چرا رسانه‌ی عکاسی را از سایر رسانه‌های هنری بیشتر دوست دارم؟

رسانه‌ی عکاسی- استفن شور
استفن شور (Stephen Shore)

 

مدتی است که به واسطه‌ی شرکت در کلاس‌های آقای سِوری، آشنایی‌ام با آثار هنری و جریان‌ها و هنرمندانشان بیشتر از پیش شده. با رسانه‌های هنری مختلفی آشنا شدم و در همین مدت کوتاه فهمیدم که مقوله‌ی هنر چه دریای بی‌کرانیست و چه پیشینه و تاریخی با خود به همراه دارد.

هرچه جلوتر می‌رویم تعریف و محدود کردن هنر مشکل‌تر می‌شود. به خصوص در دنیای معاصر که اساسن هنر یک کنش اجتماعی شده و هنرمند بیش از آنکه در پی زیبایی‌شناسی باشد، در پی دلالت‌گریست و می‌خواهد که با کارش در جامعه اثری بگذارد.

حال دیگر آثار هنری به تنهایی بیانگر نیستند و بیانیه یا گزاره هنرمند که زمینه اثر و در برخی موارد دلالت‌ آن را بیان می‌کنند، اهمیت بسیار یافته است. از همین جهت، فهم و درک آثار هنری همواره با لذت افزون‌تر و تأمل عمیق‌تری همراه می‌شود.

با این وجود، می‌توانم ادعا کنم که عکاسی را بیشتر از رسانه‌های هنری دیگر دوست دارم. و علاقه‌ام به عکاسی مستند همچنان پابرجاست. شاید مهمترین دلیلش نزدیکی عکاسی با واقعیت باشد.

اگرچه امروزه میان رسانه‌های هنری نمی‌توان مرز قائل شد، برای مثال وقتی از یک متن یا چیدمان یا مجسمه عکس می‌گیریم، و عکس‌ِ آن را در نمایشگاه به نمایش می‌گذاریم، در این صورت آیا رسانه‌ی این اثر هنری را باید عکس بدانیم، مجسمه یا چیدمان؟ یا وقتی عکس‌هایی را به صورت کلاژ روی بوم می‌چسبانیم، حال در آن مورد چه باید گفت؟

با این حال با پذیرفتن قاعده‌ی دنیای هنر معاصر، ثبتِ بدون دستکاریِ جهانِ پیرامون، برای من تعریف عکاسی‌ایست که دوست دارم انجام بدهم و با هنرمندانش آشنا بشوم. در تعریف من از عکاسی مورد علاقه‌ام، قاب و ترکیب‌بندی نقش مهمی را ایفا می‌کند. چرا که عکاس تنها قاب و نور را در اختیار دارد تا بتواند مفهوم مورد نظرش را به تصویر دربیاورد.

در این نوع عکاسی، عکاس جهان پیرامونش را نشان می‌دهد بدون آنکه بخواهد با نرم‌افزارهای ویرایشی یا با چیدمان و کارگردانی تغییری در آن ایجاد کند. عکاس مشاهده‌گر است و تنها با عمل دیدن وثبت کردن مفهوم مورد نظرش را به مخاطب انتقال می‌دهد. البته این بدان معنا نیست که عکاس تنها مقام یک شاهد را دارد. او می‌تواند نقادانه واکنش نشان دهد. اما نکته‌ی مهم اینجاست که او برای نقد کردن چیزی به موضوع اضافه نمی‌کند. (منظورم از «اضافه کردن» همان تعریفی است که در چندجمله بالاتر اشاره کردم)

برای مثال مجموعه عکس «زنان زیبا هستند» از گری وینوگراند را ببینید. او زن‌ها را ثبت می‌کند. در معمولی‌ترین شکل روزمره‌شان. و می‌گوید این زن‌ها زیبا هستند. همان‌گونه که هستند. آیا این مجموعه برای جامعه‌ای که معیارهای زیبایی‌اش در پوسترها و تبلیغات و جشنواره‌های مد و مسابقه‌ها چیزهای دیگری هستند، کنش نقادانه به حساب نمی‌آید؟

 

رسانه‌ی عکاسی- گری وینوگراند- زنان زیبا هستند
زنان زیبا هستند- گری وینوگراند (Garry Winogrand)
رسانه‌ی عکاسی- گری وینوگراند- زنان زیبا هستند
زنان زیبا هستند- گری وینوگراند (Garry Winogrand)

 

رسانه‌ی عکاسی- گری وینوگراند- زنان زیبا هستند
زنان زیبا هستند- گری وینوگراند (Garry Winogrand)

 

یاعکس ابتدایی از استیفن شور که ما بیلبورد تبلیغاتی را در طبیعت می‌بینیم به جای خود آن چیزی که باید باشد.

از این جهت، من فکر می‌کنم در میان فضای آشفته‌ی میان رسانه‌ای هنر که در آن هنرمند می‌تواند با ایده‌پردازی و تلفیق رسانه‌ها اثری مهم خلق کند، همچنان ثبت بدون دستکاری توسط دوربین عکاسی هم به نوبه‌ی خود می‌تواند دلالت‌گر، نقادانه و اثرگذار باشد.

 

اگر مایل به مطالعه بیشتر در این زمینه هستید، یادداشت‌های زیر را پیشنهاد می‌کنم:

نگاهی به مارک ریبو، عکاس خجالتی مگنوم

چرا و چگونه «دستشویی» اثر هنری می‌شود؟

شادی قدیریان عکس‌هایش را می‌سازد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *