چرا سینمای کیارستمی هنر است؟

 

کیارستمی- سینمای- هنر

 

چهارده تیرماه روزی بود که کیارستمی به مرگ پزشکی آری گفت و از میان ما رفت. همزمان با تب و تاب چند روز پیش و دومین سالگردش، مستند ده روی ده را دیدم. او در این مستند در لوکیشن محبوبش یعنی ماشین می‌نشیند، از میان جاده‌های پر پیچ و خم می‌گذرد و در این هنگام سعی می‌کند درس‌هایی از سینما را با توجه به فیلم ده، که آخرین ساخته‌ی سینمایی اوست، برایمان بازگو کند.

وقتی این مستند را می‌دیدم با خودم فکر می‌کردم چرا سینمای کیارستمی تا این اندازه محبوب و ستایش‌برانگیز است؟ کمتر سینماگری را می‌توان یافت که به طور تخصصی تحصیلات آکادمیک در زمینه‌ی سینما نداشته باشد و به قول خودش خودآموزِ بدآموز باشد اما فیلم‌هایش تحسین همگان را بربیانگیزند و ماندگار شوند.

چرا سینمای کیارستمی هنر است؟

اگر فیلم‌هایش و مستندهایش را ببینید او از چاشنی هنری درکارهایش استفاده نمی‌کند. از تکنیک‌های هنری بهره نمی‌گیرد. او سعی دارد تا کمترین میزان دخالت را در سوژه‌هایش و آنچه که پشت دوربین اتفاق می‌افتد داشته باشد.

او از نابازیگرها استفاده می‌کند، میزانسن و دکور چشم‌گیری در فیلم‌هایش نمی‌بینیم. گریم نابازیگر‌ها جلب توجه نمی‌کند. اما با همه‌ی اینها در وصف او می‌گوییم سینمایش شاعرانه بود، و خودش هم زندگی شاعرانه‌ای داشت. چرا؟

کیارستمی را و عکس‌ها و فیلم‌ها و شعرهایش را هنر می‌دانیم، او را هنرمند می‌خوانیم و سوال مهم این است که هنر کجای سینمای کیارستمی‌ست؟

آنچه که در ادامه می‌گویم را به عنوان یک مخاطب سینمادوست و کسی که در عکاسی مطالعه داشته، در نظر بگیرید. در این مدت گاه و بیگاه به این سوال فکر کردم و چیزی که به ذهنم رسیده را در پاسخ به آن می‌نویسم.

کیارستمی همان‌طور که در اغلب مصاحبه‌هایش اشاره می‌کرد نمی‌خواست که مخاطب را روی صندلی میخکوب کند و به عبارتی او را به گروگان بگیرد.

او آنچه که میدید را به تصویر می‌کشید. خواه یک دغدغه ساده‌ی یک کودک باشد که در فیلم خانه‌دوست کجاست بسط پیدا کند و خواه دغدغه‌ی غایی یک انسان باشد و سوال مهم او که چرا باید زندگی کند و آقای بدیعی نقش اولش باشد.

او حتی در فیلم کلوزآپ که کمی جنجال‌برانگیزتر بوده، نخواست که شعار بدهد و چیزی را نشان بدهد که نیست. او در این فیلم شانه به شانه با حسین سبزیان همراه می‌شود و می‌خواهد بداند چه بوده و چه شده.

حتا در ابتدای فیلم وقتی کیارستمی در زندان به سبزیان می‌گوید:«من سینماگرم و تو عاشق سینما، آیا میتونم برات کاری کنم؟» و سبزیان در پاسخ می‌گوید: «شما می‌تونی درد ما رو به تصویر بکشی»، کیارستمی جواب می‌دهد: «این رو که قول نمیدم».

از همینجا می‌توان نگاهش را درک کرد که قرار نیست کیارستمی در این فیلم و در فیلم‌های دیگرش شعار بدهد و برای مخاطب تعیین تکلیف کند.

اما من فکر می‌کنم که کیارستمی داستان‌سرا هم نیست. یعنی او نیامده قصه‌ی کسی را تعریف کند و به نتیجه برسد. چرا که ما هنگام تماشای فیلم‌هایش گمان نمی‌کنیم چیزی که روی صفحه‌ی مانیتور می‌بینیم یک فیلم است.

به قول یوریک کریم مسیحی کار هنر نشان دادن است و با نشان دادن، نشان ندادن. (+) ما فیلم‌های کیارستمی را می‌بینیم اما آیا مثل باقی فیلم‌ها احساسی از دیدن یک فیلم داریم؟

گمان نمی‌کنم. برخی از فیلم‌ها را که ببینید باور ندارید که شاید روزی روزگاری اتفاق افتاده باشد، چون به دست بردن و دخالت کردن کارگردان آگاهید. می‌دانید کارگردان اینطور خواسته، یا فیلمنامه وضعیتی یا پایانی را مقرر کرده. این است که شاید در پاسخ دوستی که به شدت تحت تأثیر فیلم قرار گرفته باشد بگویید: این فیلمه‌ها!

اما در مورد سینمای کیارستمی اینگونه نیست. فیلم‌های کیارستمی فیلم نیستند. همان چیزی هستند که در واقعیت اتفاق افتاده و شما شاهد بازنمایی بی‌واسطه‌ای از واقعیت هستید.

شاید واژه‌ی بی‌واسطه کمی اغراق برانگیز باشد چون اساسن دوربین و انتخاب قاب بدون شک تأثیرگذار است اما با این حال هنر کیارستمی آن بوده که چندان این قاب و دیدن از سوی دوربین به چشم نمی‌آید. انگار ما چشمان کیارستمی هستیم.

خودش در فیلم ده روی ده می‌گوید من در کارهایم به فیلم‌نامه پایبند نیستم و اگرچه طرح کلی مشخص است اما جزییات کاملن قابل تغییر هستند.

او اعتقاد چندانی به استفاده از موسیقی متن هم ندارد و در کارهایش هم از آن کم بهره برده است. او در این مستند می‌گوید موسیقی می‌تواند احساس مخاطب را به شدت بربیانگیزاند و در نتیجه چیزی بیش از صحنه و اتفاقی که در صحنه رخ می‌دهد نصیب مخاطب کند.

به همین دلیل او در فیلم ده، با اینکه بارها تلاش کرده در انتهای اپیزودِ دختری که معشوقش او را رها کرده، ملودی گل گلدون من را به شکل‌های متفاوتی، تک‌خوانی، و یا با پیانو بگذارد اما نتوانست این کار را انجام دهد. چون نمی‌خواست مخاطب و احساساتش را بیش از آنچه که صحنه القا می‌کند درگیر کند.

صداقت کیارستمی در به تصویر کشیدن سبب می‌شود مخاطبش به او اعتماد کرده و با او همراه شود.

این صداقت را می‌توان به بیانی که پیش تر هم به آن اشاره کردم در نظر گرفت. یعنی بازنمایی بی‌واسطه‌ی واقعیت. یعنی همان نشان ندادن.

اما می‌توان پرسید در بازنمایی بی‌واسطه‌ی واقعیت چه نهفته که کار کیارستمی را در هنر جای می‌دهد؟

جواب آن را می‌خواهم با توجه به مطالعاتم در عکاسی بدهم.

در دهه ۱۸۵۰ برای اینکه عکاسی به هنر نزدیک شود، جنبشی راه افتاد با نام #پیکتوریالیسم یا عکاسی تصویرگرا. در این جنبش، عکاسان با استفاده از شیوه‌های خاص و ویژه مانند چرب کردن لنز، از بین بردن وضوح تصویر و برخی تکنیک‌های چاپ مانند بیکرومات، می‌خواستند عکاسی را به نقاشی شبیه کنند. چون نقاشی در آن زمان هنر بود و عکاسی هنوز به عنوان ثبت و سند به کار برده میشد.

بعدها گروهی از عکاسان آمدند که از کیفیات و خصوصیات عکاسی صریح تجلیل می‌کردند و تأکیدشان بر مستندنگاری مستقیم از دوران مدرن آمریکا بود که از جمله‌ی آنها آلفرد استیگلیتس، انسل ادمز و ادوارد وستون بود. (۱)

در یادداشتی به معرفی ادوارد وستون پرداخته‌ام. می‌توانید عکس‌هایش را اینجا ببینید. ادوارد وستون به طور صریح و مستقیم طبیعت پیش رویش را به تصویر می‌کشید. بدون آنکه بخواهد از تمهیدات ویژه‌ی عکاسان تصویرگرا بهره ببرد.

آنچه که در مورد کیارستمی هم به نظرم می‌رسد همین است. کارهای کیارستمی مرا به یاد استیگلتس و ادوارد وستون می‌اندازد. آنها از ذوربین استفاده می‌کردند اما اگر آثارشان به عنوان هنر شناخته شده‌اند، نه به خاطر دستکاری کردن بلکه به دلیل نحوه‌ نگرششان به آن چیزی بود که پشت دوربین اتفاق می‌افتاد.

ایده‌آل کیارستمی این بود که می‌توانست با یک دوربین بدون هیچ ابزار دیگری فیلم بسازد. این را خودش گفت و من فکر می‌کنم این جمله یعنی اینکه او باور داشت به زیبایی زندگی، به هنر بودن زندگیِ هر کدام از ما، که می‌توانیم به راحتی فیلم‌هایش را زندگی خودمان بپنداریم.

کیارستمی نشان داد که زندگی، خودش به تنهایی، هنر است و همین کافیست.

 

(۱) از مقدمه‌ی کتاب نگاهی به عکس‌ها اثر جان سارکوفسکی. فرشید آذرنگ مترجم آن در مقدمه‌ی کتاب، درآمدی کوتاه بر نقد و تحلیل عکس نوشته است.

پینوشت یک: مستند ده روی ده را می‌توانید از کانال تلگرامی عباس کیارستمی دانلود کنید.

پینوشت دو: عکس را نیکی کریمی گرفته، ۲۲ سال پیش در الموت.

 

 

4 thoughts on “چرا سینمای کیارستمی هنر است؟

  1. درود بر تو و سپاس از نوشته ات
    گدار آن اوایل گفته است: سینما روشی ست برای اندیشیدن و این روزها پس از فیلم آخرش گفت: سینما آمده است تا آنچه را که هنوز اتفاق نیفتاده است نشان بدهد.
    جدای از نقدها یا ستایش ها، کیارستمی در سینما یک شیوه هم بود. یک شیوه ی منحصر به فرد برای خودش که تو خوب در نوشته ات چگونگی شیوه اش را در نظر آورده ای به گمانم. آفرین. تلاش هم کردند برخی تا بتوانند برسند به آن شیوه اما قابل تکرار نبود چون آن نگاهِ مخصوص به شدت گاهی غیر سینمایی! را نمی شد بازآفرینی کرد. گاهی که سینما دقیقن ضد سینما می شود و از دل اون شیوه ها بیرون میان. گدار، تروفو, آنتونیونی, روسولینی و … البته که کیارستمی.
    یک بخش برجسته ای از کارهای او هم البته که مستندهایش در کانون, مثل شاهکارش به گمانم “مشق شب” که بی اندازه ی دلبسته اش هستم و یا آن مستند بی نظیر یعنی: قضیه شکل اول، شکل دوم. یا مثلن کلاس اولی ها. دیدگاهش در مستندها اما بسیار فکر شده هم هست هرچند با همان شماتیکی که تو گفتی ساخته شده باشند.
    پراکنده نویسی ام در اینجا اما همه برای ستایش این نگاه ِ متنِ تو از نگاهِ یک عکاس هست که در واقع بخش بزرگی از قاب بندی های او از همین نگاه عکاسانه میاد. جدن نوشته ت رو بسیار دوست داشتم. باز هم آفرین و بسیار هم سپاس

    1. همید جان خیلی ممنونم از اینکه فرصت گذاشتی و یادداشتم را با دقت مطالعه کردی.
      به گمان من کیارستمی یک فیلسوف است. یک فیلسوف هنرمند. این حرف را در تأیید سخن تو درباره نگاه فکر شده‌ی کیارستمی گفتم. البته که مستندهایش هم همینگونه‌اند. فکر می‌کنم چیزی در زندگی که او را نگاه داشته و به فیلم ساختن وا داشته است.
      در همین مستند ده روی ده جایی از سینماگری نقل قول می‌کند که «نسل اول سینماگران به زندگی نگاه کردند و فیلم ساختند، نسل دوم سینماگران فیلم های نسل اول را دیدند و به زندگی نگاه کردند و فیلم ساختند، نسل سوم، فیلم های نسل اول و دوم را دیدند و فیلم ساختند. نسل چهارم که ما باشیم، کاتالوگ های دوربین ها و وسایل فیلم برداری را نگاه کردند و فیلم ساختند.»
      فکر می‌کنم هرچه زمان بیشتر بگذرد سبک کیارستمی منحصربه فردتر و کمیاب‌تر می‌شود.
      از کامنتت بسیار آموختم و ممنونم که آن را برایم نوشتی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *