پیشنوشت: پس از یک ماه مطالعهٔ کتاب نقد عکس درآمدی بر فهم تصویر نوشتهٔ تری برت به پایان رسید. در این مدت همان طور که قول داده بودم مطالبی که به نظرم مهم و مفید بود را اینجا به بیان خودم بازنویسی کردم و سعی کردم مثالهایی از عکسهای عکاسان ایرانی برای آنها بیاورم. در قسمت پایانی این کتاب، تری برت راهکارهایی را برای نوشتن و سخن گفتن دربارهٔ عکسها معرفی میکند که بسیار کارآمد هستند.
پیش از آن که ادامه دهم، تأکید میکنم که این کتاب برای فهم و درک عکس بسیار ارزشمند است. پیش از مطالعهٔ کتاب و پس از آن تغییر زیادی در ذهنیت من نسبت به عکسها ایجاد شد و با عکاسان بیشتری آشنا شدم و توانستم با عکسها ارتباط نزدیکتری برقرار کنم و دربارهٔ آنها بنویسم.
آن طور که من متوجه شدم متن زبان اصلیِ آن تا کنون به ویرایش پنجم رسیده، با این وجود ترجمهٔ این کتاب که توسط دو استاد گرانقدر عکاسی، آقای اسماعیل عباسی و کاوه میرعباسی، به صورت روان و شیوا و دقیق انجام شده تنها به ویرایش دوم بسنده شده است.
قسمتهای قبلی این سری یادداشتها را میتوانید اینجا بخوانید.
****
برای ما بسیار پیش آمده که عکسی توجه ما را به خودش جلب کند. این اتفاق میتواند به دلایل گوناگونی رخ بدهد. اما در برخورد اول می توان چهار سؤال اساسی دربارهٔ عکسها از خود پرسید.
در عکس چه چیزی هست؟
دربارۀ چیست؟
خوب است؟
هنر است؟
دو سوال اول به توضیح و توصیف و تفسیر عکس میپردازد و دو سؤال آخر مربوط به ارزیابی عکس از نگاه ماست. با پرسیدن این سؤالها میتوان برای مخاطبی که نوشتهٔ ما را میخواند عکس را توصیف کنیم، نمادها، نشانهها، المانهای بصری و فرمی را بررسی کنیم، و دربارهٔ آنها نظر شخصی خود را بیان کنیم.
نکتهٔ بسیار مهمی که در سراسر کتاب بر آن تأکید میشود آن است که نه تنها ارزیابی بلکه تفسیرِ نمادها و نشانههای موجود در عکس هم باید بر اساس دلایلی صورت بگیرد. صرفاً این که ما از عکس خوشمان میآید یا عنصری در عکس وجود دارد که توجه ما را برانگیخته و در ذهن ما نشانهٔ دیگری را تداعی میکند، کافی نیست و مخاطب را اقناع نمیکند. از این منظر شاید پاسخ به سؤال چهارم، به نوعی به دلایل ما برای تفسیرها و ارزیابیهای ما اشاره کند.
تهیه یک دست نویس اولیه
نوشتن یک متن دقیق و موشکافانه و جست و جوی دلایل قانع کننده در ابتدای امر بسیار سخت به نظر میرسد. بنابراین بهتر است به عنوان یک دستنویس اولیه به موارد سادهتری بپردازیم و در نهایت آنها را سامان ببخشیم.
۱- برای شروع بهتر است هرچه که دربارهٔ عکس به ذهنمان میرسد را یادداشت کنیم.
۲- عکس را خوب نگاه کنیم و جزییات و عناصر عکس را مورد مداقه قرار دهیم.
۳- گاهی عناصر بصری میتوانند به عنوان نماد به کار گرفته شوند، اگر در این مورد تداعی به ذهنمان میرسد یادداشت کنیم.
۴- در مورد تداعیها، اگر از نقل قول یا عبارات دیگران استفاده میکنیم، منابع آن را مشخص کنیم.
۵- به احساسات خود گوش فرا بدهیم. چه چیزی در عکس وجود دارد که ما را برانگیخته و به نوشتن دربارهٔ آن واداشته است؟
۶- تلاش کنیم که عکس را توصیف کنیم، حتی اگر عکس در دسترس مخاطب قرار دارد. در بسیاری از مواقع مخاطب محو عنصر اصلی عکس میشود و از جزییات دیگر غافل میماند.
۷- در صورتی که عکس متعلق به یک مجموعه است، حتماً عکسهای دیگر مجموعه را با دقت نگاه کنیم و ارتباط آن را با دیگر عکسها را در نظر بگیریم.
۸- به زمینهای که عکس در آن ارائه شده است توجه کنیم و ارتباط آن را با موضوع عکس بررسی کنیم.
۹- از منابع بیرونی استفاده کنیم، دربارهٔ عکاس و زندگی اجتماعی و دورهای که در آن میزیسته بیشتر بدانیم، عکسهای دیگر او را بررسی کنیم وسبک کاری او را بشناسیم.
۱۰- اگر عناصر عکس و چیدمان آنها را تفسیر می کنیم، حتماً دلایل خود را بیان کنیم.
۱۱- از نظریهها و معیارهای هنری برای ارزیابی عکس کمک بگیریم.
ساماندهی مطالب
وقتی پیشنویس اولیه آماده شد، حال زمان آن است که آنها را ساماندهی کنیم.
۱- پیش از این کار لازم است به یک نکته توجه کنیم: باید مخاطبانمان را مشخص کنیم، بدانیم آنها چه اطلاعاتی دارند و ما چه اطلاعاتی باید در اختیارشان قرار دهیم.
۲- شاید اکنون لازم باشد مطلبی را اضافه یا کم کنیم. سپس دقت کنیم که اندیشههایمان به صورت منطقی از پارگرافی به پاراگراف دیگر بسط پیدا کرده باشند.
۳- حواسمان باشد که قضاوتهایمان بیش از اندازه مبهم نباشد و به دلایل کافی برای اعتباربخشی آنها اشاره کرده باشیم.
۴- به اصول نگارش آشنایی داشته باشیم و توجه کنیم متنمان از این نظر یکدست باشد.
تهیه نسخهٔ نهایی
پس از ساماندهی مطالب، میتوانیم از دوست یا فردی خبره کمک بگیریم تا یادداشت ما را از لحاظ محتوایی و ویراستاری بررسی کند.
****
نقل قول معروفیست که میگوید: «هر عکس به اندازهٔ هزاران کلمه ارزش دارد». من فکر میکنم جدا از اینکه بخواهیم در جبههٔ نویسندگان یا عکاسان و تصویرسازان قرار بگیریم و دربارهٔ این نقل قول جدل کنیم، بهتر آن است که سعی کنیم این دو مقوله را با هم بیامیزیم و آشتی دهیم.
من معتقدم که کلمات شاهکلید ورود به دنیای عکسها هستند و بدون آنها فهم عکس دشوار است. پیمان هوشمند زاده در کتاب لذتی که حرفش بود میگوید: «فهمیدن نیمی از لذت است». با این گفتهٔ او موافق هستم و بنابر تجربهٔ زیستهام به همین نتیجه رسیدم. وقتی درمورد یک عکس بیشتر میدانیم، عکس را با دقت و تأمل دوچندانی وارسی میکنیم. حال همهٔ اجزای عکس برایمان معنادار هستند و به سادگی از تماشای آن دست نمیکشیم.
عکسها را تنها به مثابهٔ یک تصویر در نظر نگیریم، آنها بیش از یک تصویر چاپ شدهاند.