راهها، این خراشهایی که بشر بر تن طبیعت کشیده است تا بتواند به درونش بخزد حالا موضوع اصلیِ فیلم کیارستمی شده است. چیزی که در بیشتر فیلمهای او بستری برای داستان سرایی بوده، اکنون خود موضوع اصلی داستانی شده که همراه با موسیقی و تصاویرِ پشت سرهم روایت میشود.
انگار کیارستمی از خودش پرسیده چرا راهها؟ چرا جادهها را انتخاب کرده است و خواسته پاسخ آن را برای مخاطبش بازگو کند. در ابتدای فیلم میگوید مثل هر علاقهای که سرچشمهاش در کودکیست، این علاقهی خاص و ویژهی او به جادهها هم در کودکی باید جست و جو شود. اما کیارستمی خاطرات کودکیاش را بازگو نمیکند بلکه مخاطب را در میان موسیقی و سپیدی برف و تصاویرِ راه های پر پیچ و خم تنها میگذارد تا خود دلیل ویژه بودن راهها را کشف کند. اما دیدن تصاویر پشت سرهم از جادهها و کوهها چگونه میتواند مخاطب را متوجه رازی کند که در دل راهها نهفته است؟ شاید همین سبب میشود که کیارستمی خود دست به کار شود و چون حکیمِ قصهگویی راز را در قالب داستان فاش کند:
«از اول کار در اندرون او حزنی غالب بود و پیوسته از خلق رمیده بود و پای از رفتن درکشیده بود. سبب این بود که از نوحهگری شنید: کدام روی و موی بود که در خاک ریخته نشد؟ دردی عظیم از این معنا بر وی فرود آمد و قرار از او برفت و متحیر شد. بدو گفتند تو را چه بوده است؟ او واقعه باز گفت و گفت: دلم از دنیا سرد شده. چیزی در من پیدا گشته که راه بدان نمیدانم و در هیچ کتاب معنای آن نمییابم و به هیچ فتوا در نمیآید.
گفتند این کاری نباشد که در خانه متواری شوی. کار آن باشد که گام در راه نهی. هیچ نگویی. به راه بنگری. راه خود با تو خواهد گفت از آن هزار پرسش بر دلت.
و او به جستجوی راه شد. راههای که به سر نمیرسیدند و پایانشان نبود. راههایی پیچ در پیچ که به هیچ کجا نمیرفتند.
خط اندر خط بر صفحهی خاک. آن سان که گویی کودکان به بازی خطوطی پر خم و پیچ مشغولند بر صفحهای کاغذین. آدمیان چونان مورچگان پی روزی و رزقی. مسیرها برای سیر و سیر به پیدا آورده بودند.
و او خوب که به راههای تو در تو نگاه کرد حکایت آدمی را دید که در راه یگانهی حیات از ابد به ازل راه میسپارد و در دل آن راه معنایی میجوید و در بیکران هستی هر یک راهی بود پیچ در پیچ، گاه رها شده در هیچ وگاه خطی ممتد که پایانش باغ و سایه سار درخت و چشمه آبی بود در سنگلاخ.»
شاید همین گواهای باشد برای ما که دل به راه بسپاریم و بیش از این تعلل نکنیم. چه اینکه آنچه گفته شده و به تصویر درآورده شده، تنها گوشهای از معجزات راهها و جادههاست.
کیارستمی را باید تحسین کرد، به خاطر مهربانیهایش نسبت به سادهترین عناصر طبیعت. چیزهایی که خیلی ها نمی بینند، او می بیند و به ما نشان میدهد. همین است که آدم را شیفتهی او می کند.
پینوشت یک: فیلم کوتاه جادههای کیارستمی را از این لینک میتوانید دانلود کنید.
پینوشت دو: قسمتی از فیلم که کیارستمی روایت میکند را ضبط کردهام، اگر دوست دارید آن را بشنوید: