پیشنوشت: نمایشگاه «ولیعصر، پوشه اول» در دو هفتهی اخیر در سه گالری در تهران به نمایش درآمد. پروژه عظیمی که در آن عکاسان و پژوهشگران به خیابان ولیعصر پرداخته بودند و سعی داشتند مهمترین خیابان تهران را مستندسازی کنند و الحق که تلاششان ستودنی بود.
این نمایشگاه در سه گالری آریا، آتبین و Ag برگزار شد که من متاسفانه به خاطر مسافت طولانی و زمان کوتاهی که در تهران بودم، تنها توانستم از گالری آریا بازدید کنم اما عکسهایی که یکی از دوستانم از گالریهای دیگر گرفته بود را دیدم.
در این یادداشت میخواهم درباره عکسهای این نمایشگاه و بیشتر آنهایی که در گالری آریا به نمایش درآمده بودند بنویسم. البته نوشتن درباره این نمایشگاه دانش، وقت و مجال میطلبد و من در اینجا تنها به مجموعهعکسهایی بسنده میکنم که توجهم را جلب کردند. بدون تردید آنچه میخوانید نگاهِ من با پیشینهی ذهنی و تجربیات گذشته من بوده و قابل ارجاع دادن نیست.
****
شاید یکی از بزرگترین پروژههای عکاسانهای که در این سالها انجام شد، ولیعصر پوشه اول باشد. برای برگزاری این نمایشگاه و ثبت عکسهای آن، گروهی از عکاسان پس از مصاحبه و گزینش و گذراندن دو ترم چند ماهه در یک بازه زمانی حدودن یک ساله به ثبت عکسهایی از خیابان ولیعصر پرداختند. هر کدام از بچهها یک مجموعه عکس را گردآوری کرده و در این نمایشگاه مجموعههای عکس با محوریت خیابان ولیعصر و با مضامین متفاوت به تصویر درآمده بودند.
مجموعه عکس اول در این گالری ثبت بخشهایی از خیابان ولیعصر بود که رو به فراموشی رفته. درها، ساختمانها، پلاکها و دیوارهایی که هنوز رنگ و بوی قدیمی خود را حفظ کردند. در گوشهی عکسها مهر «باطل شد» به چشم میخورْد که عکاس بعد از ثبت، آن را روی عکس زده بود و نشان از آن داشت که این بخشها در تقابل با دیگر مناظر و ساختمانهای مدرن این خیابان باطل شده هستند. قسمتهایی از دیوارها فروریخته و گویی باقی آنها هم در انتظار نابودی به سر میبردند.
این مجموعه عکس برای من تداعیگر مجموعه درهای کیارستمی بود. کیارستمی در دورهی خودش از درهای چوبی رو به انقراض عکس گرفته بود و حال این عکسها به نوعی همان نگاه را یادآوری میکرد.
مجموعه بعدی مجموعه تامل برانگیزی بود. عکسهایی داستانگو از شیشه جلوی ماشینها که عکاس آن را از بالای پل هوایی ثبت کرده بود. چراکه انعکاس سازههای پل هوایی در شیشهی ماشین افتاده و موقعیت عکاس را به ما میشناساند. روی داشبورت ماشین و روی صندلی وسایلی قرار داشت که به ما اطلاعاتی از راننده و کسی که کنار دست اوست میداد. اما نکته جالبتر ارتباط این وسایل و حالتی بود که دو نفر در ماشین داشتند.
در این عکسها صورت افراد پیدا نبود و تنها دستهای آنان همراه با وسایلشان، روایتگر اتفاقِ درحال وقوع بود. در بیشتر عکسها (به جز یکی دو مورد)، تمایل به عشق بازی در ماشین با استفاده از دستها دیده میشد. به نظرم حالت دستهای خانمها و آقایان را میتوان جداگانه بررسی کرد. اگرچه واژهی عشقبازی را به کار بردم اما عکسها از نظر من حس رومانتیکی را القا نمیکردند. در بعضی از عکسها دستهای خانومها، احساس اکراهِ همراه با میل را منتقل میکرد و دستهای آقایان، بیتفاوتیِ همراه با خواستن و اجبار را.
از نظر من چنین عکسهایی نوعی رویکرد انتقادی داشتند به وضعیتِ مردمِ جامعهای که برای خلوتِ خود ماشین را به عنوان مکان انتخاب میکنند. البته در این مورد میتوان بیشتر بحث کرد و اندیشید.
مجموعه عکس دیگر، عکسهایی بود که از آینهی یک موتور گرفته شده بودند. عنصرِ فوکوس شده در آینه در کنار فضای کمی محوتر خیابان قرار گرفته بود. گویی عکاس خواسته نشانههایی از خیابان ولیعصر را گلچین کند و آن را در پیش زمینه محیطیاش قرار بدهد.
مجموعه عکس بعدی، عکسهایی چند وجهی بود که هنرمندانه از رنگ و تکنیک بهره برده بود. عکسهایی پرکنتراست و اشباع شده از رنگ که با استفاده از تکنیک دابل اکسپوژر گرفته شده بودند و ویژگیهای چندگانه ولیعصر را باز مینمایاندند. در آنها انسان و محیط با هم آمیخته بودند.
مجموعه عکس دیگری، ولیعصر در شب را نشان میداد. در این مجوعه عکس هم عکاس از تکنیک نوردهی طولانی بهره گرفته بود تا چهرهی ولیعصر در شب را بازنمایی کند. نور ماشینها که نشان از ردپای انسان بود به خوبی توسط عکاس به بازی گرفته شده بود.
این نمایشگاه به واقع پروژهی عظیمی بود که باید به دستاندکارانش دست مریزاد گفت. عکاسها تواسته بودند به خوبی ظرفیت خیابان ولیعصر و رابطه انسان با مهمترین خیابان تهران را باز بنمایانند. علاوه بر این مستندسازی بخشهایی از این خیابان در سال ۱۳۹۷ بدون شک اطلاعات مهمی برای آیندگان به ارمغان خواهد آورد.
از طرف دیگر ارائه باکیفیت این نمایشگاه برخلاف نمایشگاههایی که معمولن برگزار میشود از نقاط قوت این پروژه بود. عکسها با توجه به مضمونشان در قابهای متفاوت، برخی در لایتباکس، برخی به شکل پاسپارتو و برخی قاب شده به دیوار آویخته شده بودند.
در گالری Ag و آتبین برخی عکسها به صورت پانورآما و کولاژ به یک قاب چسبیده بودند و نمای وسیعی از ساختمانها را تکه تکه به تصویر کشیده بودند.
من گمان میکنم این نمایشگاه نقش مهمی در پذیرفتن عکاس مستند در جامعه نه صرفن به عنوان ثبت کننده بلکه به عنوان کسی که فکر میکند، نقد میکند و با ابزار دوربین افکارش را به تصویر در میآورد را ایفا کرده و میکند. همچنین نوع استفاده عکاسان از تکنیکهای عکاسی و ارائه متناسب با مفاهیم مورد نظرشان، نشان میدهد عکاسان مستند در بیان هنری مضامین مورد نظرشان قوی هستند.
بیومنت نیوهال در سطرهای پایانی کتاب تاریخ عکاسیاش سخنی دارد که به نظرم بیارتباط با این نمایشگاه نیست. او میگوید:
«در عین اینکه هنوز برای برشماردن ویژگیهای سبک عکاسانه امروزین خیلی زود است، یک مخرج مشترک، سرمنشا گرفته از سنت، برتر از همه به نظر میآید: کاربرد مستقیم دوربین برای انجام کاری که از همه بهتر انجام میدهد، و آن آشکارسازی، تفسیر و کشف دنیای انسان و طبیعت است. چالش فعلی برای عکاسان بیان کردن ارزش درونی از طریق فرم بیرونی است.»
متاسفم که زودتر نتوانستم این نمایشگاه را بروم و یادداشت را بنویسم تا شما هم بتوانید از این نمایشگاه بازدید کنید. اما احتمال دارد که کتاب ولیعصر پوشه اول به چاپ برسد.
پوشه دوم این نمایشگاه درباره خیابان شریعتی است و فراخوان شرکت در آن آغاز شده، اگر علاقهمند به شرکت در آن هستید با گالری آریا تماس بگیرید.
بسیار خوبه
عالی بود پریسا جان
ممنون و لذت بردم. دقیق و با جزئیات
ممنونم از توجهت و فرصتی که برای مطالعه گذاشتی زیبا جان.