عکاسی داستانی است که من نمی توانم آن را در قالب کلمات بیان کنم.
این حرف را آقای دستین اسپارکز (Destin Sparks) گفته است. و نه تنها آقای دستین اسپارکز که عکاسان زیادی بر این باور هستند که عکاسی یک نوع روایت و داستان گویی است. عکس داستانی که در ورای آن لحظه شکل گرفته را بازگو می کند. عکس زیر را نگاه کنید.
این عکس در چندروز اخیر بارها در شبکه های اجتماعی دست به دست شده ، هرچند عکاس آن آقای فرید موسوی هوشمندانه این عکس را گرفته و چشم های سوژه را در نقاط طلایی قرار داده و به جای اینکه بخواهد یک پرتره معمولی بگیرد و پس زمینه را محو کند، اتفاقا عمق میدان را زیاد کرده و پس زمینه کاملا واضح دیده می شود. اما به نظر من همه المان هایی که در این عکس جای گرفته اند، با مخاطب حرف می زنند. من دلیل موفقیت و بازدید و به اشتراک گذاری بالای این عکس را داستانی می دانم که در ورای آن نهفته شده است. یک داستان که هر شخصی با بیان خودش آن را بازگو کرده و در صفحه شخصی اش به اشتراک گداشته است.
شاید واضح ترین معنای تجلی در عکاسی نهفته باشد، شما یک داستان و یک احساس را روایت می کنید و مخاطب به عکس نگاه می کند و می کوشد زوایای پنهان در آن را کشف کند و به دنبال معنای آن بگردد. البته در برخی از سبک های خاص عکاسی مانند عکاسی مستند و یا خبری این اصل اهمیت بیشتری می یابد و یا با استفاده از لنزهای واید این امر تسهیل می یابد. با این حال من فکر می کنم اگر نگاه و دید خلاقانه ای داشته باشیم در بسیاری از سبک های دیگر و حتا با امکانات ابتدایی تر می توانیم آن را به کار ببریم و برجستگی ویژه ای به عکس مان ببخشیم.
همانطور که هنری دیوید توریو (Henry DavidThoreau) اشاره می کند:
«مساله این نیست که به چه چیزی نگاه می کنید، بلکه این است که چه می بینید»