آزادنویسی عکاسانه(۴): در پس نقدهای ما چه تئوری‌هایی پنهان است؟

آندریاس گرسکی- تئوری- نقش اول
شیکاگو ۲۰۰۹- آندریاس گرسکی

پیش‌نوشت: پیش از مطالعه این یادداشت شاید بهتر باشد که مطلب کوتاهی که درباره آندریاس گرسکی در اینستاگرامم منتشر کردم را بخوانید:

«عکس‌های گرسکی بیش از همه برای من تداعی‌گر «انباشت» است. انباشتِ چیزها، آدم‌ها، کالا‌ها، زباله‌ها.  همه شکل هم. بین انسان و کالا تفاوتی نمی‌بینی. برای یافتن تمایزها باید در عکس‌ها زوم کنی تا متوجه شوی این پَترنی که میبینی مجموعه ای از انسان‌هاست! به نظرم او یکسان‌شدگی را به تصویر می‌کشد که جهان امروز بر ما تحمیل کرده.

نگاه گرسکی از دور است به همین دلیل ممکن است در وهله‌ی اول با دیدن عکس‌هایش تعجب کنیم. چرا که ما در متن زندگی روزمره هستیم و نمی‌توانیم بدانیم از دور چگونه به نظر می‌رسیم.
برای دیدن عکس‌هایش لازم است رفت و برگشتی داشته باشیم مدام از جز به کل و به عکس. و در این رفت و برگشت هاست که حقایق تازه و تلخ بر ما آشکار می‌شود. نوعی معرفت و شناخت نسبت به خودمان و جایگاه‌مان در جهان امروز.»

ادامه مطلب “آزادنویسی عکاسانه(۴): در پس نقدهای ما چه تئوری‌هایی پنهان است؟”

نمایش تسخیر طبیعت توسط انسان در عکاسی مکان‌نگاری نوین

رابرت ادامز- مکان‌نگاری- نوین

رابرت ادامز- Robert Adams

تاکنون درباره دو جریان مهم در عکاسی صحبت کردیم: #پیکتوریالیسم که بارها در مطالب مختلف به آن پرداختیم و در کارهای اولیه استیگلیتس نمودش را دیدیم. و #عکاسی صریح که در کارهای ثانویه استیگلیتس و شاگردش پل استرند مورد بررسی قرار دادیم.

حال می‌خواهم درباره جریان مهم دیگری صحبت کنم که در مطلب پیشین به آن اشاره‌ای شد. این جریان که در سال‌های ۱۹۷۰ به کوشش جمعی از عکاسان با نمایشگاهی با عنوان «مکان‌نگاری نوین: عکس‌هایی از مناظر تغییر یافته به دست انسان» در دنیای عکاسی مطرح شد، بر عکاسان آن دوران و نسل‌های بعدترش بسیار اثرگذار بود.

همان‌طور که از عنوانش پیداست تمرکز عکاسانِ این نمایشگاه بر تغییر طبیعت به دست انسان بود. درواقع این اتفاق زمانی رخ داد که شهر‌ها گسترش پیدا کردند و انسان‌ها در حومه‌ی شهرها ساکن شدند. چنین پدیده‌‌ای مسلمن تغییر  مناظر طبیعی را به همراه داشت، چرا که فضا باید متناسب با راحتی و آسایش انسان طراحی می‌شد. ادامه مطلب “نمایش تسخیر طبیعت توسط انسان در عکاسی مکان‌نگاری نوین”

ژانر منظره چگونه وارد دنیای عکاسی شد؟

آندریاس گرسکی- منظره- انگادین
انگادین اثر آندریاس گُرسکی- ۱۹۹۵

برخی مفاهیم آنچنان در دید ما بدیهی و ساده به نظر می‌رسند که فکر می‌کنیم، از ابتدای تاریخ به همین شکل وجود داشته‌اند. اما وقتی تاریخ تکاملی‌شان را بررسی کنیم، متوجه می‌شویم مسیر طولانی را طی کرده‌اند تا میان مردم رواج پیدا کنند.

ژانر منظره در هنرهای تجسمی هم از این دسته مفاهیم است. اگرچه می‌توان تاریخ منظره را با نقاشی‌ نیاکانمان روی دیواره‌ی غارها مرتبط دانست، اما در واقع این ژانر تا پیش از رنسانس در میان هنرمندان چندان متداول نبود.

در این یادداشت می‌خواهم مطالبی را که در مورد منظره در مدت اخیر مطالعه کردم، را خلاصه کنم. این یادداشت حاصل آموخته‌های من از فصل «منظره» در کتاب مفاهیم عکاسی اثر‌ دیوید بیت (David Bate) و همچنین مجموعه مقالاتیست که در شماره ۴۲ حرفه هنرمند چاپ شده. علاوه بر این سخنرانی صیاد نبوی در نشست‌ اول نظریه و عکاسی که در گالری محسن برگزار شد در شکل‌گیری آن بی‌تأثیر نبوده است. (لینک سخنرانی) ادامه مطلب “ژانر منظره چگونه وارد دنیای عکاسی شد؟”

پرسه‌زنی در تاریخ (بازدید از کتابخانه و موزه ملک)

تاریخ- هنر- ملک- موزه

تاریخ برای من همیشه موضوع جذابی بوده. شاید یکی از دلایلش را بتوان علاقه‌ی پدرم به تاریخ دانست که به من هم سرایت کرد. دلیل دیگر هم مربوط به کنجکاوی من به دوران گذشته می‌شود. اینکه مردمان چگونه می‌زیستند و چگونه می‌اندیشیدند و چه مشکلاتی بر سر راهشان قرار داشته. به عبارت دیگر سیر تحول و تکامل جهان از آدمهایش گرفته تا علم و طبیعت موضوعی بس جذاب برای من به شمار می‌رود.

همین هم شد که بی‌درنگ پس از تصمیم موسسه ماه مهر برای بازدید از موزه ملک، علی رغم اینکه روز کاری بود، تصمیم گرفتم هر طور شده خودم را به این برنامه برسانم. ادامه مطلب “پرسه‌زنی در تاریخ (بازدید از کتابخانه و موزه ملک)”

از ننوشتن تا بحران هویت!

هویت- امت گاوین- نقش اول
عکس از امت گاوین (Emmet Gowin)

مدت زیادیست که ننوشتم. بخشی از آن به دلیل شلوغی این روزهای من است. پاییز امسال برخلاف سال‌های قبل گذشت، آنچنان پرشتاب که فرصت بودن و حظ بردن از زیبایی‌هایش را پیدا نکردم. شاید به اندازه چند پیاده‌روی پاییزی توانستم از سفره‌ی طبیعت سهمی داشته باشم.

بخشی از ننوشتن هم دلیل‌های دیگری دارد. البته مسأله ننوشتن نیست که این مدت یادداشت‌های روزانه‌ام ترک نشدند. اما نوشتن در وبلاگ نتایج دیگری هم دارد که مهم‌ترینشان از نظر من به معرض گذاشتن افکارت در دید همگان است.

همیشه بر این عقیده بودم و هستم که یادداشت‌های ما آینه تمام و کمال ماست و ما ناخودآگاه توسط کلمات خودمان را به نمایش می‌گذاریم.

این روزها نوشتن افکارم و منتشر کردن آنها برایم از همیشه سخت‌تر شده. مدام به بهانه‌های مختلف نادیده‌ می‌گیرمش. ایده‌های زیادی در چنته دارم که می‌توانم بپرورانمشان و نوشته‌ی قابل تأملی از آنها دربیاورم، اما این کار را نمی‌کنم. آن قدر به تأخیر می‌اندازم که ایده عقیم می‌شود و وقتی هم به نوشتن رو می‌آورم چیزی به ذهنم نمی‌رسد.

بنابراین مشکل از کمیابی ایده‌ها نیست. مشکل از وقت و زمان هم نیست که جمله‌ی «وقت تمی‌کنم یا وقت ندارم» بیشتر بهانه‌ است تا دلیل.

امروز داشتم فکر می‌کردم چرا نمی‌نویسم و منتشر نمی‌کنم؟ به نظر من نوشتن در وبلاگ همیشه نوعی جسارت می‌خواهد. همه وبلاگنویس‌ها از نظر من افراد جسوری هستند. چرا که حاضر شدند خودی که کامل نیست و پر از اشتباه است را آشکار کنند. ادامه مطلب “از ننوشتن تا بحران هویت!”

آزادنویسی عکاسانه (۳): بررسی هویت اجتماعی در عکس‌های منظره‌ی عکاسان معاصر

منظره- تهران بی‌تاریخ- مهران مهاجر
تهران بی‌تاریخ – مهران مهاجر

یکی از تکلیف‌های کلاسی که به تازگی می‌روم، انتخاب یک موضوع و ساختن یک ماکت پژوهشی از آن است. یعنی در طول هفت هشت هفته‌ی باقی‌مانده باید ساختار پژوهشی که می‌خواهم در آینده انجام بدهم مشخص شود.

اما پیش از شروع فکر می‌کنم این کار برای منی که پیش از ورود به عکاسی و هنر در بخش علمی فعالیت کردم باید دشوار باشد. چون مدل ذهنی این دو شاخه کاملن با یکدیگر متفاوت است. پژوهش هایی که در هنر انجام می‌شود عموما کیفی هستند، پاسخ‌های باز دارند، نمونه‌هایشان تصادفی نیست و … اما در علم شما باید دقیق صحبت کنی، از نمونه‌های تصادفی استفاده کنی، با اعداد کار کنی و به نتیجه برسی. البته که این به معنای بی‌دروپیکر بودن پژوهش‌های شاخه‌ی هنر نیست. چرا که پژوهش‌های آنجا هم باید مستدل باشد و دارای انسجام و  همچنین بر مبنای تئوری‌هایی که معرفی شده. با این حال چرخش به سمت دیگر مشکل است و فکر می‌کنم من باید بیشتر تلاش و کوشش کنم.

هدف از نوشتن این یادداشت کوتاه هم این است که به خودم کمک کنم این مسیر پژوهشی را ادامه بدهم. چون می‌دانم که سختی‌های راه کم نیست و برای ادامه دادنش باید مصمم عمل کرد. می‌دانم که پژوهش مورد نظرم شاید یک سال و بیشتر طول بکشد اما می‌شود ادامه داد و نباید جا زد. نوشتم که برای خودم تعهد ایجاد کنم و آن را نیمه کاره رها نکنم.

پیدا کردن موضوع پژوهش اولین سنگ این راه بود که باید کنار می‌زدم چراکه موضوع پژوهشی‌ام در وهله‌ی اول لازم است با دغدغه‌های عکاسانه‌ی خودم سازگار باشد. سوالی باشد که می‌خواهم جوابش را پیدا کنم. یا آن را مطرح کنم و به بحث بگذارم. ادامه مطلب “آزادنویسی عکاسانه (۳): بررسی هویت اجتماعی در عکس‌های منظره‌ی عکاسان معاصر”

نادیدنی‌های ولیعصر ، یادداشتی بر نمایشگاه «ولیعصر، پوشه اول»

ولیعصر-پوشه-اول-۱۲

پیش‌نوشت: نمایشگاه «ولیعصر، پوشه اول» در دو هفته‌ی اخیر در سه گالری در تهران به نمایش درآمد. پروژه عظیمی که در آن عکاسان و پژوهشگران به خیابان ولیعصر پرداخته‌ بودند و سعی داشتند مهمترین خیابان تهران را مستندسازی کنند و الحق که تلاششان ستودنی بود.

این نمایشگاه در سه گالری آریا، آتبین و Ag برگزار شد که من متاسفانه به خاطر مسافت طولانی و زمان کوتاهی که در تهران بودم، تنها توانستم از گالری آریا بازدید کنم اما عکس‌هایی که یکی از دوستانم از گالری‌های دیگر گرفته بود را دیدم.

در این یادداشت می‌خواهم درباره عکس‌های این نمایشگاه و بیشتر آنهایی که در گالری آریا به نمایش درآمده بودند بنویسم. البته نوشتن درباره این نمایشگاه دانش، وقت و مجال می‌طلبد و من در اینجا تنها به مجموعه‌عکس‌هایی بسنده می‌کنم که توجهم را جلب کردند. بدون تردید آنچه می‌خوانید نگاهِ من با پیشینه‌ی ذهنی و تجربیات گذشته من بوده و قابل ارجاع دادن نیست. ادامه مطلب “نادیدنی‌های ولیعصر ، یادداشتی بر نمایشگاه «ولیعصر، پوشه اول»”

آزادنویسی عکاسانه (۲): حقیقت یا تئوری حقیقت؟!

تئوری- مقش اول

پژوهش در عکاسی انواع مختلفی دارد. یکی از آنها اینست که اندیشمندان و پژوهشگران از عکاسی به عنوان یک ابزار استفاده می‌کنند. بیشتر رشته‌های علوم انسانی مانند جامعه شناسی یا مردم شناسی از عکاسی بدین شکل برای پژوهش هایش بهره می‌گیرند. دلیلش اینست که در گذشته مردم باور داشتند عکس عینیت گراست. یعنی واقعه‌ای را که در زمان و مکان خاصی رخ داده به ما نشان می‌دهد.

برای مثال جاکوب ریس و لوییس هاین را می‌توان از این دسته افراد شمرد. هیچ کدام از آنها عکاس نبودند اما برای دستیابی به مقاصدشان از عکاسی استفاده کردند. خود جاکوب ریس به صراحت می‌گوید که من اصلاح گرا هستم. جاکوب ریس وضعیت مهاجران و پناهندگان به آمریکا را به تصویر می‌کشد. آنها که در زاغه‌های اطراف شهر زندگی می‌کنند. و هیچ تلاشی هم برای زیبایی شناسی نمی‌کند. از فلاش استفاده می‌کند و سایه های تند و تیز را به کار می‌گیرد. ادامه مطلب “آزادنویسی عکاسانه (۲): حقیقت یا تئوری حقیقت؟!”

آزادنویسی‌های عکاسانه (۱): تجربه امر غیرمعمولی در مناظر روزمره

آزادنویسی عکاسانه- امر- غیرمعمولی

پیش‌نوشت: آزاد‌نویسی معمولن یکی از راه‌های افزایش خلاقیت شمرده می‌شود. به فکر کردن هم کمک می‌کند، آدم را متعهد هم می‌کند. خلاصه که فواید زیادی دارد. یک چیزی شبیه همان صفحات صبحگاهی خودمان است. در جلسه اول کلاس عکاسی، پژوهش و نوشتن، استادمان خواست که آن را در عکاسی و فکر کردن به کار ببریم. یعنی بنویسیم. و در بند سانسور شدن و انسجام مطلب و درست و غلط بودنش نباشیم. فقط به نوشتن فکر کنیم و به عکاسی. و چیزهایی که به ذهنمان می‌رسد.

من تصمیم گرفتم که آن را امتحان کنم. این است که نامش را گذاشتم آزادنویسی‌ِ عکاسانه. و منظورم نوشتن افکارم درباره پدیده‌ها، مظالب و شنیده‌ها و دیده‌هایم درباره عکس و عکاسیست. بدون آنکه بخواهم نگران چیزی دیگر باشم. به همین دلیل شاید این مطالب چندان چفت و بست محکمی نداشته باشند و کمی پراکنده باشند. چه از لحاظ نگارشی و چه از لحاظ فکری.

آن ها را در دفترم نمی‌نویسم چون فکر می‌کنم نوشتن در بلاگ فایده‌های بیشتری دارد. هم از نظر جسارت نوشتن و هم متعهد شدن. قرار است آنها را صبح‌ها بنویسم که از لحاظ ذهنی آماده‌ترم و آرامش و سکوت بیشتری نیز در جریان است. ادامه مطلب “آزادنویسی‌های عکاسانه (۱): تجربه امر غیرمعمولی در مناظر روزمره”

عکاسی صریح و انتزاعی پل استرند

پل استرند- ۸

پل استرند از عکاسان جوان و پیشرو در عکاسی صریح آمریکا بود که در سال ۱۸۹۰ در نیویورک زاده شد. او عکاسی را در هفده سالگی آغاز کرد. رویکرد اولیه اش بنابر شرایط هنری و تاریخی آن زمان #پیکتوریالیسم بود اما به سرعت متوجه شد که او این سبک از عکاسی را نمی‌پسندد. بعد از دیدار با #استیگلیتس و ادوارد استایکن در گالری ۲۹۱ به عکاسی صریح روی آورد.

کارهای پل استرند کاملن معرف نگرش او به عکاسی مستند است. او واقع‌گرایی را ستایش می‌کرد و با کمک دوربین لارج‌فرمتش پرسپیکتیو‌های تازه و بدیعی می‌آفرید. ادامه مطلب “عکاسی صریح و انتزاعی پل استرند”