت کنند.

ادامه مطلب “عکاسی به دنیای ستارگان قدم می‌گذارد”

جولیا مارگارت کمرون ، عکاس شخصیت‌های اسطوره‌ای

جولیا کمرون- پرتره- نقش اول

در قرن نوزدهم حضور یک عکاس زن در بریتانیا که فعالانه به کار عکاسی بپردازد به اندازه کافی عجیب می‌نمود، چه برسد به آن که آن عکاس در آثارش نگاهی فراتر از مسائل تکنیکی و کاربردی به رسانه‌ی عکاسی داشته باشد. با این وجود باید اظهار کرد که  در کنار عکاسی چون نادار، کسی مثل جولیا مارگارت کمرون (Julia Margaret Cameron) هم بود که در سن ۴۸ سالگی به عکاسی روی آورد و آن را تا اواخر عمرش به طور جدی پیگیری کرد.

ادامه مطلب “جولیا مارگارت کمرون ، عکاس شخصیت‌های اسطوره‌ای”

زندگی در سایه‌ی سنگین و تاریک مارکت

مارکت- اندی وارهول- قوطی سوپ کمپل
قوطی سوپ کمپل اثر اندی وارهول هنرمند پاپ آرت

پیش‌نوشت: این یادداشت با آن تیتر پرمدعایش ممکن است توجه بسیاری را جلب کند اما درواقع کلماتی که در آن کنار هم ردیف کرده‌ام تماما آلوده به تجربه‌ی شخصی و جهان‌بینی من هستند. افکاری که در پس این کلمات وجود دارد حاصل چندین سال زندگی در جامعه‌ایست که هر روز بیشتر و بیشتر به ناعادلانه ‌بودنش پی بردم. از این جهت می‌توان گفت این مطلب از احساس شکست و شکافی که میان آرمان‌هایم و آنچه که در دنیای واقعی با آن رو‌به‌رو شدم نشئت گرفته است. احساسی که سبب شد برای بعد از بیست و هفت‌سالگی‌ام برنامه‌ی متفاوتی برای زندگی داشته باشم.

****

برای کسی که اولین معیار زندگی‌اش برخلاف اغلب افراد، پول نیست، زندگی سخت‌تر است. او مدام در پی باورهاییست که عقیده دارد باید جدی گرفته شوند تا بشر تکامل پیدا کند. اما هر روز که می‌گذرد متوجه می‌شود قواعد جهان برمبنای چیز دیگری ساخته شده و مقصد این قطار، اتوپیای ذهنی او نیست.

شاید به نظر خیلی منطقی برسد، قاعدتن هیچ وقت دنیا آن طور که ما می‌خواهیم رفتار نمی‌کند. اما پذیرفتن این گزاره برای من هزینه‌ی سنگینی در پی داشت. تا همین چند ماه پیش من مدام در پی تغییر جهان بودم. حال که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم مهمترین دلیل ترک دانشگاه برای من نه تنوع‌طلبی‌ام و علاقه‌ام به یادگیری رشته‌های جدید بلکه سیستم مارکت‌محوریست که در فضای آکادمیک جریان دارد.

 کسی که در فضای دانشگاه نفس کشیده باشد می‌داند که شما باید دائم در حال تولید مقالات و کار کردن روی موضوعاتی باشید که به اصطلاح بورس است. شما باید در رقابت با همکارانتان باشید که مبادا اسم شما، دومین اسم پدید‌آورنده‌ی مقاله باشد. که در این صورت رتبه‌ی پایین‌تری برایتان در نظر می‌گیرند.

شما نمی‌توانید روی موضوعات دلخواه‌تان کار کنید، بلکه باید در مسیری حرکت کنید که «مارکت دانشگاهی» (دقیقن نمی‌دانم این عبارت قابل تعریف است یا نه) از شما می‌خواهد.

همین شد که من از دانشگاه بیرون آمدم. چون می‌خواستم پژوهشگری مستقل باشم و پژوهشگر مستقل نمی‌تواند در فضای آکادمیک رشد پیدا کند. حضور در فضای آکادمیک یعنی مطابق میل و سلیقه‌ی دیگران بودن. یعنی مطابق ارزش‌ها و سیاست‌های مارکت‌‌محور مدیر گروه و دانشگاه و جهان علم حرکت کردن.

شاید شما بگویید افرادی را می‌شناسید که در فضای آکادمیک بودند و درگیر این جریان‌ها نشدند. بله من هم چندین نفر از این بزرگواران را دیدم و مشاهده کردم. اما بنابر دیده‌ها و شنیده‌های من آنها افرادی نبودند که بتوانند تصمیم‌ساز و جریان‌ساز محافل دانشگاهی باشند. آنها کنار کشیده‌اند. یا کنار گذاشته شدند. چون در زندگی مسائل مهمتری هم وجود دارد.

البته عده‌ی نادری هم خارج از دانشگاه به شکلی دیگر توانستند موثر باشند و بدرخشند. اینگونه افراد از نظر من بسیار قوی هستند. کسی که به بهای سلامتی‌اش تلاش می‌کند که چرخشی در سیستم دانشگاهی ایجاد کنند از نظر من بسیار تحسین‌برانگیز است. متاسفانه من جزوشان نیستم. شاید چون من هم مانند آن افرادی که کنار می‌کشند معیارهای باارزش‌تری دارم!

من از سیستم دانشگاهی رخت بستم چون نمی‌خواستم که درگیر این جریان بشوم. گمان می‌کردم زندگی در پناه هنر می‌تواند برای من هم ارزش بیافریند و هم دغدغه‌های مالی‌ام را رفع و رجوع کند. این شد که به عکاسی رو آوردم. اوایل که عکاسی می‌کردم به فکر فروش عکس‌هایم بودم. به فکر برپایی نمایشگاه و هزاران ایده‌ی دیگری که یک تازه وارد به دنیای هنر به ذهنش می‌رسد.

اما رفته رفته با مشخص شدن علاقه‌ام به دنیای مستند متوجه شدم باز هم، همان دام به شکل دیگری پهن است. عکاس یا هنرمند زمانی مطرح می‌شود و می‌تواند از حرفه‌اش کسب درآمد کند که رزومه‌ی پر و پیمانی داشته باشد، با برپایی نمایشگاه‌های متعدد و فروش آثار هنری‌اش. در اینجا هم او باید در جشنواره‌های داخلی و خارجی شرکت کند و مطابق سیاست‌های آنان پیش برود. باید در گالری‌ها نمایشگاه بگذارد و بر مبنای ارزش‌های نهادهای هنری، آثارش را تهیه کند تا از این طریق بتواند مطرح شود، اعتبار کسب کند و در نتیجه به درآمد برسد.

اینجا هم توجه مخاطب حرف اول را می‌زند. هنرمند به توصیه‌ی گالری‌دار! شکل آثار هنری خود را تغییر می‌دهد چرا که گالری‌دار می‌داند این فرم خریدار بیشتری دارد.

افرادی را دیده‌ام که حاضر نشدند وارد سیستم دلخواه جامعه‌ی هنری بشوند و به ناچار کنار رفته‌اند. نمایشگاه‌هایشان غلغله نیست و به طبع فروش چندانی هم ندارند. افرادی که دل به آرمان‌های دنیای هنری‌شان بسته‌اند و به زندگی متوسط خود رضایت داده‌اند.

بله شاید این تجربه‌ها و بهتر است بگویم شکست‌ها بود که مرا به سمت قلب سیستم مارکتینگ سوق داد. طراحی رابط کاربری را از این سو به عنوان شغل خود برگزیدم که دیگر نخواهم به فکر آرمان‌هایی بیش از آنچه که جامعه برای من تعیین می‌کند باشم. اما عجیب هم نیست که هنوز هم ارتقای سطح سلیقه‌ی بصری مخاطب برای من از توجه مخاطب باارزش تر بوده و گاهی با توسعه‌دهنده‌ها در این رابطه بحث می‌کنم.

بله، زندگی در سایه‌ی سنگین و تاریک مارکت که در دنیای معاصر ما بر تمام جهان گسترانده شده، دشوار است. برای من که شکل دیگری فکر میکنم و زندگی می‌کنم و رفتار می‌کنم دشوارتر! هرجا که می‌خواهی از آن فرار کنی باز به دامش می‌افتی، گویی گریزی از آن نیست.

پیش از بیست و هفت سالگی، مدام در پی موفقیت بودم. موفقیت و دیده شدن در جامعه. از کودکی رویایی که برای خودم می‌بافتم بدست آوردن جایزه نوبل بود. نه به دلیل مقاله‌ی مهمی که این جایزه را برای من به ارمغان بیاورد، بلکه به خاطر خودِ آن جایزه و اعتباری که برای من به همراه دارد.

بعدها دلم خواست نویسنده‌ی ممتازی بشوم و در جهان ادبیات و هنر بتازم و بدرخشم. منتقدی که نقد می‌کند و جدی گرفته می‌شود و یادداشت‌ها و کتاب‌هایش مدام چاپ می‌شود. اما اکنون همه این آرزوها به واقع رنگ باخته چون حاضر نیستم به بهای درخشیدن و دیده شدن از برخی باورهایم چشم‌پوشی کنم. نه که آدم والااندیشی باشم، نه. چه بسا که این گونه زیستن و اندیشیدن در دنیای معاصر ما احمقانه‌ترین شکل ممکن است!

من هم مانند بسیاری از استادانم در دنیای فیزیک و هنر که زمانی منتقدشان بودم که چرا حرکتی انجام نمی‌دهند و مقابل تصمیم‌های نادرست نمی‌ایستند، پذیرفتم زور بازوی غول مارکت از من و باورهای من بیشتر است و یا لااقل من توان مقاومت ندارم.

به همین دلیل است که از بیست و هفت سالگی به بعد به چیزهایی که می‌توانم بدست بیاورم و به مقصد نمی‌اندیشم بلکه فکر میکنم چگونه می‌خواهم زندگی کنم و چه نوع زندگی من را راضی می‌کند. بعد از بیست و هفت‌سالگی می‌خواهم تجربه کنم و اشتباه کنم.

شاید نقل قولی از رولان بارت حسن ختام مناسبی برای این دردودل باشد:

مسلما خواست نویسنده بودن ادعای داشتن یک موقعیت نیست، بلکه قصد زیستن است.

****

پی‌نوشت یک: تصویر ابتدایی قوطی سوپ کمپل اثر اندی وارهول، هنرمند پاپ‌آرت است. هنر پاپ به معنای هنر مردمی یا هنر توده بود که در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی رواج پیدا کرد و اندی وارهول از پیشگامان این جنبش به شمار می‌رود. اندی وارهول زمانه‌اش را خوب درک کرده بود و در آن دوران که رسانه‌های جمعی به شدت فراگیر شده بودند، او با بازتولید پوسترهایی که مشابه عکس بودند، نوع تفکری که آن زمان جریان داشت و اثرگذار بود را در آثار هنری‌اش منعکس کرد.

پی‌نوشت دو: اگرچه که این یادداشت دردودلی بود که مدت‌ها به نوشتن آن فکر می‌کردم اما همچنان می‌توان درباره آن گفتگو کرد و من هم مشتاق شنیدن و اندیشیدن به نظرات و نوع دیدگاه شما به دنیای معاصر هستم.

 

 

فهرست کتاب‌های مفید در عکاسی (به‌روزرسانی)

کتاب‌- مفید- عکاسی- نقش اول

از من پرسیده‌ بودند که چه کتاب‌هایی را برای مطالعه در حوزه عکاسی خوانده‌ام و پیشنهاد می‌کنم. در روزهای نزدیک نمایشگاه کتاب تصمیم گرفتم کتاب‌هایی که تا‌کنون مطالعه کرده‌ام و به نظرم برای عکاسان می‌تواند سودمند باشد را در یک لیست گردآوری کنم. امیدوارم برای کسانی که به عکاسی علاقه‌‌مندند این فهرست سودمند باشد. در ادامه چند نشر خوب را هم معرفی می‌کنم. چون رویکرد اصلی من نقد و نوشتن در زمینه مباحث نظری عکاسی است، بیشتر کتاب‌ها از این دسته هستند، اگر شما کتاب دیگری می‌شناسید، ممنون می‌شوم آن را در بخش نظرات معرفی کنید.

ادامه مطلب “فهرست کتاب‌های مفید در عکاسی (به‌روزرسانی)”