پیشنوشت: در این یادداشت قسمتهایی از فیلم بازگو میشود.
همسرایان از فیلمهای کوتاه عباس کیارستمی است که مانند بسیاری از فیلمهای دیگرش فیلم مهربانی است. مهربانیای که بیش از همه، در انتخاب نوع بازیگران آشکار است. در دو دوره سنی آدم بیش از هر دورهای دیگری ساده، بی تکلف و مهربان است. کودکی و پیری. همین است که بازیگران این فیلم را یک پیرمرد و جمعی از دخترکان هفت هشت ساله تشکیل دادهاند.
علاوهبراین فصل پاییز و هوای بارانی و دلپذیر رشت، و نماهای باز که پیرمرد در آن قرار میگیرد، بر لطافت فیلم میافزاید، چنانکه لبخند پت و پهنی بر چهره مخاطب مینشیند.
بیش از هر چیز به گمان من فیلم در تعادل است. هرجا که از ازدحام آزار میبینیم، در دنیای ساکن و صامت پیرمرد غرق میشویم.
اما در انتهای فیلم این سکوت برای مخاطب، ممکن است اضطراب آور باشد. چون مخاطب بیرون از دنیای پیرمرد را هم میتواند درک کند و نگران دخترکانیست که در این هوای مرطوب به انتظار ایستادهاند تا پدربزرگشان در خانه را برایشان باز کند.
ساعتی که روی میز است لحظهها را برای مخاطب کشدارتر میکند. و شاید هوشمندیِ کیارستمی تشخیص آن لحظهایست که پیرمرد به یاد میآورد سمعک خود را بگذارد. لحظهای که دیگر مخاطب هم با دخترکان هم صدا شده که: بابابزرگ در و باز کن.
میتوانید فیلم را از اینجا ببینید.