پیشنوشت: من مدت زیادیست که کاربر اینستاگرام هستم. تقریبا از همان زمان قابهای مربعی. هرچند یک مدت غیر فعال بودم و دوباره به آن بازگشتم. تنها معیارم برای استفاده از آن اینست که یک بستر آسان و قابل دسترس برای آرشیو کردن عکسهاست. و میتوان عکسهای زیادی را هم در آن دید. اکانتهایی که دنبال می کنم اکانتهایی هستند که عکس میگذارند و مربوط به تبلیغات یا یک کسب و کار اعم از کافه یا شهر کتاب و… نیستند. همانطور هم که میدانید من یک تازه وارد در دنیای هنر عکاسی هستم و این نوشته تنها نظر شخصی من و تجربه این روزهای من است که دوست داشتم آن را مکتوب کنم.
من معتقدم کسی که میخواهد در دنیای عکاسی پیش برود، باید عکس زیاد ببیند. همین شده که این روزها بیش از پیش عکس میبینم. در این بالاو پایین کردن ها و اسکرولها متوجه یک سیر مشابه و خاص در عکسها شدم.
همانطور که شما هم میدانید و اعداد و ارقام هم میگویند اینستاگرام یکی از پرکاربردترین رسانههای اجتماعیست. استفاده روز افزون از آن سبب شده که در دورانی زندگی کنیم که تولید انبوه تصاویر بیداد میکند. و مشکل آن جاست که در میان این همه عکسی که توسط افراد تولید میشود، بسیاری از آن ها از یک قالب و فرم و محتوا پیروی میکنند.
اینطور به نظر میرسد که یک قالب مشخص برای عکسها وجود دارد که اگر از آن پیروی کنی به سرعت میتوانی به یک جایگاه در اینستاگرام دست پیدا کنی و به عنوان یک عکاس پردرآمد شناخته شوی. منظورم اکانتهای فیک یا استفاده از رباتها نیست. منظورم دقیقا خود عکسها هستند. عکسهایی که توسط افراد واقعی گرفته میشوند.
پیدا کردن یک مدل زیبارو و گرفتن عکس از زاویههای خاص از او، چیدمان و دیزاین میز محل کار، سفرهایی که افراد میروند و عکسهایی که در آنجا گرفته میشوند، عکسهایی که از عروسها و دامادها و مراسم آنها گرفته میشود، عکسهایی که از کودکان گرفته میشود، عکسهایی که از بناها گرفته میشوند همه و همه یک قالب و فرم خاص دارند.
حتی ویرایش عکسها هم چنین است. استفاده از تم آبی زنگاری و نارنجی، ویرایش افراطی پوست و تخریب و از بین بردن حالت طبیعی آن، ویرایش چشمها. و این موضوع تنها در اکانتهای افراد ایرانی دیده نمیشوند، حتی اکانتهای خارجی هم از یک قالب و فرم استفاده میکنند. عکسهای منظره و رنگ مصنوعی آبی آسمان و حالت مصنوعی ابرها و انعکاسها و بازتابهای بیش از اندازه مصنوعی که اگرچه عکس را زیبا کرده اما طبیعی نیست. و مهمتر از آن یک قالب تکراریست.
جایی به نقل از راس ویلسون میخواندم که اصلیترین خصوصیت هنر، خودانگیختگیِ اثر هنریست. سوزان سونتاگ هم در کتاب درباره عکاسی که این روزها مشغول مطالعه آن هستم حرف جالبی میزند:
«اکثر مردم عکاسی را همانند هر فرم تودهای هنر، به عنوان یک هنر به کار نمیگیرند. عکاسی برایشان یک رسم اجتماعی، روش مقابله با اضطراب و ابزار قدرت شده است»
به نظر من اینستاگرام این روزها دیدگاه افراد را از هنر عکاسی به صنعت عکاسی تقلیل داده است. چند روز پیش زمانی که با یک کارمند که در یک دفتر آموزش عکاسی کار می کرد صحبت میکردم میگفت: من قبل از اینکه وارد این دفتر بشوم و عکسها را ببینم نظرم این بود که عکاسی اصلا هنر نیست. یک دوربین داری و عکس می گیری. اما از زمانی که اینجا آمدم و بیشتر مطالعه کردم و عکسهای برتر از عکاسان مشهور را دیدم متوجه شدم هر شخص یک نگاه خاص دارد و این نگاه خاص است که آن عکسها را منحصر به فرد و ماندگار کرده است.
در نتیجه اینکه از اینستاگرام دلزده شدم و شاید در طول روز فقط چند عکس باشد که توجه من را جلب کند و باعث شود روی آن تامل کنم. مشکل اینجاست که بسیاری از اشخاصی که در هنر عکاسی استاد هستند اکانت اینستاگرام ندارند یا اگر هم داشته باشند معمولا عکسهایشان را در اینستاگرام نمی گذارند. گمنام بودن و دزدیده شدن بعضی از عکسها هم مشکلی ست که گویا همه با آن کنار آمدند. حتی بسیاری از آنها در وبسایتهایشان یک آلبوم کوچک از آثار شناخته شدهشان دارند و عکسها و کارهای جدیشان را در وبسایت آپلود نمیکنند.
به هرحال این دستپخت تکنولوژیست. و حداقل من که راهکاری به ذهنم نمیرسد.
چقدر با این نظر موافقم پریسا جان و چقدر سر این موضوع با دوستانم اختلاف نظر داریم.
من به شخصه معتقدم اگر شاملو زنده بود کانال تلگرام نداشت! من فکر میکنم به وب سایت رسمی اکتفا میکرد و اجازه نمیداد مخاطب هر لحظه تا توی حلق لحظه هاش بیاید.
در مرد سفر هم همین نظر را داشتم و به ذهنم زسید که حتما در خصوصش پستی بذارم.
خوشحالم پوریا که فرصتی شده برای بیشتر فکر کردن، هنر انتخاب نکردن به نظرم این روزها یک مهارت اصلیه برای اینکه به حداقل نیازهات برسی. از جمله وقت و زمانی که در اختیار داری.