ماه: خرداد ۱۳۹۶

عکاسی قصه گویی است

عکاسی داستانی است که من نمی توانم آن را در قالب کلمات بیان کنم.

این حرف را آقای دستین اسپارکز (Destin Sparks) گفته است. و نه تنها آقای دستین اسپارکز که عکاسان زیادی بر این باور هستند که عکاسی یک نوع روایت و داستان گویی است. عکس داستانی که در ورای آن لحظه شکل گرفته را بازگو می کند. عکس زیر را نگاه کنید.

این عکس در چندروز اخیر بارها در شبکه های اجتماعی دست به دست شده ، هرچند عکاس آن آقای فرید موسوی هوشمندانه این عکس را گرفته و چشم های سوژه را در نقاط طلایی قرار داده و به جای اینکه بخواهد یک پرتره معمولی بگیرد و پس زمینه را محو کند، اتفاقا عمق میدان را زیاد کرده و پس زمینه کاملا واضح دیده می شود. اما به نظر من همه المان هایی که در این عکس جای گرفته اند، با مخاطب حرف می زنند. من دلیل موفقیت و بازدید و به اشتراک گذاری بالای این عکس را داستانی می دانم که در ورای آن نهفته شده است.  یک داستان که هر شخصی با بیان خودش آن را بازگو کرده و در صفحه شخصی اش به اشتراک گداشته است.

شاید واضح ترین معنای تجلی در عکاسی نهفته باشد، شما یک داستان و یک احساس را روایت می کنید و مخاطب به عکس نگاه می کند و می کوشد زوایای پنهان در آن را کشف کند و به دنبال معنای آن بگردد. البته در برخی از سبک های خاص عکاسی مانند عکاسی مستند و یا خبری این اصل اهمیت بیشتری می یابد و یا با استفاده از لنزهای واید این امر تسهیل می یابد. با این حال من فکر می کنم اگر نگاه و دید خلاقانه ای داشته باشیم در بسیاری از سبک های دیگر و حتا با امکانات ابتدایی تر می توانیم آن را به کار ببریم و برجستگی ویژه ای به عکس مان ببخشیم.

همانطور که هنری دیوید توریو (Henry DavidThoreau) اشاره می کند:

«مساله این نیست که به چه چیزی نگاه می کنید، بلکه این است که چه می بینید»

اشتباه وجود ندارد

هفت هفته شده که کتاب راه هنرمند خانم جولیا کامرون را می خوانم. اوایل همه تمرین ها را کامل انجام میدادم ولی به تدریج به علت مشغله ها یا صادقانه تر تنبلی هایم تمرین های این کتاب را چندتا یکی انجام میدادم. در کل از خودم ناراضی بودم اما همچنان پیش می رفتم. این هفته خانم جولیا کامرون درباره ی کمال گرایی حرف های جالبی زد که تصمیم گرفتم آن ها را اینجا بنویسم تا یادم بماند.

  تیلی آلسن چه نیکو کمال گرایی را در هنر همچون چاقویی تیز خوانده است. شاید شما آن را چیز دیگری بخوانید. مثلا درست به انجام رسانیدن کار، یا تصحیح آن حتی بیش از اینکه به جایی رسیده باشد، شاید هم آن را داشتن معیار بخوانید. به هرحال اصطلاح درست آن کمالگرایی است.

لز دیویس گفته است: «از اشتباه نهراسید .زیرا اشتباه وجود ندارد»

کمال گرایی جویای بهترین نیست، بدترین بخش های وجودمان را می جوید.

زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد، اما این روی قضیه را نیز در نظر بگیرید که زندگی نزیسته هم ارزش آزمودن ندارد.

و خانم جولیا کامرون در نهایت پیشنهاد می دهد یک سوال تامل برانگیز از خودمان بپرسیم:

اگر مجبور نبودم کاری را درست انجام و بی نقص به انجام برسانم، چه پیش می آمد؟

جواب: طبیعتا بسیار بیشتر از اکنون کار می کردم

بله من هم اگر قرار نبود کاری را درست انجام دهم ، بیشتر عکس می گرفتم، بیشتر ادیت می کردم ، بیشتر در وبلاگ می نوشتم. حتا تمرینات همین کتاب را راحت تر حل میکردم.بهتر است در این نوشته را با این نقل قول هوشمندانه از کشاوان ناییر (Keshavan Nair) به پایان برسانم:

شهامت پایه و اساس انطباق گفتار و کردار است.

 

پ.ن: عکس از حوالی خانه هنرمندان است.

 

چرا نقشِ اول؟

نظرم این روزها اینست که ، زندگی کتابی را می ماند که تو با خواندن کلماتش ، خودت را کشف میکنی نه دنیا را .
میدانید نگاه به گذشته همانقدر که برای من خاطره برانگیز است ، برای شمای خواننده میتواند نوعی تجربه باشد از آدمی که خواسته ، زندگی را زندگی کند ، آدمی که بین مرگ و زندگی میداند کدام را انتخاب کرده است و آدمی که این انتخاب را به بهای ارزانی به دست نیاورده است.
نامش را از این رو نقش ِ اول گذاشتم چراکه هرکدام از ما نقشِ اول ِ زندگی مان هستیم و به غیر از ما هیچ کس دیگری برای این نقش انتخاب نشده است .
شاید همین جمله بود که به من جسارت داد شروع کنم به نوشتن به صورتی متمرکز تر و منسجم تر ، تاملاتم را بنویسم ، هر قدم که در این دنیا جلو تر می روم ، و بیشتر کشف می کنم .تجربیاتم را و یادداشت هایم را . در باب اینکه زندگی چیست و من کیستم !