از آن جایی که این وبلاگ به نوعی خانهٔ دوم من محسوب میشود، تصمیم گرفتم به بهانهٔ سال جدید، دستی به سر و رویش بکشم و برخی از تغییراتی که ایجاد شده را به اطلاع دوستانم برسانم.
سالی که گذشت برای من سال پُرباری بود. در طول این یک سال بیش از هر زمان دیگری، کتاب خواندم، نوشتم، با کلمات دوست شدم و مهمتر از همه عکس دیدم. تقریباً پس از یک سال مسیر حرفهایم مشخص شده و از این بابت خوشحالم. دغدغههایم در عکاسی و هنر جدیتر شده و امیدوارم در سال پیش رو بتوانم درباره عکسها و عکاسانشان بیشتر بدانم و بیشتر قلم بزنم و با این کار سعی کنم شکافی که باعث شده عکس به یک کالای تجملی و مصرفی تبدیل شود را کمتر کنم. از زمانی که وارد مقولهٔ هنر شدم، متوجه شدم هنر تنها به جنبهٔ زیبایی و زیباییشناسی محدود نمیشود. هنر یک شیوهٔ بیان است برای انتقال افکار و اندیشههای بشری. اما چون زبان پیچیده و مبهمی دارد فهم آن دشوار است. همین میشود که ما تنها به جنبههای زیباییشناسانهاش توجه میکنیم و آن چیزی که نشان داده نشده را نمیبینیم.
یوریک کریم مسیحی از کارل تئودور درایر سینماگر بزرگ دانمارکی نقل میکند: «سینما آشکار نمیکند، پنهان میدارد» و در ادامه همین نقل قول میگوید: «کار هنر نشان دادن است و با نشان دادن، نشان ندادن.» وقتی با یک اثر هنری، خاصه عکس، برخورد میکنیم تنها با یک تکه از واقعیت در یک زمان و مکان روبرو هستیم. ما رویدادهای پیش از آفرینش و لحظهٔ وقوع آن اثر را نمیدانیم و از آنچه در ذهن هنرمند گذشته هم آگاهی نداریم . البته که ندانستههای ما بیش از دانستههایمان است اما این به آن معنی نیست که نمیتوانیم چیز بیشتری بفهمیم. اگر زبان هنر را آموخته باشیم درک اثر هنری برایمان دشوار نخواهد بود. در آن صورت با تأمل و درنگ در آن نه تنها لذت بیشتری میبریم بلکه بینشمان هم افزایش مییابد .
برای من این مقوله اهمیت دارد. اینکه بفهمم هنر به چه زبانی حرف میزند و بتوانم آن را برای دیگران هم بازگو کنم. و این کار را با کلمات انجام بدهم. شاید بشود گفت زبان مبهم و پیچیدهٔ بصری را به زبان دقیقتر نوشتاری ترجمه کنم.
از این رو خط مشی اصلی این وبسایت، یادداشتهایی در باب هنر و عکاسی هستند. نوشتارهایی که به خواننده کمک میکنند تا بتواند با یک اثر هنری بیش از جنبهٔ زیباییشناسانهٔ آن برخورد کند. البته که من خودم رهرو این مسیر هستم و هر آنچه که میآموزم و فهم میکنم را در این خانه به اشتراک میگذارم.
از آنجا که به لطف دوستان دیگرم، معتاد نوشتن شدم و دوست دارم این وبسایت مرتب به روز شود، تصمیم گرفتم گوشهای از آن را به نوشتههای دیگرم اختصاص دهم. نوشتههایی که از افکار ناپختهٔ من سرچشمه میگیرند. چون فکر میکنم شاید خوانندهٔ اینجا دوست نداشته باشد هر مطلبی از من را بخواند، برگهای با عنوان یادداشتهای پراکنده ساختم و مطالب دیگرم را آنجا منتشر میکنم. یادداشتهای آنجا در هر زمینهای هستند و بیشتر از جنس وبلاگنویسیهای روزمره اند تا یک محتوای ارزشمند.
با توجه به سبک مطالب و یادداشتهایم، لوگوی آن را هم کمی تغییر دادم. اگر دقت کنید میبینید یک قلمِ پَر مانند به دوربین اضافه شده که نشاندهندهٔ دغدغهٔ من درمورد نوشتن دربارهٔ عکسهاست. امیدوارم در این مسیر ثابت قدم بمانم و از حرکت بازنایستم.
از همراهی و توجهتان سپاسگزارم.
چند وقتی هست که با وبلاگتون اشنا شدم و در اینستاگرام دنبالتون میکنم. یه جورایی مشترک دائمی مطالبتون شدم و لذت میبرم. همیشه باشین
پیمان عزیز ممنونم از همراهیت. زنده باشی.
درود
در روزهای پایانی سال، نقشِ اول را جُستم. در پی نوشته هایی درباره ی زندگی جنگ و دیگر هیچ بودم که رسیدم به نقش اول. باری خواندن جستارهای نقش اول در باب عکاسی و هنر خوش آمد و چه بهتر حالا که می بینم که نقش اول راهش جدی ست و خب چه بهتر خواندن درباره ی موضوع های دلخواهی چون هنر. امید دارم نقش اول در سالِ پیشِ رو هم چون گذشته اش دیدگاهی تازه ببخشد به خواننده ای کم دانش چون من.
شاد باشید و پیروز.
نوبهارتان هم خوش
سلام و ممنونم از همراهی و توجه و لطفی که به این خانه داشتهاید. امیدوارم در سال پیش رو بتوانم مطالب آموزنده و مفیدی که شایستهٔ خوانندهٔ این خانه است را فهم کنم و بنویسم.
نوبهار شما هم خوش باشد.