امروز روز جهانی عکاسی نامگذاری شده. ۱۹ آگوست ۱۸۳۹ لویی داگر فرایند عکاسیاش را در یک نشست ملی برای عموم شرح داد. آن زمان کسانی عکاس بودند که می توانستند با استفاده از یک روش سخت و پیچیده و زمانبر عکاسی کنند. آن هم عکسهایی کم و بیش تار، چون مدت زمان نوردهی بالا بود و سوژهها نباید تکان میخوردند و این کار غیر ممکنی بود. اما امروزه به راحتی یک کلیک میتوان تصویری را با دقت بالا ایجاد کرد.
حال در شرایط جدید آیا عکاس همان کسیست که دوربین دارد؟ ملاک عکاس بودن چیست؟ این سوال زمانی به ذهنم آمد که متوجه شدم کافهها، رستورانها و مراکز خرید به کسانی که دوربین عکاسی دارند به مناسبت روز جهانی عکاس تخفیف میدهند. یا عبارتهایی که در اینستاگرام رد و بدل میشود و میگویند نودونه درصد مردم عکاس هستند.
میدانم که جواب شما هم منفیست و میدانم که شما هم احتمالن بر این باور هستید که هر اسنپشاتی عکس نیست. به هرحال دانستن سواد بصری، نکات زیبایی شناسی و غیره برای اینکه چنین عنوانی را به دست بیاوریم لازم است.
اما برای من ملاک عکاسی چیز دیگریست. درواقع از وقتی که نقل قول بالا را از دروتی لانگ خواندم عکاسی و دوربین برایم معنای دیگری پیدا کرد.
عکاسها، شاید به تبع از نقاشها، دنیا را جور دیگری میبینند. زمانی ویلیام هنری فاکس تالبوت زبانشناس و فیزیکدان بریتانیایی که عکاسی را به روشی مستقل با عنوان کالوتیپ اختراع کرده بود در کتابش با عنوان قلم طبیعت نوشت:
چشمان یک نقاش به آنجایی جلب میشود که مردم عادی چیز قابل توجهی نمیبینند. یک پرتو آفتاب روزمره یا سایهای که بر راه وی افتاده است، چوب بلوطی خشکیده در گذر زمان یا یک سنگ پوشیده از خزه ممکن است سیلی از اندیشهها، احساسات و تخیلات تصویری را در پی داشته باشد.
اگرچه دوربین از همان ابتدا ابزاری بود برای ثبت دقیق پدیدهها اما نگاه کردن از یک دریچهی کوچک این امکان را برای عکاس پیش آورد که تنها بخشی از نمای روبهرویش را ببیند. همین باعث شد که او چشمانش را تربیت کند برای مشاهدهی تیزبینانهی قطعههایی از جهان که شاید دیگران در یک تصویر کلی آن را گم کنند و نبینند.
جملهی مشهور دیگری میگوید:
دیدن برای یک عکاس در دو زمان اتفاق میافتد: زمانی که شاتر را فشار میدهد و زمانی که عکسش را چاپ میکند.
بار دوم عکاس فرصت بیشتری برای دیدن دارد و به همین دلیل دیدن همراه با اندیشیدن میشود. و تفکر درباره تکهای از زمان و مکان او را بر آن میدارد تا در فرصتهای بعدی هوشمندانهتر و عمیقتر ببیند. همین میشود که در نهایت چشمان عکاس میتواند بدون دوربین هم ببیند. فعلی که حال به تماشای صرف محدود نمیشود بلکه با اندیشه، بینش و نگرش آمیخته است.