یکی از تکلیفهای کلاسی که به تازگی میروم، انتخاب یک موضوع و ساختن یک ماکت پژوهشی از آن است. یعنی در طول هفت هشت هفتهی باقیمانده باید ساختار پژوهشی که میخواهم در آینده انجام بدهم مشخص شود.
اما پیش از شروع فکر میکنم این کار برای منی که پیش از ورود به عکاسی و هنر در بخش علمی فعالیت کردم باید دشوار باشد. چون مدل ذهنی این دو شاخه کاملن با یکدیگر متفاوت است. پژوهش هایی که در هنر انجام میشود عموما کیفی هستند، پاسخهای باز دارند، نمونههایشان تصادفی نیست و … اما در علم شما باید دقیق صحبت کنی، از نمونههای تصادفی استفاده کنی، با اعداد کار کنی و به نتیجه برسی. البته که این به معنای بیدروپیکر بودن پژوهشهای شاخهی هنر نیست. چرا که پژوهشهای آنجا هم باید مستدل باشد و دارای انسجام و همچنین بر مبنای تئوریهایی که معرفی شده. با این حال چرخش به سمت دیگر مشکل است و فکر میکنم من باید بیشتر تلاش و کوشش کنم.
هدف از نوشتن این یادداشت کوتاه هم این است که به خودم کمک کنم این مسیر پژوهشی را ادامه بدهم. چون میدانم که سختیهای راه کم نیست و برای ادامه دادنش باید مصمم عمل کرد. میدانم که پژوهش مورد نظرم شاید یک سال و بیشتر طول بکشد اما میشود ادامه داد و نباید جا زد. نوشتم که برای خودم تعهد ایجاد کنم و آن را نیمه کاره رها نکنم.
پیدا کردن موضوع پژوهش اولین سنگ این راه بود که باید کنار میزدم چراکه موضوع پژوهشیام در وهلهی اول لازم است با دغدغههای عکاسانهی خودم سازگار باشد. سوالی باشد که میخواهم جوابش را پیدا کنم. یا آن را مطرح کنم و به بحث بگذارم. ادامه مطلب “آزادنویسی عکاسانه (۳): بررسی هویت اجتماعی در عکسهای منظرهی عکاسان معاصر”