دسته: نگاه عکاسان

نگاه برنیس ابوت به رسانه‌ی عکاسی

برنیس ابوت- سلف‌پرتره

سلف‌پرتره- برنیس ابوت

هر رسانه‌ای اگر بخواهد رشد کند و در جامعه تاثیرگذار باشد، باید توسط افرادی نقد و بررسی و تحلیل شود. عکاسی نیز از این جهت مورد استثنا نخواهد بود. اگرچه عکاسی با سودای تشکیل تصویر مطابق با واقعیت بیرونی رقم خورد و در زمان کوتاهی توانست به سرعت پیشرفت کند و در دست عمده‌ی مردم قرار بگیرد، اما این پایان راه عکاسی نبود و نیست.

از همان ابتدا و شاید در اوایل قرن بیستم عکاسان در صدد بودند تا به قابلیت‌های ویژه‌ی این رسانه پی ببرند. قابلیت‌هایی که می‌تواند این رسانه را منحصر به فرد کند.

در کتاب عکاسان و عکاسی که مجموعه‌ای از مقالات عکاسان است و توسط وازریک درساهاکیان و بهمن جلالی ترجمه شده، دو مقاله‌ از برنیس ابوت (Berenice Abbott) را مطالعه کردم که برایم بسیار جالب آمد. بیشتر از این جهت که نگاه اندیشه‌پرور به رسانه‌ی عکاسی در میان بسیاری از عکاسان مستند رواج پیدا کرده بود و از همان دوران آنان به نقد این رسانه و سبک‌های متداول و سطحی که عکاسی را تا سطح یک ابزار تکنیکال پایین می‌آورد پرداخته بودند.

ادامه مطلب “نگاه برنیس ابوت به رسانه‌ی عکاسی”

جولیا مارگارت کمرون ، عکاس شخصیت‌های اسطوره‌ای

جولیا کمرون- پرتره- نقش اول

در قرن نوزدهم حضور یک عکاس زن در بریتانیا که فعالانه به کار عکاسی بپردازد به اندازه کافی عجیب می‌نمود، چه برسد به آن که آن عکاس در آثارش نگاهی فراتر از مسائل تکنیکی و کاربردی به رسانه‌ی عکاسی داشته باشد. با این وجود باید اظهار کرد که  در کنار عکاسی چون نادار، کسی مثل جولیا مارگارت کمرون (Julia Margaret Cameron) هم بود که در سن ۴۸ سالگی به عکاسی روی آورد و آن را تا اواخر عمرش به طور جدی پیگیری کرد.

ادامه مطلب “جولیا مارگارت کمرون ، عکاس شخصیت‌های اسطوره‌ای”

پرتره‌های هنری نادار، گامی رو به جلو برای عکاسی پرتره

سلف پرتره- عکاسی پرتره- نادار
گاسپار فلیکس تورناشُن- نادار (Gaspard-Félix Tournachon-Nadar)

همان طور که پیش‌تر اشاره کردیم، در میانه‌ی قرن ۱۹ صنعت عکاسی پرتره میان مردم فراگیر شد و در آن دوره هر خانواده‌ای از هر قشری می‌توانست برای خودش پرتره‌ی خانوادگی داشته باشد. (+) با این حال، در آن زمان عکاسی پرتره بیش از آن که بخواهد یک فعالیت هنری شمرده شود، یک صنعت تجاری بود.  پرتره‌های خانوادگی و کارت ویزیت‌های میانه‌ی قرن ۱۹ چندان از ارزش زیبایی‌شناختی بهره نبرده بودند. کمترین تلاشی برای زیبا حالت داده شدن سوژه‌ها صورت نمی‌گرفت و وقت چندانی برای پردازش آن صرف نمی‌شد.

در آن زمان عکاسی به نام گاسپار فلیکس تورناشُن مشهور به نادار به طور اتفاقی وارد این حرفه شد و توانست عکاسی پرتره را از یک ثبت مکانیکی سریع ارتقا دهد و حالات و ویژگی‌های سوژه را در عکس‌ها بازبنمایاند.

ادامه مطلب “پرتره‌های هنری نادار، گامی رو به جلو برای عکاسی پرتره”

نگاهی به آثار مارک ریبو، عکاس خجالتی مگنوم

مارک ریبو

 

مارک ریبو از عکاسان مهم سال‌هایی از مگنوم است که #کارتیه_برسون و رابرت کاپا بر دنیای #عکاسی_مستند حاکمیت داشتند. او مانند بسیاری از همتایانش در همان دوران به کشورهای مختلف سفر کرد و ارمغانش از آن سفرها عکس‌های جالب توجه و درخشانی بود که لحظه‌ی قطعی در آنها جریان دارد. با این حال اگر چندان او را نمی‌شناسیم، به خاطر خجالتی‌ بودنش است، خودش که این طور می‌گوید.

مارک ریبو از ابتدا عکاس نبود. مهندسی بود که در کارخانه‌ای کار می‌کرد. پدرش یک دوربین لایکا به او هدیه داد و در تعطیلات طولانی یک هفته‌ای، او تمام مدت را به عکاسی گذراند. همین هم شد که بعد از تعطیلات دیگر به آن کارخانه بازنگشت و تصمیم گرفت عکاسی  را پیشه‌ی خود سازد. در این سال‌ها هم بود که با رابرت کاپا آشنا شد و بعد از آن به مگنوم پیوست.

ادامه مطلب “نگاهی به آثار مارک ریبو، عکاس خجالتی مگنوم”

عکاسی صریح و انتزاعی پل استرند

پل استرند- ۸

پل استرند از عکاسان جوان و پیشرو در عکاسی صریح آمریکا بود که در سال ۱۸۹۰ در نیویورک زاده شد. او عکاسی را در هفده سالگی آغاز کرد. رویکرد اولیه اش بنابر شرایط هنری و تاریخی آن زمان #پیکتوریالیسم بود اما به سرعت متوجه شد که او این سبک از عکاسی را نمی‌پسندد. بعد از دیدار با #استیگلیتس و ادوارد استایکن در گالری ۲۹۱ به عکاسی صریح روی آورد.

کارهای پل استرند کاملن معرف نگرش او به عکاسی مستند است. او واقع‌گرایی را ستایش می‌کرد و با کمک دوربین لارج‌فرمتش پرسپیکتیو‌های تازه و بدیعی می‌آفرید. ادامه مطلب “عکاسی صریح و انتزاعی پل استرند”

درباره زندگی مردی که تاریخ عکاسی مدیون اوست!

 

آلفرد استیگلیتس- عکاسی پیکتوریالیستی

 

پیش‌نوشت: تاریخ عکاسی را عکاسان بسیاری رقم زدند، اما در این میان برخی پررنگ‌تر عمل کردند. عکاسانی که پیشرو و پیشگام جنبش‌های هنری بودند. آلفرد استیگلیتس هم یکی از آنهاست. درباره آلفرد استیگلیتس پیش‌تر در اینجا نوشته بودم. اما دراین مقاله می‌خواهم به نقش استیگلیتس در عکاسی هنری بپردازم و در کنار آن بخشی از تاریخ عکاسی را بازگو کنم. این مقاله حاصل آموخته‌های من از کتاب‌های تاریخ عکاسی بیومنت نیوهال، داستان عکاسی لنگفورد و نگاهی به عکس‌های جان سارکوفسکی است. برخی از مطالبی که در گیومه قرار داده شده‌اند از متن کتاب تاریخ عکاسی نیوهال برگرفته شده‌اند.

 چون مقاله کمی طولانیست آن را در قالب یک فایل pdf نیز آماده کردم تا در فرصت کافی بتوانید آن را مطالعه کنید.

لینک فایل pdf ادامه مطلب “درباره زندگی مردی که تاریخ عکاسی مدیون اوست!”

درباره ویلیام کلاین، عکاس آمریکای سیاه!

ویلیام کلاین ۱۲

 

فکر می‌کنم بارزترین و آشکار ترین ویژگی‌ ویلیام کلاین را بتوان در تنفر او از نیویورک خلاصه کرد. هر بار که به سمت او رفتم تا مطلب جدیدی از او بخوانم و یا ببینم به نگاه انزجار آمیزش نسبت به نیویورک برخوردم. حتا او در مصاحبه‌ی اخیرش این مطلب را بازگو کرده است. ویلیام کلاین در منهتن به دنیا آمد و در سن هجده سالگی به دلیل حضور در ارتش از آمریکا خارج شد تا به پاریس برود. بعد از این سفرش میگوید: «بالاخره دیدم که می‌توان شهر را جور دیگری هم ساخت!»

او در نخستین تجربه‌های عکاسی‌اش در سال‌های ۱۹۵۴ و ۱۹۵۵ عکس‌هایی از نیویورک ثبت می‌کند که بسیاری از افراد حاضر به دیدن و انتشار آن نیستند. چون معتقدند عکس‌های او ضد آمریکاست. عکس‌هایی سیاه و پرکنتراست و خشن. عنوان کتاب نیز به روشنی می‌تواند شیوه تفکر او را به ما بازشناساند: «Life is Good and Good for You in New York»

و منظورش از You، آمریکایی‌هاییست که هیچ‌گاه گذرشان به خیابان‌ها و کوچه‌های پست و تاریک نیویورک نیفتاده است.

می‌توانید در ویدیوی زیر نگاه گذرایی به عکس‌های این کتاب داشته باشید.

اما ویلیام‌ کلاین تنها عکاس خیابانی نیست. او از همان ابتدا در صنعت مد هم شروع به فعالیت کرد. و دستاوردهایش فیلم‌هایی بود که ساخت. شناخته‌شده‌ترین فیلم او با عنوان ?who Are You Polly Maggoo روایت زندگی درونی و ظاهری یک مدل است که در پاریس زندگی می‌کند. به اعتقاد من همچنان نگاه مستندگرایانه‌اش را می‌توان در این فیلم مشاهده کرد. (این فیلم به دلیل حق کپی‌رایت در دسترس نیست و من بخش‌هایی از آن را در یوتویوب دیدم)

علاوه بر فیلم‌هایش در این زمینه، عکس‌های او از مدل‌هایش نیز قابل تأمل‌اند. او در مستند «زندگی‌های بسیار ویلیام کلاین» وقتی عکس زیر را بر دیوار نمایشگاه دید گفت: «این شخص مدله، اما مثل یک سرباز سیگار رو دستش گرفته!»

 

ویلیام کلاین ۱

 

ویلیام کلاین اگرچه در ابتدا زیر نظر استادش نقاشی می‌کرد اما بعد از آنکه به عکاسی و صنعت مد روی آورد هیچگونه آموزش رسمی ندید. خودش در این باره می‌گوید: «من همیشه خلاف آنچه که آموزش دیده بودم، عمل می‌کردم. با دانستن اطلاعات فنی کمی عکاس شدم، دوربین خریدم و تا آنجا که میتوانستم بد عکس گرفتم. برای من ساختن یک عکس مانند ساختن یک ضد عکس است»

وقتی  قاب‌های به‌ هم ریخته، تخت و شلوغ او را می‌بینیم که برخی از ‌آنها به عمد محو شده‌اند، شاید با خود فکر کنیم که او دیگر چگونه عکاسیست! در آن زمان که کارتیه برسون با ترکیب‌بندی‌های زیبا و حساب شده‌اش در سایه می‌ایستاد تا سوژه‌هایش متوجه‌اش نشوند و او بتواند لحظه‌ی قطعی را ثبت کند، ویلیام کلاین جسورانه به سوژه‌هایش نزدیک می‌شد و آنها را ثبت می‌کرد. گاهی دستانش را هم تکان می‌داد تا آنها را محو کند و با این روش گنگ و مبهم بودنشان را به تصویر در‌آورد.

شاید وقتی برای اولین بار عکس‌های خیابانی او را ببینید که سرشار از پرتره‌هایی هستند که به هم چسبیدند و تخت شدند، با کنتراست‌های بالا و دانه‌های سیاه که در عکس پخش شده، او را در مقایسه با عکاسی چون کارتیه برسون، یک عکاس خیابانی ندانید. اما شیوه تفکر ویلیام کلاین با شیوه‌ی عکاسی‌اش کاملن هم‌خوانی دارد. و نگاهش به نیویورک همانست که در عکس‌هایش به تصویر درآمده است.

آنچه که از ویلیام کلاین نوشتم، چکیده‌ای مختصر از مطالب و مصاحبه‌ها و ویدیو‌هاییست که مطالعه کردم. اگر علاقه‌مند به دانستن اطلاعات بیشتری از او هستید، لینک‌های زیر را دنبال کنید:

۱- لینک گاردین

۲- لینک مصاحبه اخیر او

۳- مختصری از ویلیام کلین در سایت Howard GreenbergGallery

۴- درباره فیلم ?who are you Polly Maggoo

۵- ویدیوی دیگری از ویلیام کلاین از موزه Tate

۶- مستند زندگی‌های بسیار ویلیام کلاین

۷- همچنین در این لینک می‌توانید یادداشتی که درباره یکی از عکس‌های مشهور ویلیام کلاین نوشتم را مطالعه کنید.

 

در ادامه عکس‌هایی از او را با هم می‌بینیم:

 

ویلیام کلاین ۵
Life is Good and Good for you in New York

 

ویلیام کلاین ۶
Life is Good and Good for you in New York

 

ویلیام کلاین ۹
Life is Good and Good for you in New York

 

ویلیام کلاین ۲
Life is Good and Good for you in New York

 

ویلیام کلاین ۱۱
life is Good and Good for you in New York

 

ویلیام کلین ۱۳
Life is Good and and for you in New York

 

ویلیام کلاین ۴
Tokyo

 

ویلیام کلاین ۱۰
Tokyo

 

ویلیام کلاین ۷
Fashion Street

 

ویلیام کلاین ۸
Fashion Street

 

 

درباره آرنولد نیومن و عکس تکان‌دهنده‌اش از استیگلیتس و جرجیا اکیف

 

آرنولد نیومن
آلفرد استیگلیتس و همسرش جرجیا اکیف

 

چند وقت پیش در کلاس عکاسی مستند از آرنولد نیومن  (Arnold Newman) عکسی را دیدم که به شدت تعجب و حیرتم را برانگیخت. اگر شما هم یادداشتی که درباره آلفرد استیگلیتس و همسرش جرجیا اکیف نوشته بودم را خوانده باشید بدون شک این عکس برای شما هم جالب خواهد بود. و اگر آن را نخوانید خواهش می‌کنم پیش از ادامه آن را بخوانید. (لینک)

درقاب‌هایی که استگیلیتس از دستان زیبای جرجیا اکیف ساخته، نوعی تحسین نهفته است. تحسینِ همراه با احترام که تنها مختص خالق آن دست‌ها نیست بلکه به شخصی که مالک آن دست‌هاست بازمی‌گردد. گویی استگیلیتس با دوربینش به ستایش بدن همسرش پرداخته باشد! اما حالا در این عکسِ آرنولد نیومن چه می‌بینیم؟ جرجیا اکیف‌ای که سرش را خم کرده و نگاهش را به پایین دوخته. استیگلیتس‌ای که محکم، با اقتدار، با ردایی بلند و مشکی و با چهره‌ای جدی و نگاهی خشک رو به دوربین ایستاده و کتابی در دست دارد.

آیا این چهره واقعی استیگلیتس است؟ آیا جرجیا اکیف چونان که در عکس نمایانده می‌شود یک قربانیست؟ هرچند که این دو نفر پس از سال‌ها زندگی مشترک در نهایت از هم جدا شدند اما زندگی خصوصی آنها مدنظر من نیست. حرف دیگری دارم. من تبحر آرنولد نیومن را می‌ستایم با پرتره‌ای که از این زوج هنرمند ساخته.

آرنولد نیومن را پدر عکاسی پرتره محیطی می‌نامند. در عکاسی پرتره محیطی تنها چهره‌ی فرد در عکس‌ها مد نظر نیست بلکه گفتگویی میان فرد و بک‌گراندش وجود دارد که به نوعی به معرفی شخص می‌پردازد.

نیومن از افراد پرآوازه‌ی بیشماری عکس گرفته، از رییس جمهور آمریکا جان اف کندی تا وودی آلن، پیکاسو و مرلین مونرو. در همه این عکس‌ها او با دقت و بینشی عمیق قاب‌هایش را ترکیب‌بندی کرده است. او برای گرفتن پرتره چند روز به خانه‌ی شخص مورد نظرش رفت و آمد می‌کرد و در نهایت پس از کلنجار رفتن بسیار پرتره‌‌هایی را ثبت ‌کرد که در تاریخ عکاسی ماندگار شده‌اند.

خودش می‌گوید: «عکاسی یک درصد هوش و نودونه درصد جابجایی لوازم است.»

همه چیز از نورها، اشیا و سایه‌روشن‌ها گرفته تا حالات و پوزیشن افراد با آگاهی گزینش شده‌اند. هیچ کدامشان اتفافی نیستند.

این عکس او هم مانند عکس‌های دیگرش صرفن یک پوزیشن جذاب از یک زوج هنرمند نبوده. شاید برایتان جالب باشد که بدانید آلفرد استیگلیتس به همراه بیومنت نیوهال، مدیر موزه هنرهای مدرن (MoMa)، اولین کسانی بودند که در سال ۱۹۴۱ آرنولد نیومن را حمایت کردند. درواقع شاید بتوان گفت قدرتی که نیومن از استیگلیتس در این عکس به جا گذاشته به نوعی به جایگاه اجتماعی او باز می‌گردد.

اکنون با دانستن این اطلاعات یک بار دیگر عکس را نگاه کنید. آیا شما هم مانند من حیرت زده نشدید؟

چند عکس دیگر از آرنولد نیومن را در ادامه با هم می‌بینیم:

 

 

آرنولد نیومن- ۸

 

آرنولد نیومن- ۶

 

آرنولد نیومن- ۷

 

آرنولد نیومن- ۵

 

آرنولد نیومن- ۴

 

آرنولد نیومن- ۱

 

 

زیباییِ دستانِ جرجیا اُکیف در قاب آلفرد استیگلتس

 

آلفرد- استیگلتس- ۱

 

عکاسان باید یاد بگیرند از اینکه عکس‌شان فقط یک عکس است خجالت زده نشوند.

آلفرد استیگلیتس

 

آلفرد استیگلیتس (ِAlfred Stieglitz) ازجمله عکاسانی بود که نگاه نو و ساختارشکنانه‌‌ای را در دوران حرفه‌ایش دنبال کرد. و از نظر سارکوفسکی همین امر باعث شد که او در دسته‌ی عکاسانی جای نگیرد که پس از مدتی به رکود حرفه‌ای خود می‌رسند.

استیگلیتس پس از پایان تحصیلاتش در سال ۱۸۹۰ به نیویوک بازگشت. عکس‌های او در آن زمان اغلب متأثر از شیوه‌های نقاشی‌ سنتی بودند.

 

The Incoming Boat1894- آلفرد- استیگلتس
Incoming Boat 1894
ترمینال ۱۸۹۲-آلفرد- استیگلتس
Terminal 1892

 

اما در سال ۱۹۰۲ استیگلیتس با تشکیل گروه عکاسان جدایی طلب (Photo Secession) که اعضای آن ادوارد استایکن، ادوارد وستون، آلوین لانگ دون، پل استرند و … بودند، تفکری نو و بدیع را در عکاسی آمریکا رواج داد.

عکاسان جدایی طلب معتقد بودند برای اینکه عکاسی هنر باشد، نیازی به استفاده از تکنیک‌های نقاشی‌گونه نیست. آنها به ثبت دقیق دنیای بصری علاقه‌مند بودند و سعی می‌کردند که به طریقی نو به اشیا نگاه کنند. آنچنان که ظرافت‌های بصری در عکس‌شان جلوه پیدا کند.

«آشنایی‌زدایی» که یکی از ویژگی‌های هنر مدرن محسوب می‌شود در عکس‌های آنان قابل پیگیری است.

دستانِ جرجیا اکیفِ نقاش، علاوه بر مهارتشان در نقاشی، زیبایی حیرت‌انگیزی هم داشت. همین امر استیگلیتس را بر آن داشت تا مجموعه عکسی از او بیافریند و زیبایی دستان جرجیا اکیف را بی‌واسطه در مقابل چشمان مخاطبش قرار بدهد.

هر کدام از عکس‌های استیگلیتس اگرچه که تکراری‌اند اما معنایی متفاوت دارند. جایی ما با پیچ و خم آن دستان سر و کار داریم و در آن گم می‌شویم، گاهی برایمان هوس‌انگیز می‌نمایند. گاهی تضادشان با اعمال پخت و پز و دوخت و دوز ما را به فکر فرو می‌برد. گاهی استخوانی و مرده به نظر می‌رسند و گاهی هم‌خوانی‌اش با چرخ یک ماشین کلاسیک تعجب ما را بر می‌انگیزد.

 

جرجیا اکیف ۱۹۳۲- آلفرد- استیگلتس
Georgia Okeeffe 1932
جرجیا اکیف ۱۹۱۹- آلفرد- استیگلتس
۱۹۱۹
۱۹۱۹

 

جرجیا اکیف ۱۹۲۰- آلفرد- استیگلتس
۱۹۲۰-۱۹۲۲
جرجیا اکیف ۱۹۳۱- آلفرد- استیگلتس
۱۹۳۱
جرجیا اکیف ۱۹۳۳- آلفرد- استیگلتس
۱۹۳۳

 

داریوش محمدخانی در اینجا از استیگلیتس نقل می‌کند که «اگر بیننده نیت عکاس را بداند و کشف رمز کند از عکس به سادگی می‌گذرد. پس باید در یک خماری و شک از صریح بودن باقی بماند. درواقع بیننده‌ی عکس خودآگاهش فلج شده و ناخودآگاهش مانند اسبی سرکش شروع به تداعی معانی می‌کند.»

فکر می‌کنم استیگلیتس در مجموعه عکس جرجیا اکیف چنین هدفی را دنبال می‌کند.

 

پینوشت: جرجیا اکیف در سال ۱۹۲۴ با استیگلتس ازدواج کرد.

 

 

مهدی مقیم نژاد «امر واقعی» را تصویر می‌کند

 

مهدی مقیم نژاد

 

مهدی مقیم نژاد هنرمند-عکاس و پژوهشگر برجسته در زمینه‌ی هنر و عکاسیست که آثار درخشانی در کارنامه‌ی خود دارد. علاوه بر مجموعه‌عکس‌های مستندش که همه‌شان پیش‌زمینه‌ی ذهنی و فکری دارند، آثار تألیفی‌اش نیز قابل تأمل‌اند.

از او کتاب‌های متعددی در زمینه‌ی عکاسی و هنر به چاپ رسیده که می‌توان به عکاسی و نظریه، در ستایش امر واقعی، ترجمه‌ی نشانه شناسی در عکاسی و … اشاره کرد.

علاوه بر عکاسی مهارت او در شعر هم کم‌نظیر است. کتاب باران شغال مجموعه ای از اشعار کوتاه اوست که توسط انتشارات حرفه هنرمند به چاپ رسیده و در سال ۱۳۹۵  هم نامزد جایزه شعر شاملو شده است.

به گمانِ من آنچه که مهدی مقیم نژاد در مجموعه عکس «واقع‌نمایی‌ها» (که چندین فصل دارد و در ادامه به آن می‌پردازیم) تصویر کرده، همانست که پیشتر در باران شغال به کلام آمده است. به بیان دیگر‌ معتقدم اندیشه‌ای که در پس شعرهایش نهفته است را بعدتر در واقع‌نمایی‌ها به نمایش می‌گذارد. البته این حرف برآمده از دانش من نیست، (که من در شعر دانشی ندارم) بلکه تنها حس و درک شهودی من از خوانش شعرهای اوست.

او از سال ۱۳۸۰ مجموعه‌ عکس‌های متعددی کار کرده که مهم‌ترین و شناخته‌شده ترینشان «واقع‌نمایی‌ها»ست.

«واقع‌نمایی‌ها» چندین فصل دارد: فصل اول رویاهای یک روز پراکنده، فصل دوم در میانه‌ی باد‌های شرقی، فصل سوم مرز رویش سروها، فصل چهارم تاریخ یافت شده و فصل پنجم مداخله‌ی الهی.

مهدی مقیم نژاد در «واقع‌نمایی‌ها» از تکنیک فتومونتاژ برای بیان تأملات ذهنی‌اش بهره می‌گیرد. در این تکنیک عکاس چند عکس را ترکیب کرده و در نهایت یک تک عکس می‌سازد.

اما نکته آنجاست که وقتی عکس‌های هر فصل از این مجموعه را می‌بینیم، در نگاه اول به هیچ وجه متوجه نمی‌شویم که این عکس غیر واقعی و ساختگیست  یا به عبارت دیگر با مداخله‌ی عکاس آفریده شده است.

به همین جهت عبارت «واقع‌نمایی‌ها» اشاره به آن دارد که ما با مکان و لحظه‌ی واقعی روبه‌رو نیستیم، بلکه عکاس به شکل ماهرانه و زیرکانه‌ای واقعیتی که می‌توانست باشد و در ذهنِ او بوده را برایمان به تصویر درآورده است.

مهدی مقیم‌ نژاد با ارائه مجموعه‌ عکس «واقع‌نمایی‌ها» تبحرش در عکاسی را به رخ ما می‌کشد. نقد‌هایی که بر مجموعه عکس‌ او نوشته شدند گواهی می‌دهند که او روی مرز رئالیسم و سورئالیسم قدم برداشته، بی آنکه به ورطه‌ی هر کدام سقوط کند. (+)

عکس‌های فصل «تاریخ یافت شده‌» او برای من تأمل برانگیز و کمی هولناک بودند.

مهدی مقیم نژاد درباره این فصل می‌گوید: «این عکس​ها تاریخِ یافت شده است. تاریخ یافت شده تاریخ بازیافته نیست. خیلی با خودم فکر کردم که آیا این موتیف​ها تازه از دل خاک بیرون آمده‌​اند یا برعکس، دارند از بین می​روند. گویی دو طرف یک سکه هستند.»

چند عکس از «واقع‌نمایی‌ها»

در ادامه برای آشنایی برخی عکس‌های او را با هم می‌بینیم. آنها را به صورت پراکنده و به ترتیب از فصل های مختلف مجموعه واقع‌نمایی‌ها انتخاب کردم.

 البته پیشنهاد می‌کنم حتمن مجموعه‌ی کامل را در وب‌سایت شخصی‌اش ببینید. در وبسایتش برای هر کدام از فصل‌ها متن کوتاهی  نوشته شده که می‌تواند فضای ذهنی عکاس را به شما بیشتر بشناساند.

 

مهدی مقیم نژاد- ۱
فصل اول- خاطرات پراکنده‌ یک روز بلند

 

مهدی مقیم نژاد- ۲
فصل اول- خاطرات پراکنده یک روز بلند

 

مهدی مقیم نژاد- ۳
فصل اول- خاطرات پراکنده یک روز بلند

 

مهدی مقیم نژاد- ۴
فصل دوم- درمیانه بادهای شرقی

 

مهدی مقیم نژاد- ۵
فصل دوم- درمیانه بادهای شرقی

 

مهدی مقیم نژاد- ۶
فصل دوم- در میانه بادهای شرقی

 

 

مهدی مقیم نژاد- ۷
فصل سوم- مرز رویش سروها

 

مهدی مقیم نژاد- ۸
فصل سوم- مرز رویش سروها

 

مهدی مقیم نژاد- ۹
فصل چهارم- تاریخ یافت شده

 

مهدی مقیم نژاد- ۱۰
فصل چهارم- تاریخ یافت شده

 

مهدی مقیم نژاد- ۱۱
فصل پنجم- مداخله‌ی الهی

 

بخشی از کتاب باران شغال 

شبی،

بی‌پرده‌ی ستارگان

چراغ راه باد خواهم بود

و پس‌مانده‌ی نگاهت را

از آب‌هایی که برهنه بر خاک می‌خَزَند،

 

خواهم نوشید

 

هنگام که تیغه‌ی آفتاب

بر گلوگاه کوه می‌نشیند

و در سراسر این سرزمین ناهموار

 

مرا نامی نیست

 

پی‌نوشت: از ایشان اجازه گرفتم و در مطلبی دیگر بخشی از نقدی که محمد پرویزی بر روی چند عکس از او نوشته و در دوهفته‌نامه‌ی تندیس چاپ شده را با شما به اشتراک می‌گذارم.

سری مطالب نگاه عکاسان