تاریخ برای من همیشه موضوع جذابی بوده. شاید یکی از دلایلش را بتوان علاقهی پدرم به تاریخ دانست که به من هم سرایت کرد. دلیل دیگر هم مربوط به کنجکاوی من به دوران گذشته میشود. اینکه مردمان چگونه میزیستند و چگونه میاندیشیدند و چه مشکلاتی بر سر راهشان قرار داشته. به عبارت دیگر سیر تحول و تکامل جهان از آدمهایش گرفته تا علم و طبیعت موضوعی بس جذاب برای من به شمار میرود.
همین هم شد که بیدرنگ پس از تصمیم موسسه ماه مهر برای بازدید از موزه ملک، علی رغم اینکه روز کاری بود، تصمیم گرفتم هر طور شده خودم را به این برنامه برسانم.
بازدید در پنجشنبه روزی بود پاییزی و بارانی. فضای موزه ملک آنچنان خلوت و زیبا بود که تو را ترغیب میکرد بیشتر و بیشتر آنجا بمانی و حظ ببری. از میان کلاس ده دوازده نفره، تنها چند نفر بودیم به همراه استادمان، آقای سِوِری، و برخی از مسئولین موسسه.
کمی ایستادیم و صحبت کردیم درباره تاریخچه موزه ملک و بعد از یک عکس یادگاری، وارد دنیایی شدیم که گذشته را به تسخیر درآورده بود. موزهها در ظاهر مکانهای معمولی به شمار میروند. شاید چندان حس شگفتانگیزی را در ما بوجود نیاورند. اما وقتی درباره گذشتگان میشنوی، و فکر میکنی که برخی از آنها از جمله حاج حسین ملک، که این موزه را تاسیس و وقف کرده، افرادی بودند که افق دیدشان بلند بوده و سالیان سال پس از خود را نیز میدیدند و به آن فکر میکردند، به طوری که از ثروت و اموال هنگفتی که برایشان به ارث رسیده، در جهت منافع آیندگان خرج میکردند، آن زمان است که حیرت می کنی.
علاوه بر این، یکی دیگر از جذابیتهای موزه برای من دیدن آثار هنری اصیل است. آثاری که بواسطهی صنعت چاپ، آنها را میتوان با کیفیتی بینظیر در کتابها و نشریهها یافت. اما تفاوت میان اثری که در موزه یافت میشود و اثری که در کتابها میبینیم، همانطور که والتر بنیامین، فیلسوف و منتقد آلمانی، اشاره میکند تفاوت میان اصل بودن و کپی بودن آثار است.
وقتی روبهروی یک اثر هنری میایستیم، نه جذابیت و زیبایی اثر، بلکه اصالت و شکوه آن است که ما را تحت تأثیر قرار میدهد. طوری که دوست داریم به اثر دست بکشیم تا مطمئن شویم که این اثر همان است که هنرمندِ آن سالهای پیش آن را به نقش درآورده است.
دیدن آثار هنری در مجلات و کتابها و یا حتا قاب کردنشان و آویختنشان به دیوار شاید بعد از مدتی تکراری و ملالانگیز شود، اما تماشای اصل اثر هنری همیشه میتواند ما را میخکوب کند، و بیدرنگ ما را به لحظهای پرت کند که هنرمند آن را به تصویر درآورده است.
باری، تنها دیدن یک اثر هنری در موزه میتواند سفر تاریخی باشد به گذشته. شنیدن آنچه که راهنمای موزه درباره سرگذشتِ آثار بیان میکند ما را در درک آنچه که در گذشته اتفاق افتاده یاری میکند. پازلهای ذهنی ما چیده میشوند و حال قادریم روزگاری را درک کنیم که در آن نزیستهایم.
موزه ملک از جمله شش موزهای در کشور است که در زمینه نگهداری نسخ خطی عملکرد قابل توجهی داشته است. بواسطهی آشنایی مسئول موسسه توانستیم از مخزن نگهداری نسخ خطی و برخی از آثار هنری قیمتی هم دیدن کنیم.
کتابها، منظم و در فضایی خاص نگهداری میشوند. کتابهایی که بارها دست به دست شدهاند و حال وقت آن است که نگذاریم نیروی زمان آنها را از پا دربیاورد.
برای من دیدن کتابها در این فضا اگرچه به دلیل شرایط نگهداری ویژه و مراقبت مسئولین بادرایتشان تحسینبرانگیز بود اما حس غمانگیزی هم به دنبال داشت. حسی که ناشی از تلاش انسان برای غلبه بر طبیعت بود. انسان همیشه بر آن است که دستساختههایش را حفظ کند، تولیداتش را، اندیشههایش را و هرآنچه که خلق کرده و آفریده است. نقل قولی از مارکوس اورلیوس شاید بتواند مساله را روشنتر کند:
«همه چیز بیدوام است، هم حافظه و هم موضوعات حافظه. دیری نمیپاید که همه چیز را فراموش خواهی کرد و دیری نمیپاید که همه چیز تو را فراموش خواهد کرد.»
موزه ملک از جمله موزههاییست که در زمینه دیجیتال فعالیت قابل توجهی داشته است. بیشتر کتابهای قدیمی و نسخ خطی اسکن شده هستند و شما میتوانید با مراجعه به کتابخانه که در طبقه چهارم، پنجم و ششم موزه است از آنها استفاده کنید. طبقه چهارم سالن مطالعه خواهران، طبقه پنجم سالن مطالعه برادران و طبقه ششم سالن مطالعه مختص پژوهشگران و محققین است.
علاوه بر این در بیشتر سالنهای موزه، مانیتورهای لمسی وجود دارد که شما میتوانید مچموعه آثار را آنجا هم ببینید. همچنین در وبسایت این موزه، بیشترِ آثار اسکن شده، قابل نمایش هستند.
بعد از بازدید، فکر می کردم بخشی از تاریخ در گذشته اینگونه بوده، تاریخِ ما برای آیندگان چگونه است؟ موزهها در آینده آیا کارکردی خواهند داشت؟ وقتی همه چیز بر مبنای دیجیتال پیش میرود، وقتی به جای نوشتن در کتابها به نوشتن در وبسایتها رو آوردهایم، یا عکسهایمان بر مبنای صفر و یکهاست نه نگاتیوها، آیا نیازی به موزه هست؟ آیا این منابع قابل از بین رفتن هستند؟ یا شاید هم موزهها کارکردشان به آرشیوسازی منابع دیجیتال مهم و اثرگذار محدود شود! اکنون در دورانی زندگی میکنیم که تعداد مطالبی که در هر ثانیه در وب بارگذاری میشود، سر به فلک میکشد. حال چگونه میتوان آنها را از لحاظ محتوایی آرشیو کرد؟ رتبهی بالای الکسا یا لینک صفحه اول گوگل کافی نیست. چرا که غنای محتوا را نمیتوان با این ابزارها سنجید. و منظور من از محتوا تمام اشکال آن است. متن، عکس، پادکست، فیلم و ….
شما چه فکر میکنید؟
به هر حال بازدید از موزه ملک برای من یک خاطره بهیادماندنی بود. ممنونم از موسسه ماه مهر که این فرصت را فراهم کرد.
اصولا ما به تاریخ سفر نمیکنیم بلکه در تاریخ زندگی میکنیم
و پنجشنبه که آخر هفته است نماد پایان این مسافرت است، باران هم مزید بر علت 😉