درباره وبلاگ نویسی و اهمیت آن چند مطلب نوشته بودم. (+ + + +)
در وبلاگ قبلی اشاره کرده بودم که وبلاگنویسی آینه ایست برای خود را دیدن.(+) من فکر میکنم بیش از آنکه دیگران در نوشتههای منتشر شدهمان مدل ذهنی ما را پیدا کنند، ما خودمان را در نوشتههایمان بیشتر میشناسیم.
در این زمینه تعبیر آینه دقیقا گویای مطلب است. ما وقتی خودمان را مقابل آینه میگذاریم، جزییات چهره و بدن خودمان را بهتر از دیگران و سریعتر از آنها کشف میکنیم.
مثال تازه و داغی که میتوانم بزنم نوشتن کتاب زندگیست که به تازگی آن را شروع کردم. اکنون چیزهای جدیدی را در آن مییابم که قبل از نوشتن آن به صورتی کاملا طبیعی در ذهنم جلوه مینمود. این روزها که درگیر پروژه مدل ذهنی هستم و هنوز آن را انجام ندادم این دریافتها واقعا موثرند.
به نظر من اتفاقات بزرگی ممکن است در دنیای ما روی بدهد. اتفاقاتی که به ظاهر و حتی به تعبیر دیگران دنیای ما را دگرگون کرده باشد. اما رخ دادن رویدادهای بزرگ دلیل بر ایجاد یک تغییر شگرف در مدل ذهنی ما نمیشود.
به گمانم شناخت مدل ذهنی خودمان یک سکه دو رویه است. یک طرفش لذتِ کشف را دارد و طرف دیگر دردِ فهم را. وقتی آدم اساس بسیاری از تصمیم گیریها و انتخابهایش را درک می کند، آن لحظهای که میفهمد و تکه ای از دنیای ناشناخته خودش میدرخشد، پنداری مرحلهای از بازی زندگی را به پایان رسانده باشد و الماس درخشانی از وجودش را به خودش هدیه داده باشند.
حالا الماسی در دست دارد، اگرچه که بدستآوردن این الماس حس خوشایندی را در پی دارد اما اکنون این وظیفه را در فرد ایجاد میکند که بازی زندگیاش را این بار هوشمندانهتر ادامه دهد….
سلام
فکر مب کنم با وبلاگ نویسی مسیر ذهنی هم مشخص می شود. بعد از گذشت چند ماه یا حتی چند سال که به نوشته های قبلی سری بزنی چیزهایی از خودت می بینی که اگر مکتوب نمی شد شاید حتی لحظه ای به آن ها فکر هم نمی کردی. قدرت تحلیل و تفکر هم از مزایای وبلاگ نویسی است.
وقتی از خودت بنویسی دیگر انقدر دقیق می شوی روی تک تک رفتارها و حرف ها که سرگیجه می گیری.
لذت کشف و درد فهمیدن خیلی خوب بود.
من معمولا رنج دانستن تعبیر می کنم.
سلام زهرا عزیزم
با نظرت کاملا موافقم.هنگام نوشتن این مطلب داشتم وبلاگ قبلی را میخواندم و فکرمی کردم به تغییراتی که در نگاهم حاصل شده. به این مسیر ذهنی که از آن صحبت کردی. به این که آن زمان دقیقا چه احساسی داشتم و چرا یک کلمه خاص را به کار بردم. واقعا نوشتن یک ابزار سودمند است که اطلاعات زیادی را در اختیار آدم قرار میگذارد. و به قول تو آن قدر چیزهای کوچک و بزرگی ذهن آدم را مشغول می کند که گاهی گمان میکنم درون ما یک غار بسیار تودرتو و عمیق است که هرچه بیشتر پیش برویم و با چراغ نوشتن مسیر افکار و احساس و اندیشه را روشن کنیم باز هم راههای نرفته زیادی پیش رویمان قرار دارد!
ممنونم:) “رنج دانستن” خوش ترکیب و تامل برانگیز است.