چرا یک اثر هنری را نقد می‌کنیم؟

 

نقد عکس

 

این روزها مشغول مطالعهٔ کتاب نقد عکس از تری برت هستم. با یک نگاه به فهرست بندی آن به نظرم کتاب جامع و کاملی در زمینهٔ فهم و درک عکس آمد. نویسنده از انواع نقد شروع کرده و در فصل انتهایی به خواننده کمک می‌کند که بتواند عکس‌ها را تفسیر و تحلیل کند و دربارهٔ آن ها بنویسد. هرچند که در این زمینه باید آثار بسیاری را مطالعه کرد اما برای شروع کتاب مناسبی است، به خصوص آن که ترجمهٔ بسیار روان و شیوای آن از استاد اسماعیل عباسی و کاوه میرعباسی لذت خواندن را مضاعف می‌کند.

تصمیم گرفتم کتاب را منظم و در یک دورهٔ یک الی دو ماهه مطالعه کنم تا فرصت اندیشیدن درباره مباحث آن برایم پیش بیاید. به همین منظور آن‌چه که از این کتاب فهمیدم و برای خودم قابل تأمل بوده و برای خوانندهٔ علاقه‌مند به فهم و درک عکس می‌تواند مفید باشد را اینجا می‌نویسم.

اولین سؤالی که در برخورد با یک اثر هنری به طور عام پیش می‌آید این است که چرا نیاز داریم آن را نقد کنیم؟ و احتمالاً یک پاسخ سریع و ساده‌اندیشانه آن است که نقدِ یک اثر هنری می‌تواند به بهبود آثار دیگر هنرمند کمک کند و چه بسا این کار برای هنرمندان دیگر موثر و سودمند باشد.

اما آیا تنها هنرمندان هستند که از نقد آثارشان می‌توانند بهره ببرند؟ بدون شک خیر.

عموماً منتقدانِ آثار هنری خط و مشی متفاوتی را برای نقد در پیش می‌گیرند، برخی از آن‌ها صرفاً به نقد توصیفی پرداخته و از ارزیابی اثر دوری می‌جویند، برخی طرح پرسش می‌کنند و عده‌ای هم با صراحتِ تمام به داوری آثار می‌تازند. اما با همه این‌ها روشن است که نقد از هر نوعی که باشد، بیش از آن‌که چراغ راه مسیر هنرمند باشد، برای مخاطب آثار اثربخش است.

تری برت نقد را «سخن گفتن آگاهانه دربارهٔ هنر به منظور بالا بردن فهم و ارزیابی می‌داند، ابزاری برای شناخت هنر.» کاری که منتقد می‌کند آن است که مخاطبِ عام را برای ورود به وادی هنر آماده می‌کند. او نسبت به مخاطبان دید وسیع تری دارد و اثر هنرمند را در کنار هزاران اثر دیگر بررسی می‌کند. «او با هنر زندگی می‌کند» و به همین دلیل در این زمینه فهم عمیق‌تری نسبت به مخاطب دارد. همین امر موجب می‌شود که منتقد هنگام برخورد با یک اثر هنری، اندیشه‌ها و احساسش را در هم آمیخته و به عبارتی برای مخاطب روشنگری کند و هنر را به او بشناساند.

سخن گفتن برای یک مخاطبِ عام الزام ایجاد می‌کند که منتقد از نگارش مبهم و پیچیده و دشوار برای بیان آن چه که می‌اندیشد استفاده نکند. بسیاری از منتقدان چیره دست تأکید دارند که منتقد برای عموم می‌نویسد و به همین علت معیارهایی که برای یک منتقد درنظر می‌گیرند علاوه بر صداقت و صراحت در اظهار نظر، سادگی در نگارش است.

همچنین منتقد می‌تواند با استفاده از کلمه‌ها، زمانِ دیدنِ یک اثر را برای مخاطب طولانی‌تر کند. این امر کمک می‌کند که توجه مخاطب به نکات ظریفی که او اشاره می‌کند و معمولاً در نگاه اولیه از چشم پوشیده می‌ماند، معطوف شود و فهم و درک اثر برای مخاطب کامل‌تر شود.

در نقدِ یک اثر، خوب یا بد بودنِ قطعی مطرح نیست، آنچه که اهمیت دارد آن است که اثر هنری به بحث و تحلیل گذاشته شود. این کار باید با دلایل منطقی صورت بگیرد و دور از اظهار نظرهای شخصی و سلیقه‌ای باشد که صرفاً در احساسات ریشه دارند.

بنابراین به عنوان یک جمع‌بندی می‌توان گفت که مطالعهٔ نقد آثار هنری می‌تواند به افزایش معلوماتِ ما در این زمینه کمک کند. می تواند دانش ما را در هنر وسعت ببخشد و دیدِ ما را تیزبینانه‌تر کند. حتی اگر با نقدی که می‌خوانیم موافق نباشیم باز هم کنکاش در دلایلی که منتقد مطرح می‌کند می‌تواند در وسعت اندیشهٔ ما اثرگذار باشد.

2 thoughts on “چرا یک اثر هنری را نقد می‌کنیم؟

  1. یه وقتی رضا امیرخانی توی برنامۀ پارک ملت گفت: من هیچ وقت نقدهایی که به رمان هام نوشته می شه رو نمی خونم، چون معتقدم که منتقد قرار نیست با من صحبت کنه، منتقد قراره با خواننده صحبت کنه و بگه: مردم این رمان بده، نخونید، به این دلیل به این دلیل.
    این حرف برام جالب بود، و یه مدت طولانی توی ذهنم بود، تا اخیراً رفتم یه جستجویی راجع بهش کردم و یکی دو تا مقالۀ جالب راجع به این خوندم که چرا مؤلف نباید نقدهایی که برای کارهاش نوشته می شه رو بخونه. چه نقدهای مثبت، چه نقدهای منفی. و مخاطب نقد، مردم هستن نه هنرمندها. این که خوندن نقد به ذهن هنرمند شکل و قالب میده و اجازۀ کشف و خلاقیت رو از هنرمند می گیره. هنرمند دیگه تلاش می کنه به اون چیزی برسه که منتقد و فلان مکتب نقد هنری می خوان.
    الان که مطلب شما رو خوندم، یادش افتادم.

    و یه چیز بی ربط دیگه: ظاهراً بعضی از منتقدها (مخصوصاً اون هایی که گرایش فلسفی تر دارن) حتی قصدشون توضیح اثر و کمک به مخاطب برای فهم اثر هم نیست. ظاهراً برای بعضی از منتقدها، نقد در حقیقت یه تألیف جداگانه است، یه اثر جداگانه است، که هر چند محورش یه نقاشی یا عکس یا فیلمه، اما قرار نیست اون فیلم رو توضیح بده، بلکه فقط از اون فیلم به عنوان پایه ای استفاده می کنن که بنای جداگانه ای رو روش بسازن. یعنی نقد به مثابه یه اثر هنری مستقل.

    چقدر حرف زدم. ببخشید. (:

    1. درسته. راستش بیشتر جا افتاده که نقد رو تنها به عنوان یک داوری و قضاوت می‌بینند و نه تلاشی که می‌تونه یک اثر هنری رو به بیان عام قابل فهم کنه. این رویه رو میشه به راحتی در نقد فیلم‌ها و منتقدان فیلم‌ دید.
      اون قسمت بی‌ربط برام خیلی جالب بود. تا حالا به چنین نقدی بر نخوردم که خودش یک اثر هنری مستقل باشه.
      ممنون از وقتی که گذاشتید و خوندید:)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *