وقتی میخواهیم عکسی را فعالانه ببینیم و بخوانیم و درک کنیم لازم است که از امکانات متفاوتی برای فهم آن بهره ببریم. توصیف، تفسیر و تأویل از جمله مواردی هستند که مخاطبِ علاقهمند به دیدن عکس از آنها استفاده میکند تا بتواند مفهوم و معنای درونی عکس را کشف کند.
از آنجا که در گستره دنیای هنر مرز مفاهیم چندان پررنگ و مشخص نیستند، نباید انتظار داشته باشیم که بتوانیم به صورت قاعدهمند و اصولی آنها را از هم تفکیک کنیم. این طور نیست که منتقد ابتدا به توصیف بپردازد و بعد به تفسیر و تأویل و در نهایت ارزیابی. ممکن است منتقدان در بسیاری از یادداشتهایشان برای رسیدن به درکی منسجم از عکس مفاهیم را با یکدیگر بیامیزند. با این حال شناخت تفاوتها و ظرافتهایی که میانشان وجود دارد علاوه بر اینکه به ما در خوانش عکس کمک میکند، در نوشتن یادداشتهایمان بر پای عکسها و در فهمیدن یادداشتهای دیگران نیز موثر است.
توصیف همانطور که از کلمهاش پیداست، وصف عناصر و المانهای موجود در عکس است. توضیحِ شیوهٔ نورپردازی، سایه روشنها، چیدمان و ترکیببندی که عکاس انتخاب کرده در این قسمت به مخاطب معرفی و شناسانده میشود.
تفسیر کردن یعنی پرداختن به معنای نمادها و المانهای موجود در عکس. کشف معانی عناصری که در عکس وجود دارد. در واقع در تفسیر از فرم فراتر میرویم و وارد موضوع عکس میشویم و معانی پشت پردهٔ عناصر موجود در عکس را آشکار میکنیم. همانطور که تری برت در کتاب نقد عکس میگوید تفسیر همراه با دلیل و منطق است و نیاز به مدرک دارد. و منتقد با استفاده از نشانههای موجود در عکس باید تفسیر قانعکنندهای بدست بدهد.
اما در تأویل، ما فراتر از نشانههای ظاهری میرویم. آنطور که در لغتنامهٔ دهخدا آمده، تأویل به معنای برگرداندن به چیزیست. و اگر بخواهیم این تعریف را در خوانش عکس به کار ببریم میتوانیم بگوییم که در تأویل مخاطب معنایی که از المانها و نشانههای ظاهری موجود در عکس دریافت میکند را به تعبیر درونی خویش باز میگرداند.
اگرچه که هنگام تفسیر یک عکس نمیتوان از پیشینهٔ ذهنیِ مخاطبی که عکس را میبیند به آسانی عبور کرد، اما در تأویل علاوه بر تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی و …، سلیقهٔ مخاطب اهمیت بیشتری دارد. به گفتهٔ مارتین هایدگر «هر تأویل تجربهای خاص است.» (۱)
در مرحلهٔ تأویل تداعیها نقش ویژهای دارند و میتوانند بر نحوهٔ درک مخاطب از تصویر تأثیر شگرفی بگذارند. همچنین مخاطبِ تأویلگر ممکن است در دورههای گوناگون معانی متفاوت و گاه متضادی را از یک عکس دریافت کند. بنابراین تأویل از نظر تاریخی میتواند امری موقتی باشد. (۱)
برای مثال عکسی از داوود مائیلی را درنظر بگیرید:
در این عکس عناصر متعددی وجود ندارد. عکس از زاویهٔ چپ از پاهای بانویی گرفته شده که گوشهای از پیرهنش پیداست. کفش های سادهٔ زیبایی دارد و به نظر میرسد به همراه چند نفر دیگر که قسمتهایی از بدنشان در عکس آشکار شده، هرکدام در سمتی از ساختمانی سیمانی، در حال استراحتاند. بانوی ما اما تنهاست. و آفتاب هم تا پیش پاهایش آمده و بعد از آن دست از تابیدن کشیده است.
در مرحلهٔ تفسیر، بیش از هر چیز میتوان به اغواگرانه بودنِ فرم پاهای زن اشاره کرد. و حتی میتوان جلو آمدن آفتاب تا پیش پاهایش را نشان از ستایشِ زیبایی و دلفریبی او دانست.
در اینجا دو راه پیش روی ماست: یا از گذر زیبایی پاهای ظریفش کنجکاوی بیشتری به خرج دهیم و سعی کنیم چهرهٔ او را تصور کنیم یا مثلن به علت تنهاییاش فکر کنیم و برای آن داستانی در ذهن بسازیم (آیا منتظر معشوق خود مانده یا از معشوقش دلشکسته شده) یا اینکه با توجه به جنسیت عکاس، تأویل فمینیستی داشته باشیم.
اولین بار که این عکس را دیدم عکس زیبایی در نظرم آمد. و شاید برایم سؤال بود که او چه چهرهای دارد و اینکه عکاس زیرکی به خرج داده و تنها قسمتی از بدنش را برای من تصویر کرده است.
بعد از چند هفته، یک ویدیوی کوتاه درباره نگریستن به عکسها از جان برجر دیدم. او توضیح میداد که زنان در نقاشی اروپایی قرن هجدهم آن طور به تصویر میآمدند که مخاطب آنها را بپسندد. در واقع آنها به مخاطبِ بیرون از نقاشی نگاه میکردند نه به فردی که در نقاشی کشیده شده. و با در نظر گرفتن این قضیه گفته بود بسیاری از زنها هنگامی که در آینه خود را نگاه میکنند، خودشان را نمیبینند بلکه توجه میکنند که چگونه به نظر میرسند.
با چنین پیشفرضی عکس را بعد از چند روز دوباره نگاه کردم و این بار احساس تحسین نداشتم. حتی به نظرم رسید آن چیزی که از گوشهٔ ستون (بالای زانویش) پیداست، آینهاییست که زن دارد خودش را در آن میبیند.
بنابراین همان طور که اشاره کردم، پیشفرضها و پیشفهمهای ما در دیدن عکس و تأویلهایی که از آن داریم بسیار موثرند. تأویلها به سلیقهٔ مخاطب بستگی دارند. او دوست دارد عکس را چگونه ببیند و بفهمد. در تأویل مخاطب فراتر از عکس میرود. فراتر از نشانه های موجود در عکس. اما در تفسیر ما به دنبال معانیِ نشانههایی هستیم که در عکس وجود دارد
پینوشت (۱): نقل قول مارتین هایدگر و بخشهایی از این یادداشت که در مورد تأویل آمده، با اقتباس از کتاب عکس و دیدن عکس یوریک کریم مسیحی نوشته شده است.
بسیار خوب بود. سپاس