رقابت داگرئوتیپ و کالوتیپ

کالوتیپ- داگرئوتیپ- نقش اول-۳
یک داگرئوتیپ خانوادگی (سال و عکاس ناشناس)

 

در دهه‌ی ۴۰ میلادی، داگرئوتیپ و کالوتیپ نسبت به دیگر روش‌های تولید عکس، از همه فراگیرتر بودند. با این حال میان این دو روش نیز تفاوت‌هایی وجود داشت که سبب شد در کشورهای مختلف یکی بیشتر و دیگری کمتر مورد استفاده قرار بگیرد.

 برای مثال داگرئوتیپ، در آمریکا از طرف مردم پذیرفته شد، حال آن که کالوتیپ به دلیل آن که تالبوت مخترع آن، بر داشتن حق انحصاری‌اش تأکید می‌کرد، چندان متداول نبود.

هرچند هر کدام از این روش‌ها مزایا و معایب خود را داشتند که در نهایت سبب شد افراد با انگیزه‌های منفاوت به آنها علاقه‌مند شوند. در این یادداشت می‌خواهیم مزیت‌ها و معایب هر کدام را بررسی کنیم.

داگرئوتیپ

مهمترین ویژگی داگرئوتیپ که باعث شد مردم به سرعت جذب آن شوند، تواناییش در نشان دادن جزییات، سایه‌روشن‌ها و وضوح بالای تصویر بود. از این رو برای بسیاری از مردم که علاقه‌مند به ثبت پرتره‌ی خود بودند این ویژگی می‌توانست ترغیب‌کننده و فریبنده باشد. حتا اگر لازم بود برای ثبت پرتره‌ی خود هشت دقیقه، ثابت، یک جا بنشینند.

 

کالوتیپ- داگرئوتیپ- نقش اول
یک استودیو داگرئوتیپی، شخص باید روی صندلی بی‌حرکت بنشیند

 

بسیاری از داگرئوتیپیست‌ها برای آن که سوژه تکان نخورد، سر و دستانش را با گیره‌‌هایی فلزی نگه می‌داشتند و او را نوردهی می‌کردند. اغلب این عکس‌ها در بالای ساختمان زیر نور مستقیم آفتاب انجام می‌شد تا نور کافی وجود داشته باشد.

حال دیگر ثبت یک پرتره تنها مختص ثروتمندان نبود. به لطف فرآیند داگر، هر کسی از هر قشری می‌توانست روبه‌روی دوربین بنشیند و پرتره‌ای داشته باشد. به خصوص به خاطر آن که در قرن نوزدهم مرگ و میر فراوان شده بود، بسیاری از مردم تقاضای پرتره‌های خانوادگی خود را داشتند.

 

کالوتیپ- داگرئوتیپ- نقش اول-۲
یک پرتره خانوادگی که به روش داگرئوتیپ گرفته شده است. عکاسان در آن زمان پرتره‌ها را در قاب چرمی قرار می‌دادند.

 

اما فرآیند داگر، معایبی هم داشت. داگرئوتیپ‌ها صفحات نقره بودند و قابلیت تکثیر نداشتند. به همین دلیل اگر شما می‌خواستید دو پرتره از خودتان داشته باشید، باید از شما دو بار عکس گرفته می‌شد. علاوه بر این، داگرئوتیپ‌ها به خاطر سطح ظریف و شکننده‌شان قابل رتوش نبودند.

طولانی بودن زمان نوردهی در این فرآیند باعث شد که سیاحان و جهانگردان به این فکر بیافتند که از این ویژگی سود جسته و بناهای معماری را عکاسی کنند. چراکه برای ثبت بنای معماری دیگر لازم نبود نگران زمان نوردهی باشیم. از این ویژگی تا آن جا بهره برده شد که در این دوره برخی افراد پانوراماهای داگرئوتیپی هم ثبت کردند.

 

کالوتیپ- داگرئوتیپ- نقش اول-۵
پانورامای داگرئوتیپی- پاریس- (۱۸۵۰-۱۸۴۵)

 

داگر چندان به پیشرفت فرآیند خود نیاندیشید و به بهبود آن امیدی نداشت، اما دیگران سه پیشرفت تکنیکی در این فرآیند ایجاد کردند که سبب شد پرتره‌های داگرئوتیپی متداول شود:

۱- اصلاح لنز که باعث شد تصویر ۲۲ بار بهتر از لنز داگر ثبت شود.

۲- از محلول متفاوتی برای حساس کردن صفحات نقره استفاده شد که در نتیجه زمان نوردهی را به کمتر از یک دقیقه تقلیل داد.

۳- شستشوی صفحات با آب‌طلا که افزایش کنتراست تصویر را به دنبال داشت.

 

کالوتیپ- داگرئوتیپ- نقش اول-۹
ویلیام هنری فاکس تالبوت- صحنه‌ای در کتابخانه- از کتاب قلم طبیعت- ۱۸۴۶-۱۸۴۴ – بخشی از اثر

 

کالوتیپ

تالبوت بر دریافت حق انحصاری فرآیندش بسیار تأکید می‌کرد و آن را مهم می‌دانست. در مقابلِ امتیازها و منافعی که داگرئوتیپ برای داگر در پی داشت، تالبوت تنها توانست از کمی اعتبار برخوردار شود. در نهایت در سال ۱۸۴۱ تالبوت حق امتیاز انحصاری فرآیندش را از ملکه انگلستان کسب کرد. او این کار را در فرانسه و آمریکا نیز انجام داد.

در مقایسه با داگرئوتیپ‌های داگر، کالوتیپ‌ها از جزییات کمتری برخوردار بودند. همین امر سبب شد آمریکایی‌ها چندان به کالوتیپ توجهی نشان ندهند. اما کالوتیپ یک ویژگی برجسته داشت و آن توانایی تکثیر عکس در تعداد بی‌شمار بود.

درواقع از آن جا که کالوتیپ روی کاغذ چاپ می‌شد، قادر به ثبت دقیق جزییات نبود، اما این عیب منجر شد که از لحاظ تکثیر، نیاز عکاسان و مردم را برطرف کند.

 

کالوتیپ- داگرئوتیپ- نقش اول-۶
کتاب قلم طبیعت- تالبوت- ۱۸۴۶-۱۸۴۴

 

تالبوت تصمیم گرفت روی نقطه قوت فرآیندش تمرکز کند و از همین جا بود که اولین کتاب عکس جهان در طی سال‌های ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۶ چاپ شد. این کتاب که حاصل ۲۴ عکس به همراه یک یا دو صفحه توضیحات بود، قلم طبیعت (The Pencil of Nature) نام گرفت و شامل عکس‌های معماری، طبیعت بی‌جان و اثر هنری می‌شد.

تالبوت در مورد آثارش چنین نوشته است:

یک پرتو آفتاب روزمره، یا سایه‌ای که بر راه وی افتاده است، چوب بلوطی خشکیده در گذر زمان، یا یک سنگ پوشیده از خزه ممکن است سیلی از اندیشه‌ها، احساسات و تخیلات تصویری را در پی داشته باشد.

فرآیند تالبوت در فرانسه رواج یافت و دو پیشرفت مهم در آن صورت گرفت:

۱- با استفاده از موم، فرآیند چاپ تسریع شد.

۲- چاپ‌ها به صورت انبوه برای انتشار در کتاب و آلبوم تولید شد به طوری که حال با استفاده از این پیشرفت‌ها می‌توانستیم چهار هزار چاپ را در یک روز انجام دهیم.

 

کالوتیپ- داگرئوتیپ- نقش اول-۱۰
هیل و ادمسون- Lady Elizabeth Eastlake- ۱۸۴۴- کالوتیپ

 

همچنین علی رغم رشد فزاینده داگرئوتیپ، برخی افراد خوش‌ذوق به کالوتیپ توجه نشان دادند. از جمله این افراد می‌توان دیوید اکتاویوس هیل (David Octavius Hill) و  رابرت ادامسون (Robert Adamson) را نام برد.

انجمن ادینبرگ به هیل که نقاشی سرشناس بود پیشنهاد کرد از ۴۵۷ مرد و زن حاضر در این انجمن پرتره گروهی بکشد. هیل با ادامسون، که یک شیمی‌دان بود، مشورت کرد و در نهایت به این نتیجه رسیدند که از فرآیند کالوتیپ تالبوت برای این کار بهره ببرند. به خاطر مهارت و زبردستی هیل، بسیاری از پرتره‌های آنان، نقاشی‌های هلندی مربوط به قرن ۱۷ را یادآوری می‌کند.

 

کالوتیپ- داگرئوتیپ- نقش اول-۱۱
هیل و ادمسون- Master Hope Finlay- ۱۸۴۸-۱۸۴۱- کالوتیپ

 

در دهه ۴۰ داگرئوتیپ و کالوتیپ به نوعی رقیب یکدیگر به شمار می‌رفتند. در آن زمان فرآیند داگر برای عموم شناخته شده و بسیار پرکاربرد بود. اما آن زمان کسی فکرش را هم نمی‌کرد، آینده‌ی عکاسی در دستان فرآیندی باشد که شبیه به کالوتیپ (فرآیند پوزیتو- نگاتیو) کار می‌کرد.

****

پی‌نوشت: این یادداشت سومین قسمت از سلسله مطالبیست که درباره تاریخ عکاسی نوشته‌ام. با مراجعه به برگه‌ی تاریخ عکاسی می‌توانید قسمت‌های پیشین را مطالعه کنید.

اگر مایل به مطالعه بیشتر درباره تاریخ عکاسی هستید یادداشت‌های زیر را پیشنهاد می‌کنم:

چرا دانستن تاریخ عکاسی مهم است؟

چرا عکاسی اختراع نمی‌شد؟

تلاش‌های آغازین برای اختراع عکاسی

ژانر منظره چگونه وارد عکاسی شد؟

 

 

5 thoughts on “رقابت داگرئوتیپ و کالوتیپ

  1. و نیز برای یادآوری و شاید بازبینی می نویسم برایت:

    Faces Places 2017 ساخته ی Agnès Varda,
    در ستایش دیدن، در برانگیختن به تماشا و در ارجمندی دوربین و خاطره ها
    اگر دیده ای که مرحبا و اگر نه که حظ خواهی برد از دیدنش
    شادی بیش باد

  2. درود بر تو-
    من پیگیر خواندن تاریخ عکاسی، پیوسته هستم. برای من که خواندنش گیراست.
    البته چون در این پست های تاریخی بنا نیست که تحلیلِ وقایع کنی طبعن به گمانم چارچوب و پیکره اش خیلی هم خوب و به جاست و ابدن هم تا اینجا من در این پست ها لحنِ خشک و یا جدیتِ نقل زمان نگاری ندیده ام و متن ها هم که روان.
    سپاس که حوصله کرده ای و زمان می گذاری برای همه ی اینها. قاموسِ نوشتن درباره ی هر چیز و خواندن درباره ی آن در مرحله ی بعد خودش یک شیوه ی نابِ زیستنِ آن ماجراست.
    از دور و نزدیک خواننده و نظاره گریم پریسای حُسینی ارجمند. سپاس

    1. مرسی همید جان از اینکه با دقت مطالب را می‌خوانی و برایم کامنت‌های دلگرم‌کننده‌ای می‌نویسی که مرا به ادامه مسیر سوق می‌دهد. .
      چه قدر از کلمات خوبی استفاده می‌کنی، غبطه خوردم:) من هم باید از تو یاد بگیرم و سعی کنم با دقت بیشتر واژگانم را انتخاب کنم. البته که مطالعه هم بی‌تأثیر نیست و چون من هم از منابع مطالعاتی کم و بیش آموزشی استفاده می‌کنم، نگارشم هم شبیه آنها شده. ولی باز هم دلیل نمی‌شود.
      خوشحالم که خواننده‌ای با دانش و سواد تو مطالبم را می‌خواند.

      متأسفانه فیلمی که معرفی کردی را ندیدم اما حتمن آن را می‌بینم و نظرم را برایت می‌نویسم. ممنونم از معرفی‌اش خواننده‌ی نقش اول:)

  3. سلام
    ممنون از مطالب مفیدت در زمینه عکاسی.
    در مورد عکس اول، فکر کنم از طریق مدل موهای دخترای ردیف اول بشه سال عکس رو تعیین کرد. چند سال پیش یادمه که بیشتر پسرا تو محلمون همینشکلی بودن. در کل خونواده جالبی به نظر می‌رسن، خدا بیامرزدشون.

    1. سلام
      مرسی از توجهت.
      عجب پس آشنا دراومدن:) حالا که این طور شد، منتظر داستانت درباره این خونواده هستم :پی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *